چرا نظاميان امريکايي در دل مردم جا نگرفتند؟
۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۹, یکشنبهروز نامه ي" فايننشيل تايمز" با عنوان نمودن اين موضوع درمورد ديدگاه مردم درقبال نيروهاي امريکايي وبرخورد نظاميان امريکايي با باشندگان محل به کارکرد چند ساله جامعه جهاني ودولت افغانستان پس ازسقوط طالبان پرداخته است. جان بون که هرازگاهي موضوعي را درافغانستان موشگافانه به بحث وتحليل مي گيرد، مي نويسد که ديگرمردم به شعاروحرف مفت وقع نمي گذارند.
او درگزارش تحليلي اي سيرتحولات را بخصوص درجنوب وشرق افغانستان بامثال مشخص بيان مي کند:
بعدازظهريک روزيکشنبه ماه مارچ سال گذشته يک افسرامريکايي با مردي که لنگي برسرداشتند باتشريفات ويژه نوارسفيدي که براي گشايش ساختمان سفيد رنگ مکتب پسرانه ي قريه رباط درجنوب شرق افغانستان آماده شده بود بريدند. نظاميان امريکايي با اطفال فوتبال کردند و پس ازآن محل را ترک کردند.
درست نه ماه بعد ازآن محفل مکتب توسط افراد وابسته به طالبان ويران شد. اين باعث شد که يک گروه ازنيروهاي هوايي امريکا با هليکوپترهاي چينوک برفراز تپه اي دررباط سنگربگيرد.
به باور جان بون حضور نظاميان امريکايي نيزدراين محل باعث نا آرامي ها وتحريک نيروهاي طالبان گرديده است.
نيروهاي امريکايي درتلاش اين بودند که راههاي تردد دهشت افگنان را زيرنظرداشته باشند. پکتيا همسايه ي ولايت مرزي خوست وپکتيکا بوده که درکنار منطقه ي قبايلي نشين وبي قانون وزيرستان قراردارد؛ جايي که نيروهاي طالبان والقاعده آزادانه فعاليت دارند و ازآنجا تقويه و تجهيزمي شوند.
نيروهايي امريکايي با هرتحرک طالبان دست به واکنش زده و مناطق مظنون را مورد حملات سنگين هوايي قرارمي دادند که بيشتر اين عمليات هوايي منجربه قتل شماري زيادي افراد غيرنظامي مي گرديد.
ازسوي ديگر چهار سال پس ازسقوط سلطه طالبان درافغانستان قوس نا امني و ياس دراين اين کشور روبه افزايش شده، و خشونت وقتل کشتار درسالهاي اخيربيشتر شده است؛ مردم مات ومبهوت به آينده مي نگرند.
ازآغازاين قوس کارشناسان اموراجتماعي امريکا با استفاده ازتجربه نظاميان اين کشوردرافغانستان طرحي را با شعار "بدست آوردن دل و ذهن " مردم مطرح کردند که عمليات نظامي خونبار ونا امني ها ، بزرگترين سد در برابر استراتيژي واين شعارجديد ازيکسو وبي برنامگي دولت افغانستان ، افزايش فساد اداري وفشارهاي اقتصادي ازسوي ديگر شعار"بدست آوردن دل وذهن مردم " را کمرنگ کرده است.
مقامات نظامي امريکا با اين حال نيز به اميد بدست آوردن دل وذهن مردم به سربازانشان آموزشهاي اجتماعي مي دهند و توصيه مي شود که مسايل فرهنگي وسنت هاي مردم را به طور جدي درنظرداشته باشند. ازجمله مثلاً چون طالبان به شاگردان مدارس ديني گفته مي شود، نظاميان امريکايي به جنگجويان طالبان ، نيروهاي شورشي ضد ايتلاف مي گويند. اين توصيه هاي اند که کارشناسان اجتماعي به نظاميان امريکايي هشدار داده آموزش مي دهند.
براساس اين نظريه امريکاييان براي ساختن مسجد ومدارس ديني کمک مي کنند، برنامه هاي مطابق ميل مردم وسنت هاي محلي را درچوکات پروژه هايشان مي گنجانند.
به طورمثال يک بار نيروهاي امريکايي به اميد اين که نشان بدهند که به مسلمانان احترام مي گذارند توپهاي فوتبال با تصوير بيرق عربستان سعودي از فضا براي نوجوانان پرتاپ نمودند ولي گروهي ازملا ها اين را برعکس تعبيرکردند. عمال طالبان بوسيله ي ملا هاي محل آن را برعکس ويک توهين به مردم تلقين نمودند.
درعدم موفقيت استراتيژي دل وذهن بدست آوردن نيروهاي امريکايي بي برنامگي دولت افغانستان، فساد اداري و عدم مديريت سالم دراين کشور و مشوره هاي غيردقيق مشاوران اين نظاميان نقش اساسي داشته اند.