کشفهای اتفاقی که جهان را تغییر دادند
کشفیات، اختراعات و نوآوریها معمولا حاصل سالها تحقیق دانشمندان هستند. اما نگاهی به تاریخ نشان میدهد که "اتفاق" و "تصادف" هم در برخی از یافتهها دخیل بوده است. دستچینی از کشفهای اتفاقی در این گزارش تصویری:
"اتفاق" و "تصادف" در برخی از کشفیات و اختراعات دخیل بودهاند. اخیرا نتایج تحقیقات فدریکا برتوچینی، پژوهشگر انستیتوت زیستپزشکی و زیستفنآوری در کانتابریا در اسپانیا، در مورد کرم پیلهساز کندوی زنبور عسل منتشر شد. او کرمها را از کندو جمع کرد و درون یک کیسه پلاستیک ریخت، اما کرمها ساعتی بعد پلاستیک را خوردند، سوراخی ایجاد کردند و بیرون آمدند.
زبالههای پلاستیکی اکوسیستم کره زمین را با خطر روبرو کردهاند. این کرمها پلاستیک را میخورند و فضولات میکروپلاستیکی از خود به جا نمیگذارند، بلکه پلیاتیلن را به ترکیب شیمیایی اتیلنگلیکول تبدیل میکنند. حالا این کشف تصادفی این کرمها راه را برای تحقیقات بیشتر باز کرده است. فدریکا برتوچینی حدس میزند کرمها دارای نوع معینی آنزیم هستند که اگر به تولید صنعتی برسد، مشکل زباله پلاستیک حل میشود.
جورج دی مسترال، انجینیرسوئیسی به هنگام پیادهروی متوجه شد که خارهایی به شلوار و موهای سگش چسبیده است. در نگاهی دقیقتر او متوجه شد که سر قلابشکل این خارها میتواند به هر چیز حلقهای شکلی بچسبد و این آغازی بود برای انقلاب در صنایع پوشاک.
در نتیجه مطالعات پارچههای چسبی پدید آمد که جایگزین دکمه و زنجیرک شدند. در دهه ۶۰ میلادی آژانس فضایی ایالات متحده، ناسا، از این مواد در تهیه لباسهای فضانوردان استفاده کرد و در سالهای بعد در بسیاری از صنایع و حتی صنایع کفش نیز مورد استفاده قرار گرفتند.
روبرت چیزبرا (Robert Chesebrough) شیمیدان بریتانیایی که شرکتاش رو به ورشکستگی میرفت، تصمیم گرفت وارد عرصه حفاری و تولید نفت شود. او هنگام کار متوجه شد که روی سطح ابزار و لولهها مادهای پارافینگونه دیده میشود و کارگران نیز گرچه از آن شکایت دارند، اما برای بهبود زخمهایشان از این ماده چرب استفاده میکنند.
روبرت چیزبرا که کنجکاویاش برانگیخته شده بود قدری از آن ماده چرب نفتی را به آزمایشگاه برد و در نهایت از آن کالایی تولید کرد که در آغاز نام تجاری "پترولیوم ژله" برای آن برگزیده شد. مردم دنیا امروز این محصول را با نام "وازلین" میشناسند.
روی پلانکت (نفر سمت راست) شیمیدان آمریکایی که به کاشف "تفلون" معروف است، در واقع در تحقیقات خود به دنبال تولید مواد سردکننده برای یخچال بود. یکی از کپسولهای گاز "تلوریم هگزافلوئورید" که او با آنها کار میکرد در سال ۱۹۳۸ آنقدر در انبار مانده بود که به پودر تبدیل شده بود.
البته چند سالی طول کشید تا از ماده تفلون (۶TeF) که بصورت تصادفی از گاز "تلوریم هگزافلوئورید" بدست آمده بود در تابه و دیگر ظرفهای ناسوز در آشپزخانهها استفاده کنند.
