1. رفتن به محتوا
  2. رفتن به مطالب اصلی
  3. رفتن به دیگر صفحات دویچه وله

21 فبروري روز بين المللي زبان مادري

۱۳۸۶ اسفند ۲, پنجشنبه

درحالي که درافغانستان چند تن ازخبرنگاران به دليل استفاده از کلماتي که ريشه درزبان مادري شان دارد، توبيخ ومجازات مي گردند، ملل متحد سال 2008 را سال بين المللي زبانها اعلام نموده است ويونسکو يا سازمان فرهنگي ملل متحد 21 ام ماه فبروري؛ را روز بين المللي زبان مادري دانسته وبه تجليل آن مي پردازد.

https://p.dw.com/p/DH6B
یک مکتب ترکی در شهرکولن آلمان که نماد دفاع از زبان مادری می باشد
یک مکتب ترکی در شهرکولن آلمان که نماد دفاع از زبان مادری می باشدعکس: picture-alliance/dpa

. زبان چه اهميتي دارد که جهان به آن چنين ارزش قايل است؟

هنگامي که بحث استفاده اززبان مادري درافغانستان مطرح شد، بسياري از نويسندگان افغانستان اين سوال را مطرح کردند که دريک کشور جنگزده مانند افغانستان که هزار ويک معضله وجود دارد، بود ونبود چند کلمه دريک زبان چه اهميتي دارد که اينقدر جاروجنجال برسرآن برپا شود؟ درنظر اول موضوع شايد چنين ساده به نظر برسد، اما اهل زبان شناسي براين باورنيستند واهميت يک زبان را بسي فراتر از وسيله انتقال فکر وافهام وتفهيم دانسته ، وجود زبان را درپيوند با فرهنگ جوامع ارزيابي نموده وآن را براي انکشاف اجتماعات بشري امر حتمي مي دانند. هيله يپسن براين نظراست که :

" انديشيدني بدون زبان ، وهويتي بدون کلمه وجود ندارد. قطع نظر ازاينکه زبان انگليسي باشد يا روسي ويا زبان اهل بايرن ، زبان يک بخش فرهنگ است وبنابراين نيز؛ حفظ زبان براي حفظ تنوع فرهنگي درجهان نقش مهمي دارد. اينکه ما چگونه فکر مي کنيم ، چگونه ادراکات خود را بيان مي داريم ؛ بسيار زياد وابسته به زبان ما مي باشد. "

براي آنکه ارتباط زبان را با فرهنگ اندکي توضيح دهيم؛ مثالي مي آوريم . درزبان انويت Inuit که مردم شمال گرين لند بدان تکلم مي کنند، فاصله را با کيلومتر سنجش نمي نمايند بلکه با sinik يا "خواب کردن " اندازه گيري مي کنند. زيرا با اقليم نامساعدي که براين منطقه حکمفرما است، براي رسيدن ازنقطه "الف" به نقطهء "ب " نمي توان مفاهيم " کيلو متر " ويا " ساعت" را مورد استفاده قرار داد. اين مثال درحقيقت آيينه اي براي درک رابطه زبان وفرهنگ مي باشد.

داويث هيکس سردبير ايرولانگ که يک فرستنده خبري براي زبانهاي اروپايي کوچک است اهميت زبان را چنين ارزيابي مي کند:

" تنوع زباني بخشي ازتنوع زيست شناسانه است. وقتي که انواع حيوانات ونباتات ازبين بروند، براي سيارهء ما گران تمام مي شود. ومن مي گويم – البته آدمهاي ديگري نيز چنين نظر دارند که هنگامي که ما زبانهاي مان را ازدست بدهيم وپس ازآن تنها آلماني ، فرانسوي انگليسي وچيني باقي بمانند، جهان قدري فقيرمي باشد."

امروز پنج شنبه 21 ام ماه فبروري ؛ درمقرسازمان فرهنگي ملل متحد يونسکو درپاريس ، رسماً کارگاهي جهت حفظ تنوع زباني برگزارمي شود. دراين کارگاه نمايندگان سرتا سرجهان ستراتژيهاي منطقه اي وملي براي حفظ تنوع زباني را مورد مباحثه قرارمي دهند. ازجمله 7000 زباني که تا امروز درسطح جهاني شناخته شده اند ، نصف آنها به انقراض ونابودي تهديد مي شوند.

درجهان کمترکشوري مانند آسترليا با زبانهاي بومي چنان بيرحمانه برخورد نموده است. يک بومي آسترليايي مي گويد:

" من اصلاً زبان را نياموخته ام ، صرفاً چند کلمه را مي دانم . عادتاً بوميها اجازه نداشتند تا به زبان خود شان صحبت بکنند."

