1. رفتن به محتوا
  2. رفتن به مطالب اصلی
  3. رفتن به دیگر صفحات دویچه وله

آنچه دل تنگ کاکه تیغون می خواهد

۱۳۹۱ دی ۲۴, یکشنبه

"لبخند شیطانی"مجموعه طنزهای منظوم کاکه تیغون است که دربین سال های 2000 تا 2010 سروده شده اند.دراین مجموعه او گاهی برای گفتن آنچه دل تنگش می خواهد، قاعده و قانون خاص نمی جوید و ازهر زبانی که با آن آشنایی دارد،کمک می گیرد.

https://p.dw.com/p/QwIS
شکرالله شیون، شاعر و نویسندهعکس: DW / Zeyarmal

رادیو صدای آلمان در سلسله "یک آفرینشگر، دو دیدگاه" به معرفی تعدادی چند از شاعران و نویسندگان معاصر افغانستان می پردازد. این برنامه به کوشش نعمت حسینی، نویسنده و پژوهشگر افغان تهیه می گردد. در این سلسله کوشش می شود تا کوتاه به زندگی آفرینشگران پرداخته شده و آثار آنها توسط دو منتقد بررسی شود. البته رادیو صدای آلمان پذیرای نقد و نظر سایر منتقدین نیز می باشد.

این بار برخی از طنزهای این طنزنویس شناخته شده ی افغان را شکرالله شیون و رضا محمدی نقد نموده اند.

"لبخند شیطانی" کاکه تیغون

کاکه تیغون یکی از طنزپردازان پرکار و مستعدی است که از کنار هیچ پدیده اجتماعی بی تفاوت نمی گذرد. او تقریباً از هر حادثه متاثر می شود و با زبان طنز، تاثر خود را بازتاب می دهد. از سفره مهمانی دوستان تا حمله انتحاری طالبان، از کنار دریای کابل تا کوچه های پنجاب و تهران، از فکر عقلا تا ذکر عاشقان و از رییس دولت تا فلان و بهمان، همه و همه سوژه های طنز او را می سازند. همان گونه که فروغ فرخزاد شاعر کسی را می داند که در روزمرگی خود هم شاعر باشد، کاکه تیغون در روزمرگی خویش نیز طنزپرداز است و بر تلخی ها و بدبختی های روزمرگی انگشت لبخند میگذارد. "لبخند شیطانی" مجموعه طنزهای منظوم کاکه تیغون است که در بین سال های 2000 تا 2010 سروده شده اند. در این مجموعه او گاهی برای گفتن آنچه دل تنگش می خواهد، قاعده و قانون خاص نمی جوید و از هر زبانی که با آن آشنایی دارد، کمک می گیرد و حرفش را می گوید:

گفت لادن که تو" رادیکالی"
از دموکراسی ما می نالی
ای تروریست پلیزآ" تل می"
چیست القاعده؟ "وت ؟" یعنی چی؟
تیز رفتی، چه به "انجن" داری؟
بن لادن! تو مگر جن داری؟
...
لادنه ماته و گوره هلکه
خود من هم شده ام تکه تکه
(از مناظره بن لادن با امیرالمومنین ملا محمد عمر)


و آنگاه که زبان فارسی برای بیان دلتنگی هایش کمبودی می کند، او در پی اختراع افعال و کلمات تازه برآمده و دشواری ها را اینگونه بر خود آسان می سازد:

از من همه زنگیدن، از تو نه جوابیدن
زنگیدم و زنگیدم با شوق سلامیدن
از شوق سلامیدن گنگیده شدم الکن
سل سل سله لا سل سل، سر مست تو بشنیدن
سل سل سله لا سل سل، انبوه گل مرسل
تندیس سلام خود از خنده تراشیدن
از بهر سلام آخر صد گونه غزل گویم
لک لک غزلک لک لک، جنبیدن و رقصیدن
وعلیک نمی آید یا آمده و شاید
در اوج غزالیدن مشغول غزل چیدن
یک صوتک "توت توت توت" در گوشک و پس تر زان
گفتی که "هلو"! گفتم "این بنده غلامیدن"
هل هل هله لو لو لو این چیست مرا بر گو
گفتی که همان است این سل سل سله لامیدن
(از غزل سلام )

در قسمتی از مقدمه "لبخند شیطانی" آمده است:


نقد طنز کمتر نوشته شده است: جدی نگرفتن نقد
در مورد طنز کمتر نوشته شده است: جدی نگرفتن طنز
طنز کمتر نوشته شده است: جدی نگرفتن طنز نویس
اصلآ نوشتن کمتر مورد استفاده قرار گرفته است: جدی نگرفتن همه عالم


اگر با اندکی سهل گیری بتوان با دو مورد اول این موارد چهارگانه موافقت کرد، در رابطه با دو مورد دیگر نکته زیرین قابل یادآوری است: به کسی گفتند که پدرت از گرسنگی مرد؟ پاسخ داد: بلی، اما داشت و نخورد.

اگر ادعا شود که در جغرافیای ادبی افغانستان بگوییم طنز کمتر نوشته شده است، مفهوم خود این جمله به معنای جدی نگرفتن طنز نویسان نامور و پر کاری چون نجیب دهزاد، احسان سلام، صمد صارم، ابراهیم دلاور، صادق عصیان، سمیع حامد، سخیداد هاتف، خود جناب کاکه تیغون و چندین تن دیگر است. همچنان نباید این کمبود را در جغرافیای تنگ کشوری دید که بیشتر از هشتاد در صد باشندگانش بیسوادند.