محققین کمپانی فایزر در حال آزمایش بر روی ماده "سیلدنافیل" برای بیماران قلبی بودند. آنها پس از مدتی متوجه شدند مردانی که بهصورت آزمایشی از این قرصها استفاده میکردند، علاقه زیادی به آن نشان میدادند. محققین بهزودی دریافتند دلیل این علاقه، افزایش قدرت جنسی و میل به سکس در آن مردان بوده است. بدین ترتیب بهجای قرص "قلب"، قرص "ویاگرا" برای تقویت میل جنسی مردان متولد شد.
پرسی اسپنسر یک مهندس آمریکایی بود که در شرکت رایتیون (تولیدکننده تجهیرات نظامی) کار میکرد. او هنگامی در حال عبور از مقابل یک مگنترون بود متوجه شد که چاکلت موجود در جیبش ذوب شده است. مگنترون یک لوله خلأ مورد استفاده برای تولید امواج میکرو ویو یا ریزموج است. اسپنسر در سال ۱۹۴۷ اولین مایکروله را اختراع کرد که ۴۰۰ کیلو وزن و ۲ متر ارتفاع داشت.
مطابق داستانی مشهور، روزی نیوتن زیر یک درخت سیب نشسته بود که ناگاه سیبی به زمین افتاد و او از این واقعه به "نیروی جاذبه" پی برد. طبق همین داستان او سالها بعد، در ۱۵اپریل ۱۷۲۶، به دوست نویسندهاش ویلیام استاکلی گفت: «این واقعه سئوالی را به ذهنم آورد که چرا سیب همیشه مستقیماً به پایین میافتد؟ چرا به جای حرکت به سمت مرکز زمین به طرفین یا رو به بالا نمیرود؟» هنوز هم صحت و سقم این داستان روشن نیست.
تولید گوگرد مدرن هم حاصل یک تصادف بود. جان واکر، دواخانه دار بریتانیایی، در سال ۱۸۲۶ اولین گوگرد شیمیایی را ساخت. او روزی موادی چون آنتیموان سولفید، کلر سدیم، صمغ عربی و موادی دیگر را با چوبی کوچک هم میزد. مقداری از این مواد به چوب چسبیده بودند و او برای اینکه این مواد از چوب جدا شوند آن را بر سطحی سخت کشید که چوب ناگهان شعلهور شد.
کشف پنیسیلین در سال ۱۹۲۸ هم با یک تصادف همراه بود. آلکساندر فلمینگ، محقق اسکاتلندی، پس از پایان کار و آزمایش بر روی استافیلوکوک فراموش کرد پنجره آزمایشگاه را ببندد و به همین دلیل گرده کپک پنیسیلیوم بر روی ظرف کشت باکتریها نشست و تمام باکتریهای کاشته شده را نابود کرد. فلمینگ در تحقیقاتاش به این نتیجه رسید که این ماده میتواند از رشد بسیاری از باکتریهای مضر برای انسان جلوگیری کند.
در هشتم نوامبر ۱۸۹۵ میلادی رونتگن (Wilhelm Conrad Röntgen) استاد فیزیک دانشگاه ورتسبورگ آلمان سرگرم انجام آزمایش روی اشعه کاتد یک با لوله کروکس بود که به صورت تصادفی متوجه شد اشیایی بر روی چتر فلورسانس ظاهر میشوند. او به سرعت دریافت که این یک اشعه جدیدی است که نمیداند چیست و نام آن را "اشعه ایکس" گذارد.
برای کشف "اشعه ایکس" رونتگن در سال ۱۹۰۱ اولین جایزه نوبل فیزیک را بدست آورد. کشف اشعه ایکس و کاربرد وسیع آن در عکسبرداری درمانی باعث نجات جان انسانهای زیادی شده، به طوری که در حال حاضر تصور علم صحی بدون تصویربرداری با اشعه ایکس غیرممکن است. درشفاخانه ها و معاینه خانه داکتران آلمانی بیماران هر روز نام او را در واژه "Röntgenbild" یا "Röntgen" میشنوند. نویسنده: محمود صالحی/ بخش فارسی دویچه وله