1. رفتن به محتوا
  2. رفتن به مطالب اصلی
  3. رفتن به دیگر صفحات دویچه وله

6.6 مليون افغان حداقل نيازهاي غذايي شان را تهيه نمي توانند

۱۳۸۶ مهر ۲۶, پنجشنبه

" هر روز 40000 انسان درسرتا سرجهان ازامراض ناشي ازفقرغذايي مي ميرند. اينها مردماني اند که ازحق دسترسي به غذا بازداشته مي شوند. اينها مردماني اند که موضوع بحث روزجهاني غذاي امسال مي باشند." ( جاکايو مريشو؛ رئيس جمهورتانزانيا)

https://p.dw.com/p/DH6Q
باید کمکها وپروژهها طوری باشند تا مردم بتوانند ازمزد کارشان شرافتمندانه زندگی بکنند
باید کمکها وپروژهها طوری باشند تا مردم بتوانند ازمزد کارشان شرافتمندانه زندگی بکنندعکس: AP

شانزدهم ماه اکتوبر درهمه کشورها به مثابه روز جهاني غذا تجليل شد. درحاليکه دراعلاميه جهاني حقوق بشر که درسال 1948 تصويب گرديده است ، دسترسي به غذا حق انسانها دانسته مي شود، بازهم حدود يک مليارد انسان ازبي غذايي رنج مي برند، ومليارد ها انسان به کمبود غذايي روبه رو به رو اند و درافغانستان مليونها انسان ازابتدايي ترين مواد غذايي محروم اند

مسئوولان جهاني غذا مشکل را به خوبي تعريف مي کنند

امسال ژاک ديوف ، مديرسازمان غذا و زراعت جهان ، ودرمراسم تجليل ازروزجهاني غذا درارتباط به حق هرانسان براي دسترسي به غذا، سخنان مهم ابراز داشته است. او گفته است :

" هرگاه سياره ما مقدار کافي غذا براي تغذي همه باشندگانش توليد بکند؛ چرا 854 مليون انسان شبانه شکم گرسنه بخوابند؟" .

ديوف پس ازاين سخنانش درمورد " حق غذا " براي هرانسان ، بسياربه درستي مي گويد :

" يک حق تا زماني که مطالبه نشود، حق بوده نمي تواند."

هورست کوهلر رئيس جمهورآلمان فدرال ازاين هم مشخص ترگفته است :

" همه انسانها حق دسترسي به غذاي صحي اي دارند که به شکل پايدار و متناسب به فرهنگ آنها تهيه شود. مشارکت دموکراتيک مردم بهترين ضمانتي است تا حکومتها حقيقتاً به نيازهاي اساسي انسانها پي ببرند وآنها را درنظرگيرند."

جاکايا مريشو، رئيس جمهورتا نزانيا به واقعيت تکاندهنده اي اشاره نموده وگفته است :

" هر روز 40000 انسان درسرتا سرجهان ازامراض ناشي ازفقرغذايي مي ميرند. اينها مردماني اند که ازحق دسترسي به غذا بازداشته مي شوند. اينها مردماني اند که موضوع بحث روزجهاني غذاي امسال مي باشند."

چه چيزهايي مانع دسترسي مردم به غذاي کافي مي گردند؟

درپهلوي بي توجهي دولتها نسبت به حق مردم براي دسترسي به غذا ، فقدان برنامه هاي لازم براي توسعه منابع مواد غذايي وسياستهاي غلطي که محصولات زراعتي را براي فروش وصادرات توليد مي کنند؛ عوامل ديگري نيز درسطح جهاني مانند تجارت نابرابرکشورهاي زراعتي با کشورهاي صنعتي ، يارانه هاي زراعتي دولتهاي پيشرفته به بخش زراعت خودي به ضرر زراعت درکشورهاي جهان سوم ، ازعوامل اساسي بحران گرسنگي درسطح جهاني مي باشند.

تغييرات اقليمي که بيشترکشورهاي صنعتي مسئوول آن مي باشند، منجربه مهاجرتها وتخريب مزارع درکشورهاي فقيرمي گردند. افزايش قيمت مواد غذايي مانند گندم وشير، استفاده ازمواد غذايي براي مقاصد توليد انرژي جهت به کار انداختن ماشينها و وسايط نقليه درجهان پيشرفته ، هم قيمت مواد غذايي را دربازارجهاني پيوسته بلند نگه مي دارند وهم سطح توليد آن را کاهش مي دهند. درنتيجه گرسنگان مجبوراند پيوسته ازگرسنگي بميرند. ازهمين جاست که 820 مليون انسان درکشورهاي درحال توسعه ، 25 مليون انسان درکشورهاي درحال گذارو 9 مليون انسان درکشورهاي صنعتي به غذاي کافي دسترسي ندارند.

درافغانستان کمترين توجهي به توليد وامنيت مواد غذايي نمي شود

افغانستان بنابر سه دهه جنگ ، نا آراميهاي داخلي وفاجعه هاي طبيعي اي که پيوسته تکرار مي گردند، ضرورت به اقدامات نجات بخش عظيمي درساحه توليد وامنيت مواد غذايي دارد.

شورشگري وجنگ ضد شورشگري يکي ازموانع عمده در راه بهبود توليدات زراعتي وامنيت مواد غذايي شمرده مي شود. با آنکه ارقام وآمار ازلحاظ عددي حکايت ازرشد اقتصادي مي کنند، هنوز بيشترازنصف جمعيت 24.5 مليوني افغانستان پايين ترازخط فقر زندگي مي کنند.

