معرفی پنج کتاب
۱۳۹۰ اسفند ۲۶, جمعه
1. آفتاب آواره
شاعر: داکتر حمیرا دستگیر زاده
جای چاپ: هالند
ناشر: بنیاد شهمامه
سال چاپ: 1390
آفتاب آواره پنجمین دفتر شعر شاعر است. نخستین گزینه اش به نام "شط آبی رهایی" را انجمن نویسندگان افغانستان در سال 1369 انتشارداد. پس از آن "غربت غریب" را انجمن قلم چاب کرد. سال پار در آستانۀ پنجاه سالگی خویش، گزینۀ "پس چه باید گفت در پنجاه سال" را از او خواندیم که مصراعی ازعطار نیشابوری را عنوان دفتر شعرش ساخته بود.
نگهت از شط آبی رهایی تا آفتاب آواره، راه درازی را پیموده است؛ او از نخستین تجربه های شاعرانه به در یافتهای تازه یی در شعر دست یافته است و پنجره یی را به سوی طراوت، تازگی وغنای تغزلی گشوده است. موتیفها وعناصر اشباع شده در شعر او اندک اند. او برخورد مکانیکی با زبان نمی کند و بار تزیینی هم درغزلهایش وهم در آزادش پر شمار است. نیمایی هایش پر شمار است.
می خواهم نمونه یی از گزینه اش را برگزینم . کتاب را می گشایم . در نخستین برگ کتاب
دستنویسش را می خوانم، جایی که کتاب را به من اهدا کرده است. در طنز نیشدارش آمده است: (اوقات خوش آن بود که با دوست به سر شد) به... لطیف ناظمی که در سوگ ودرد همواره تنهایم گذاشت و هنوزهم ارادتمندم».
غزلی از آفتاب آواره:
من صدای سبز برگم از گلوی ساقه جاری
آشیان بستن تواند روی آوازم قناری
چشممه های روشنایی می تراود از نگاهم
چون چمن جشن بهارم بیقرار از بیقراری
واژه های بکر شعری می دمد از گفت و گویم
تا مرا در دفتر سبز نگاهت می نگاری
مثل آبم در حضور مهربانی های بکرت
در مسیر عشق جاری، از هراس صخره عاری
تا نخشکاند نهال آرزوهایم را خزانی
دستهایم را میان دستهایت می فشاری
پاسبانهایی زچشمت روی برج همصدایی
از برای مردمان چشمهایم می گماری
در کنارت من نماد تازه یی از اعتمادم
در کنارم تونمودآشنایی، عشق و یاری
2. دیوان استاد فکری سلجوقی
خط و تهذیب: بهزاد سلجوقی
طرح جلد و صفحه آرایی: فرزاد احراری
چاپ اول: پاییز 1390
شمارگان: 1000نسخه
استاد فکری سلجوقی، درتاریخ معاصر کشور ما نامی است آشنا و سزاوار مباهات. او تاریخ نگاری بود چیره دست؛ هرات شناسی بود بی بدیل و با آن که به بیان ابوالفضل بیهقی، فراوان کتاب فرو نگریسته بود؛ مردی بود سخت فروتن. استاد، جز تاریخ دانی و تاریخ نویسی، خوش نویس، نقاش و موسیقی دان و موسیقی نواز هم بود و چهار تار را درمقامهای خراسانی نیکو می نواخت. ازاین استاد چندی پیش از این، مثنوی (فریدون وزهره) با خط نستعلیق زیبای همین فرزندش ـ بهزاد سلجوقی ـ چاپ وانتشار یافت و اینک این فرزند خلف، میراث معنوی دیگر پدر را به حلیۀطبع آراسته است. به خاطر دارم که این دیوان، سال ها از این میز انجمن نویسندگان بر آن میز رانده می شد و هرگز روی چاپ را هم ندید.
