«کودک نابغه» در نه سالگی از دانشگاه فارغ میشود
۱۳۹۸ آبان ۲۲, چهارشنبهلوران سیمونس همین که وارد دانشگاه میشود، به سرعت راهرو طولانی را میپیماید، در پیشروی یک دروازه شیشهای توقف میکند و بعد از یک نگاه کوتاه زیرچشمی وارد اتاق میشود و میگوید: «سلام. من آمدم.» پروفیسور پیتر بالتوس کمتر با چنین دانشجویی مقابل میشود.
مطالب ما را از طریق تلگرام دریافت کنید!
لوران یک شاگرد عادی نیست. او که در بلجیم و هالند بزرگ شده است، حالا در۹ سالگی در آستانه امتحان دوره لیسانس خود در دانشگاه فنآوری آیندهوون قرار دارد.
او از تابستان ۲۰۱۸ به بعد در این دانشگاه معروف در جنوب شرق هالند در رشته الکتروتخنیک تحصیل میکند و خود را در درسها بسیار آسوده و راحت احساس میکند. دیگر دانشجویان عادت کرده اند که یک پسر ۹ ساله در کنار شان در لابراتوار مینشیند و در آزمایشها شرکت میکند. او در تابستان ۲۰۱۸ لیسه را به پایان رساند و به تحصیل در دانشگاه آیندهوون شروع کرد.
از این دانشجوی کودک به عنوان یک «کودک نابغه» توصیف شده است. رسانهها از همین حالا او را با استیون هاوکینگ دانشمند فزیک و البریت اینشتاین برنده جایزه نوبل مقایسه میکنند. او با خونسردی شانههای خود را تکان میدهد و میگوید: «برای من بیتفاوت است.»
مادرش لیدیا سیمونس میگوید «وقتی که دوستانت میگویند تو بیش از حد ذکی هستی برای تو نباید بیتفاوت باشد»، چونکه «در آن صورت تو هم مایه افتخار هستی.»
لوران میخواهد هرچه بیشتر یاد بگیرد، به خصوص در بخش تخنیک و علوم طبیعی. اما همه مضامین برای او خوشایند نیست. به طور مثال مضمون لسان زیاد برایش جالب نیست: «در این مضمون باید کتابها و رمانهای زیادی را مطالعه کنیم و من زیاد مایل به مطالعه نیستم.»
الکساندر، پدر لوران میگوید که این پسر تغییرات بزرگی در زندگی خانواده وارد کرده است: «ما فعلاَ یک موتر برقی داریم و دیگر موتر کهنه دیزلی نمیرانیم.» دلیل این تغییر، سهم گرفتن در مبارزه با تغییرات اقلیمی است. والدین او آه حسرت میکشند و میافزایند که مدتی است که دیگر زیاد برای تعطیلات به اسپانیا نیز پرواز نمیکنند.
در جریان این صحبتها، لوران در کناری نشسته و بسیار راضی به نظر میرسد. او اطمینان میدهد که «زمانی یک راه حل تخنیکی برای تغییرات اقلیمی پیدا میشود.» او کلمات را محتاطانه انتخاب کرده و میگوید: «ما باید در بخش تحقیقات و تخنیک زیاد سرمایهگذاری کنیم.»
لوران به سرعت فوقالعاده میآموزد. درسهایی را که دیگر دانشجویان در هشت هفته تکمیل میکنند، او در یک هفته تمام میکند. او در دانشگاه درسهای انفرادی میگیرد. جمعه این هفته او امتحان دارد.
پروفیسور این دانشجوی کودک گفت: «این یک ماجراجویی، اما بسیار لذتبخش است.» او گفت که پیش از این نیز شاگردان با ذکاوت داشته است، اما «لوران دست کم سه برابر ذکیتر از آنهاست.» پروفیسور بالتوس گاهی وقتها فراموش میکند که ابرشاگردش یک کودک است. او به یاد میآورد که یک بار لوران نمیتوانست یک کابل را از سویچ جدا کند، چونکه «زورش نمیرسید.»
لوران در ختم تحصیل خود یک میکروچیپ را برای اندازه گیری واکنشهای سلولهای مغز توسعه داده است. او میگوید که میخواهد در این عرصه بیشتر تحقیق کند: «میخواهم چیزی را ایجاد کنم که زندگی را طولانیتر بسازد.» به گونه مثال، او روی ساختن اعضای مصنوعی فکر میکند.
پروفیسور این کودک میگوید: «امیدوارم که این [تحقیق لوران] با رشته من سر و کار داشته باشد. در آن صورت او مدتی در اینجا میماند.» او میگوید این هم خوب است که لوران بتواند در ایالات متحده امریکا یا آلمان به تحصیلات خود ادامه بدهد.
والدین او فعلاَ کارشان به عنوان داکتر دندان را متوقف کرده اند. آنها هفته سه بار با پیمودن مسیر دو ساعته با موتر، لوران را از آمستردام به آیندهوون میبرند. آنها تلاش میکنند که فرزند شان بدون مزاحمت به درس خود ادامه بدهد، اما بیش از حد بر خود فشار نیاورد.
بالاخره لوران هم یک کودک عادی ۹ ساله است که با هر دو سگ خود ساعتتیری میکند و در نتفلیکس فیلم میبیند و به گفته مادرش، «روی غذا عیبجویی میکند.» لوران با پوزخند به این گفته مادرش واکنش نشان میدهد: «اصلاَ چنین نیست. من هر غذایی را که مادرکلان پخته کند میخورم.»
af/pa (dpa)