هرچند امروز دربسياري کشورها با زبان اقليتها تا اندازه اي ملايم تر برخورد مي شود، بازهم درترکيه هنوز اجازه داده نمي شود تا درمکاتب، زبان کردي تدريس شود. بسياري اززبانهاي موجود درجهان درمعرض نابودي وانقراض قرار دارند. تنها درافريقا 2000 زبان شناخته شده است؛ اما دربسياري کشورهاي افريقايي ؛ انگليسي ، فرانسوي ويا پرتگالي تنها زبانهايي مي باشند ؛ که زبانهاي رسمي اين کشورها خوانده مي شوند. کوفي ياکپو دانشمند زبانشناسي دراين مورد مي گويد:

" طبيعي است که زبان ، قدرت ودموکراسي ارتباط نزديکي باهم دارند، يعني هنگامي که ما کشوري داشته باشيم که درآن منحصراً زبان قدرت استعماري پيشين به کاربرده شود، درآن صورت ما با وضعي مواجه مي باشيم که شايد بخش اعظم مردم نتوانند واقعاً درسياست مشارکت ورزند وشايد کاملاً اين امکان را نداشته باشند که درسطح محلي خود را مطرح سازند." .

2. تنوع زباني موجب غناي فرهنگي يک کشوراست

جنجالهاي اخير بر سرتحريم استعمال برخي کلمات فارسي دري درافغانستان و مجازات برخي از خبرنگاران نبايد کوته انديشانه مورد ارزيابي قرار گيرند. قطع نظر ازاينکه حق استفاده از زبان مادري يک حق بشري وجهانشمول است، براي تداوم وبقاي حيات ملي نيز توجه به زبانهاي مروج درافغانستان واجد اهميت فراوان است.

امروز زبان شناسي صرفاً يک حوزهء فني نيست، بلکه مستقيماً با فرهنگ وجامعه سروکار دارد. توجه به اين بعد زبان وزبانشناسي درکشوري مانند افغانستان که تازه درشاهراه انکشاف مي خواهد پا بگذارد، ما را به اهميت مباحثات جاري درافغانستان درمورد زبان آگاه مي گرداند.

هنگامي که از انکشاف سخن به ميان مي آوريم، ناگزير انسان به عنوان يک موجود اجتماعي درمرکز اين انکشاف قرارمي گيرد. فرهنگ درحقيقت خود زندگي يک انسان است . بنابراين زبان تنها وسيله مفاهمه وانتقال افکار نبوده بلکه با همه باريکهاي فرهنگ مرتبط است وبارعاطفي ، معرفتي وشناختهاي مستقيم حاملان يک فرهنگ را حمل مي کند.

زبان تنها متشکل ازکلمات منفرد نيست که بتوان ازهرجا وبه صورت دلخواه انتخابش کرد وبکارش برد. زبان برعلاوه اصوات و کلمات خاص خود؛ داراي نحو ودستوريعني قانونمنديهاي معين ترکيب واشتقاق وگردان مي باشد.

زبان متناسب با تحولات اجتماعي عمدتاً برمبناي مصالح وقواعد ساختماني خودش دستخوش تغيير وتحولات ظاهراً ناپيدا ودربرخي موارد هم آگاهانه مي گردد.

مدرن شدن جامعه اي نظيرافغانستان ، ضرورت ابداع دهها هزار واژه معادل علمي ، فني ، سياسي ، اجتماعي، اقتصادي ، نظامي وهنري را به وجود مي آورد.

نقش بسيارمهم زبان درترويج علوم وگسترش تعليم وتربيت همگاني برملا مي گردد. ازهمين رو کشورهاي پيشرفته ودولتهاي مسئوول درجهان سوم به آموزش زبان مادري در مکاتب ابتدايي اهميت زياد قايل شده وبخش اعظم نصاب تعليمي را بدان اختصاص مي دهند.

امروز هويت ملي کمتر به زبان واحد ارتباط دارد. بخش اعظم دولتهاي معاصر متشکل از گروههاي قومي وفرهنگي مختلف مي باشند. سويس يک نمونه آن مي باشد که باشندگان آن سرزمين به زبانهاي مختلف مکالمه وکتابت مي کنند. هويت ملي درحقيقت اعتمادي است که بخش اعظم يک ملت ويا دست کم نخبگان آن به اقتدار مرکزي ابراز مي دارند وآن را بهترين حامي حقوق ومنافع خود مي شناسند.

اينکه چرا درافغانستان مسائل کاملاً روشن به فاجعه وماجراها کشانده مي شوند، تا اندازه اي سطح درک نازل ما ازقضايا نيز نقش دارند.ورنه دانشمندان زبان به سهولت مي توانند پاسخهاي مقنعي به موضوعاتي مانند اينکه آيا استعمال "دانشجو" و"دانشگاه" درافغانستان مجاز است بدهند. چنانکه پروفيسور مجاوراحمد زيار دانشمند زبان شناس افغان دراين رابطه چنين مي گويد:

" اين که ما کلمات ايراني را به اين که معنا زبان ما مستقل است ، زبان ما ديگراست وما بايد آن کلمات را هيچ راه ندهيم مثلاً چاپخانه نگوييم عوض آن مطبعه بگوييم ؛ يا مثلاً لهجه بگوييم ، گويش نگوييم ؛اين کاملاً يک برخورد غيرعلمي است ودرجهان تداول ندارد. گويندگان يک لهجه به اندازه اي تنگ نظرشوند که زبان عمومي جلوگيري مي کنند که داخل لهجه شان شود. مثلاً کلمه قوماندان را محکم بگيريم که انگليسي است وفرماندهي را استفاده نکنيم که ازمانيست وازايران است. يعني فارسي ايراني است وبا فارسي ما هيچ ارتباطي ندارد. يک تعداد متعصبين مي گويند ما اين موضوع را قبول نداريم ."