دیوان استاد 219 برگ دارد که غزل، قصیده، ترجیع بند، قطعه و رباعی این برگها را آذین بسته اند. استاد فکری از اندک سخنورانی است که در روز گار شیوع شیوۀ هندی در کشور ما ،به دبستان خراسانی روی آورد و بدین شیوه سروده های فخیم و مستحکمی بر جای نهاد.
نمونه یی از کلام خراسانی وی:
من بوریا نشینم و فقر است فخر من
بر بوریا نشسته به بوی ریا نیم
سیمرغ وارخفته به قاف قناعتم
چون چرغ و زاغ و باز اسیر هوا نیم
ساز شکسته ام که نخیزد صدا زمن
هرچند بی خبر زسرود نوا نیم
خواهی وفا کن ای مه و خواهی جفا و جور
دلتنگ از جفای تو ای بی وفا نیم
در راه دوستی سخن قرب و بعد نیست
درهر کجا که باشم دور از شما نیم
صبر و قرار از دل فکری طمع مدار
سیماب بیقرارم و از غم جدا نیم
3. مجموعۀ اشعار بسمل
نگارش، تدوین و ترتیب: کلیم الله ناظر
سال چاپ: 1390
جای چاپ: کابل مطبعۀ بهیر
استاد محمد انور بسمل از شاعران فحل وچیره دستی است که به شیوۀ هندی شعر نیکو سروده است و از دلبستگان میرزا عبدالقادر بیدل بوده است. نام وی را همگان در شمار اعضای حزب سری ملی آورده اند. بی گمان خانوادۀ ناظر محمد صفر خان یکسره اهل فرهنگ و ادب و سیاست بوده اند و بدین گناه سالهای فراوان بیداد زندان استبداد را بر تن هموار کرد. این شاعر توانا وعارف هژده سال را در روزگار سه پادشاه پشت میله های قفس گذراند.
از بسمل تاکنون چدین بار گزینه هایی چاپ شده، ولی هیچ یک کامل نبوده است. اما این بار نوۀ شاعر کمربرمی بندد و دارو ندار آفرینشی شاعر را که (274) شعراست، یکجا چاپ میکند. پیش ازین هم در سال1381به کوشش همین نوۀ بسمل دفتر شعر محمد اسماعیل سودا به نام "بیاض سودا" اقبال چاپ یافته بود. این سودا برادر کهتر بسمل است که در زندان جان داد ودیگر بیرون از ققس دهمزنگ نفس نکشید.
از بسمل تا اکنون این دفترها انتشار یافته است:
ـ منتخب اشعار بسمل( 50 پارچه)از سوی ادارۀ چاپ کتاب در سال 1346 .
ـ دیوان اشعار منحصر به فرد فقیر حضرت بسمل به کوشش گل آقا بیرنگ در سال 1362 در پشاور.
ـ گزیدۀ غزلهای بسمل( 108پارچه) از سوی انجمن نویسندگان افغانستان در سال 1367 در کابل.
ـ دیوان اشعار حضرت بسمل که در واقع همان دیوان سال 1362 است با چند شعر افزون شده؛ در سال 1377 در پشاور.
در واپسین چاپ دیوان بسمل ، 297 پارچه گرد آمده اند که همه از عنوان بی بهره اند فهرست مصراع ها وفهرستی از 254 عنوان شعر ،در آخرین برگهای کتاب آمده است . در این چاپ نیز لغزشهای وزنی و چاپی و خانه های سفیدی که در دستنویس نا خوانا بوده است به چشم می خورد.