درسال 2005 دريک سروي جهت ارزيابي خطرات ملي اي که افغانستان را تهديد مي کنند، آشکار گرديد که بيش از6.6 مليون انسان حداقل نيازمنديهاي غذايي شان را تهيه نمي توانند. علاوه برآن سالانه 600000 انسان به طورجدي ازفاجعه هاي طبيعي مانند خشکسالي ، سيلابها ، زلزله ها و تغييرات شديد اقليمي ؛ دراين کشور آسيب مي بينند.

اين خشکساليها درمناطق شرقي ، جنوبي وجنوب غربي افغانستان موجب گرديده اند که حاصلات غله جات بسيارکمترازآنچه باشند که انتظارمي رفته است. ازهمين رو حکومت و برنامه غذايي ملل متحد مي کوشند که تاسال 2007 براي 1.7 مليون نفرکمک غذايي برسانند.

تخريب محيط زيست افغانستان نيز يک معضله جدي است. جنگ ، ازبين بردن غيرکنترول شده درختان وگياهان ، خاره شدن چراگاهها وازبين رفتن سطح علفداروسبززمين موجب تخريب وکاهش قدرت توليدي زمين گرديده است . ازبين رفتن جنگلها و علفهاي روي زمينها موجب تشديد خشکساليها گرديده است.

با وجودي که ازبهبود توقع حياتي دراين چند سال گذشته سخن به ميان مي آيد و عمرمتوسط را 44.5 سال براي مردان و و44 سال براي زنان مي گويند؛ افزايش امراض دراين کشورترسناک مي باشد. رقم مرگ وميرنوزادان ، اطفال پايين ترازپنج سال ومادران دراين کشورهنوزهم دررديف هاي اول جهاني قراردارد.

فقرغذايي زمينه ساز امراض ديگرمي گردد. طوري که ديده مي شود تعداد مريضان مصاب به توبرکلوز يا مرض سل افزايش يافته وسالانه 72000 نفر بيشتربه آن مبتلا مي گردند. سالانه 15000 نفردراثرمرض سل دراين کشورمي ميرند که 83% آنها زنان مي باشند.

احتمال دارد که سالهايي باشند که ديگرجنگ به گذشته تعلق داشته باشد وبرف باري وبارانهاي سنگيني صورت بگيرد وآب دريا ها دوباره بلند شوند؛ ولي ازآنجايي که دوسوم طبعيت افغانستان ازکوهها ساخته شده است ووسعت زمينهاي زراعتي بسيارکم اند. وهمچنان بنابراين که افغانستان ازنگاه منطقوي درجايي قراردارد که اقليم آن خشک مي باشد، چشم دوختن به لطف طبيعيت خود فريبي خواهد بود. ممکن است سالي که باران فراوان باريده وبرف کافي بوده است، آب کافي براي زراعت وجود داشته باشد، اما سال ديگراصلاً آبي نباشد وخشکسالي حاکم شود.

بنابراين دولت افغانستان بايد توجه به آب را که منبع اصلي براي تقويت زراعت وتهيه مواد غذايي است افزايش بدهد. اين امرممکن نيست مگربا ايجاد سدهاي بزرگ آبي وسد هاي کوچک بردرياچه ها و نهرها تا آبها ضايع نگردند.

پول ناشي ازقاچاق هرويين درحدي نيست که بتواند براي مولدان اصلي يک زندگي تضمين شده را فراهم آورد. گذشته ازآن درکشوري که مواد غذايي اصلي ازخارج وارد مي شوند، وقيمتهاي اين مواد غذايي روزتا روز دربازارجهاني افزايش مي يابند، تکيه برکشت کوکنارومواد ديگري مانند زعفران ، گل گلاب وهنگ وامثال آن کشنده مي باشد. بنابراين دولت وظيفه دارد تا توجه اصلي را دراقتصاد به زراعت معطوف ساخته ودرجهت خود کفايي غذايي افغانستان بکوشد.

پروژه هاي امدادي کنوني وتوزيع مواد غذايي به مردم هرچند ضروراند واندک مشکلات عاجل وآني مردم را رفع مي کنند، اما درنهايت براي کنترول ومديريت فقر وگرسنگي مي باشند، نه براي ريشه کن ساختن آن .عقل سليم ايجاب مي کند که اين پروژه هاي امدادي بايد طوري سازماندهي گردند ، که نيروي کارمردم را فعال ساخته وآنها را قادر گرداند تا درآمد مستقلي داشته باشند وتا ابد چشم به امدادها وصدقات موسسات خارجي ندوزند.

دولت بايد اين ابتکار را پيدا بکند که زمينهاي دولتي را ازقبضه محتکران وغاصبان زورمند خارج ساخته ودراختيارمليونها عودت کننده به وطن که اکثراً شغل دهقاني داشته اند، با فراهم ساختن تسهيلات توليدي قراردهد.

مردم افغانستان مطابق به قانون اساسي افغانستان که متعهد به حقوق بشرمي باشد، حق دارند ازدولت چنين مطالباتي داشته باشند. دولت افغانستان نيز مکلف است تا اين خواستهاي اساسي مردم را درسرنامه برنامه هاي درازمدت وپروژه هاي خود قرار داده ودر راه برآوردن آنها مجدانه بکوشد. تنها با چنين اقدامات بيسابقه ونجات بخش است که مي توان شاهد عملي شدن حق مردم براي دسترسي به غذا درافغانستان بود.