ترنهاي تقديم به همه آنهايي که سرزميني ندارند
۱۳۸۶ خرداد ۳۱, پنجشنبه«به من ميگن گمشده، اوني که جايي نداره. هنوز نرسيده، بايد برم. تند و بيهدف. وقتي دنبالم ميگردن، نيستم. وقتي پيدام ميکنن گم شدم.» ترانهاي از مانو چاو خواننده اسپانيايي؛ ترانهاي براي همه اي آنهايي که بدون برگه اجازه اقامت آواره و سرگردانند. آنهايي که پليس وقت و بيوقت جلويشان را ميگيرد.
« دنبال آنهايي ميگشتند که کاغذ ندارند. سراغ من آمدند من برگه اقامتم را نشان دادم اصلاً نگاهش هم نکردند. گفتند ميفرستيم تان زندان لب مرز که ديگر نتوانيد برگرديد.» اين پسر هيجده ساله راکه اهل کوبا نيست، در آمريکا هم دستگير نشده؛ بيرون از شهر تهران متوقفش کردند.
مهدي از افغانستاني تبارهايي است که خانوادهاش سالها پيش ،براي فرار از جنگ به ايران پناهنده شده است. او هم مثل خيلي از بچههاي که پدرو مادر افغانستاني دارند در ايران متولد شده، بزرگ شده، مدرسه رفته، فارسي به گويش ايراني حرف ميزند، ايرانيه. اما ايراني نيست!
مهدي مي گويد:
«من تو اين شهر به دنيا اومدم، تهران خونه منه!»
مهدي دو ماه پيش همراه خانوادهاش داوطلبانه به افغانستان برگشته است. داوطلبانه کلمهاي است که در مدارک قانوني ثبت شده است.ايران آغاز سال جاري ميلادي اعلام کرده بود افغانستاني هاي را که بدون مجوز اقامت در ايران هستند، پس از انتقال به اردوگاهاي مرزي، به افغانستان بازميگرداند. در حالي که ايران از جمله کشورهاي است که در سال ۱۹۵۱ ميلادي متعهد به رعايت قانوني شده است که به تمامي انسانهاي که جان و يا آزاديشان در خطر است، پناه دهد.
ايرانيها در تمام اين پنجاه و اندي سال گذشته از زمره مليتهايي هستند که خود از مزاياي اين قانون در سراسر دنيا سود ميبرند. کمتر ايراني است که دوست، آشنا و يا فاميلي خارج از کشور نداشته باشد. اگر به يکي از اين ايرانيها مقيم خارج از کشور بگويد حالا که ديگه درکشورت جنگ نيست، برگرد، چه واکنشي نشان مي دهد؟
فرهاد سالهاست که از ايران خارج شده، مثل خيلي از ايرانيهاي ديگر هر وقت احساس دلتنگي ميکند به ايران سفر ميکند، ولي دوست ندارد بعد از بيست- سي سال کار و زندگي در کشوري که آنجا را خانهاش مي داند مثل مهمان ناخوانده با او برخورد شود.
فرهاد مي گويد:
«کي بگه؟!! ... يعني دولت بگه؟! ميزنم توي گوششون! ... من از آلمان نميرم.»
ازاوپرسيدم که ؛اما پناهندگان افغانستان که نميخواهند ايران را ترک کنند چه ؟
فرهاد مي گويد:
«اونا! اونجا که ديکتاتوريه. ميگيرن مي اندازنشان زندان بعد هم اعدام شان ميکنند. منم اگه جاي اونا بودم هيچ کاري نميتونستم بکنم ولي اينجا چون يک کشور دمکراته و هنوز حقوق انسانها براي دولتش ارزش قائل ميشه در نتيجه من ميتونم اين حرف رو بزنم که ميزنم توي گوش دولت يا حالا يا وکيل ميگيرم يا ميرم سراغ قانون يا ...»
اما وقتي قانوني نباشد که از حق و حقوق انسانها حمايت کند، وکيل و شکايت هم معنا ندارد. چه کسي از حقوق يک ميليون پناهنده اي مقيم ايران دفاع ميکند؟آوارگاني که در ايران به سختترين کارها مشغولند .
رضا حاج حسيني کارفرمايي است که براي ساختمان سازي کارگرهاي افغانستاني رو ترجيح ميدهد:
« كارگرهاى افغانى خوب، اينجا بهتر كار مىكنند. دستمزدشون فرق مىكنه، هر چي كه بهشون بدى قانعاند. براى كار انجام دادن اومدن. براي همين قانعاند. بعضيهاشون كارشون از كار كارگرهاى ما خيلى بهتره.»
اماکارگرهايي که از اولين حقوق اجتماعي، يعني حق بيمه درماني هم محرومند. حسيني مي گويد:
« كارگرهاى افغانى بيمه ندارند. فقط چون ساختمانها بيمه ميشن اوناموظفند ساختمونشون رو بيمه بكنند. از نظر حوادث صاحب كار مجبوره ساختمونشو بيمه بكنه اونا زير پوشش اون بيمه هستند كه اگر يه وقت يه اتفاقى بيافته »
اگر هم اتفاقي نيافتد هر وقت دوست داشتيم بيرونشان ميکنيم!
تنها در مدت سه روز، از بيست و يکم تا بيست و سوم ماه اپريل چهار هزار افغانستاني از ايران اخراج شدند و ظرف پنجاه روز گذشته اين تعداد به صدهزار نفر رسيده است. افغانستاني ها را اگر بگيرند به زندان نميفرستند، ميفرستند به اردوگاههاي مرزي. اردوگاههايي که گزارشگر سازمان ديدهبان حقوق بشر به زندان ابوغريب تشبيه ميکند. اعدام هم نميشوند، اما در ادامه همين گزارش ذکر شده، مردجواني که تلاش کرده بود از ارودگاه فرار کند با شليک گلوله نگهبان اردوگاه کشته شد. پنج نفر ديگر بعد از بازگشت به افغانستان در بيمارستان فوت کردند.
سازمان حقوق بشر با انتشار اين گزارش از تمام نهادهاي مسوول خواستار آن شد که به وضعيت نگران کننده آنهايي که از ايران اخراج ميشوند توجه بيشتري نشان دهد. گزارشگر اين سازمان برد آدامز (Brad Adams)ميگويد:« اين آدمها پناهنده هستند، به ايران پناه آوردند، حالا به هر دليلي، طالبان جنگ، فقر. اين کوتاهي دولت افغانستان و سازمان ملل متحد است که دولت ايران به خود اجازه چنين رفتاري ميدهد. اين اردوگاهها وسط بيابان درست شدند نه غذا و نه حتي آب کافي به اين آدمها داده ميشود. جاي خجالت دارد. براي همه، براي سازمان ملل، براي دولت افغانستان، براي دولت ايران.»
وشايد بيشتر از همه براي آنهايي که ادعاي مهمان نوازي دارند.
وبارديگرزمزمه ترانهاي از مانو چاو خواننده اسپانيايي براي آنهايي که مکاني هم براي زمزمه هم ندارند.
"به من ميگن گمشده، اوني که جايي نداره. هنوز نرسيده، بايد برم. تند و بيهدف. وقتي دنبالم ميگردن، نيستم. وقتي پيدام ميکنن گم شدم."
براي اطلاعات بيشتر ميتوانيد به سايت اينترنتي سازمان حقوق بشر www.hrw.org مراجعه کنيد.