باز بر طرف چمن جوش بهار گل رسید
خون شو ای دل فرصت بیتابی بلبل رسید
در چمن فکر عبور زلف روحم تازه داشت
بی دماغم ساخت بوی دود کز سنبل رسید
ساقیاآمد هوای چشم مخموری به سر
بر کفم نه ساغری هنگام صرف مل رسید
زخم دل با رشتۀ دیگر ندوزم ای طبیب
صبرکن خواهد به دستم تار زان کاکل رسید
اختیاری نیست در وصف لب ساقی مرا
بسمل از مینا به گوشم نغمۀ قلقل رسید
4. مردمی ها
مجموعۀ شعر: حسین وفا سلجوقی
خط وتذهیب : بهزاد سلجوقی
صفحه آرایی: بهزاد احراری
چاپ اول: پاییز1390
جای چاپ : هرات
شمارگان : 1000نسخه
حسین وفا فرزند استاد فکری است که شعر را نغز می سرود و هفت گونه خط را زیبا می نوشت . دریغا که مرگ امانش نداد تا دیر بماند و بسیار بسراید و بسیار بنویسد. آن گونه که در شناسنامۀ کتاب آمده است؛ این دفتر شعررا نیز برادرش، خوش نویسی و تذهیب کرده است و به کوشش وی چاپ شده است. حسین وفا به شیوۀ پدر به دبستان خراسانی دل نبست؛ بل سروده ها یش را با ویژگی های عراقی آمیخت و حتی فراتر از آن گام برداشت و چند شعر نیمایی رقم زد.
کتاب با تصویر جوانی شاعر آغاز می یابد که بهزاد سلجوقی هنرمندانه سیمای برادرش را به خوانندگانش نشان می دهد.
تا رخت بی حجاب می بینم
به خیالم که خواب می بینم
گر به خوابست یا به بیداری
خوشتر از آفتاب می بینم
دل یک شهر ای کمان ابرو
از فراقت کباب می بینم
چشم مست تو پیش چشم منست
یا که جام شراب می بینم؟
ای وفا زان دوچشم مست ساه
خانۀ دل خراب می بینم
5: سه زن هراتی
نویسنده : ورانیکا دبل دی
مترجم: عبدالعلی نور احراری
چای چاپ: هرات ،انتشارات احراری
زمان چاپ: 1390
چه کسی است که خودش را از هواداران موسیقی کشور ما بشمارد و( جان بیلی) و همسرش (ورانیکا) را نشناسد. این زن و شوهر انگلیسی ،سالها به خاطر موسیقی کشور ما تپیدند وعاشقانه در این حوزه پژوهیدند.
ورانیکا زبان فارسی دری را آموخت. آهنگهای هراتی را زمزمه کرد؛آن چنان که آدمی فکرمی کند این آهنگها را زینب ،شیرین و مریم خوانده اند. حالا دیگر ورانیکا آمده است و کتابی پیرامون زندگی آموزگاران خویش نوشته است ،همان مطرب های کوچه های خاک آلود جنوب شهر که همواره بار اهانت ها بر دوش کشیده اند . کتاب او تنها زندگینامۀ سه زن مطرب صمیمی نیست؛ بل شناسنامه یی از وضعیت اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی آن روز گار است . او کتابش را در سال 1998 در انگلستان اچاپ کرده است و ترجمۀ دری آن راعبدالعلی احراری امسال در ایالات متحدۀ امریکا انتشار داداه است. سزاوار است که در آینده نگاهی ژرفتر بدین کتاب خواندنی انداخت .
سطری چند از این کتاب:
«در جریان آشنایی با شیرین بیش از هفتاد آهنگ و چهار بیتی ... ثبت کردم آهنگ هایی که بیانگر ابعاد مختلفی چون عشق ، هیجان، درد، سرگردانی، بیدار خوابی و اشتیاق بود. همچنان آهنگهایی که دارای لالایی و بذله گویی تا آن را بخوانم و کودکم را بخوابانم. زمانی که اینجا آهنگهای هراتی را زمزمه می کنم؛ به جهان دیگر از عشق ، هیجان و عاطفه می روم و اشعۀ مهتاب را شبانگاه در آسمان صاف می بینم. صدای کبوتران صحن مزارات را می شنوم و زیبایی و قشنگی شبنم رادر سپیده دم به روی گل گلاب می نگرم؛آنگاه دفتر آهنگهایم را ورق می زنم وآه می کشم و احساس می کنم که وفا،عشق
و آرزو از فرهنگ کشور من برچیده شده و رخت بر بسته است».
لطیف ناظمی
ویراستار: سید روح الله یاسر