البته، اگر این مشکل به طور کل در جغرافیای زبان فارسی دیده شود، حرف به درازا می کشد. شکی نیست که کاکه تیغون کلیات عبید زاکانی و ایرج میرزا را بار بار خوانده است و در "بی ادبی معاف" ها سخت از این دو تاثیر پذیرفته اند. داستان های بیشمار مثنوی معنوی، مطایبات ایرج میرزا، گلستان سعدی و هزلیات چندین شاعر بذله سرای پیشین در قالب طنز آمده اند. اگر کاکه تیغون حکایات معروف "آن سه مسافر مسلمان و ترسا و جهود"، "آن موذن زشت آواز که در کافرستان آذان گفت"، "کافری که گفتندش در عهد بایزید مسلمان شو"، "دزدی قاضی و سید و صوفی" و چندین لطیفه کوتاه و بلند مثنوی معنوی را نخوانده باشد، داستان های "کنیز و خاتون" و "خر برفت و خر برفت" را بار بار از نظر گذرانده است.


در میان معاصرین نیز، صادق هدایت در آغاز کار نیما یوشیچ، اشعار پدر شعر معاصر را به طنز می گرفت. از جمله "فرحناک روز" هدایت، طنزیست بر "اندوهناک شب" نیما. بدون شک نیما نیز طنزهایی در رابطه با گیاهخواری صادق هدایت دارد. در افغانستان قسمتی از اشعار صوفی عشقری طنزند:

نگارا از هجوم عشقبازان
سر کوی تو شوربازار واریست
ازین دوکتورها صرف نظر کن
که از که تا به مه بیطار واریست
غنی گردان الهی عشقری را
که گنس و گول و بی نصوار واریست
یا:
عشق اگر در کار و بار این جهانم می گذاشت
کره مهتاب رفتن پیش من نصوار بود


در همین راستا، افزون بر پاییز حنیفی و ضیا قاریزاده در اینسوی مرز، حسن مقدم به نام مستعار“ علی نوروز"، سید اشرف الدین حسینی به نام مستعار "نسیم شمال"، صادق هدایت به نام مستعار "هادی صداقت"، رضا گنجه یی به نام مستعار "بابا شمل"، رهی معیری به نام مستعار "زاغچه" در آنسوی مرز طنز می نوشتند و می سرودند که اگر این لیست را به صورت مکمل بنویسم تعدادش از دوصد نفر بالاتر خواهد رفت.

و اما وقتی که کاکه تیغون می نویسند "اصلا نوشتن کمتر مورد استفاده قرار گرفته است: جدی نگرفتن همه عالم، این خود نادیده گرفتن بخش اعظم نویسندگان کشور است. شاید کاکه تیغون آرزو دارد که باید همه با سوادهای افغانستان که به خودی خود تعدادشان اندک است، نویسنده و شاعر می بودند.

وی در جای دیگر این مجموعه می نویسد: "دیوار نظم های ما در بسیار جاها ریختگی و شکستگی دارد. قصد ما هر چه بوده، شاعری نبوده است. از همین جاست که خلاف عرف شاعران، در ظواهر کار از مسامحه کار گرفته ایم، گاه نتوانسته ایم مغلوب سخن نشویم و گاه هم شاعری پشت ما را به زمین زده است!"
به این می گویند شکسته نفسی دلگیر و متداول قلم به دستان نیم جهان! کاکه تیغون بر وزن عروض و سایر معیارهای شعری حاکم است. او حتی لیلی و مجنون را برای رعایت وزن پارچه پارچه کرده است تا مگر بتواند بهتر بسراید:

رفت مجنون پیش لیلی گفت: لی
لی تو بی مثلی و لیکن تا به کی
...
گفت لیلی: قیس من ای یار مج
نون که غافل می روی در راه کج

در این دیوارهای منظوم شکست و ریختی به چشم نمی خورد و اگر شاعر و نویسنده کتاب در بسیار جاهای این دیوار متوجه شکستگی ها و ریختگی ها شده است، چه بهتر که قبل از چاپ کتاب، اول به سمنت کاری شکست های میان خشت و سنگ دیوارهای منظوم می پرداخت تا خود را مطمئن می ساخت که مبادا روزی این دیوار بر سر رهگذری افتد.

بخش فراوان این مجموعه طنزهای سیاسی اند. کاکه سروده هایش را بیشتر متوجه شرایط امروزی افغانستان و بحران های سیاسی روزگار ما ساخته است:

"خون فراز قله ها پرچم زده"
گفت مرد غمگسار و غمزده
رفته بودم خوش خوشک تا قندهار
ریش خود را روغن شرشم زده
ناگهان ملا نما دیدم یکی
تف به روی ریش او شبنم زده
گفت: "ژیره!" داخل ارکین برد
ریش من را، دید، طولش کم زده
"ریش" از من، "ژیره" از او، دم به دم
با چماقی بر سرم محکم زده
(از اندازه بعضی چیزها)

باز "بوش" آمد گزارش داد، گفت

" باز هم از دست من بگریخت مفت
باز آنجا مردکی را کشته ام
یک کمی دستی به خون آغشته ام
ظاهرش همچون اسامه می نمود
لیک آن بیگانه، بن لادن نبود
اشتباها با دو سه پرتاب بم
هم خودش را، هم خرش را کشته ام"
(از از خود و بیگانه)

با دریغ، شمار پرداخت های مستهجن نیز در "لبخند شیطانی" کم نیست. این نمونه ها می توانستند با تهذیب شایسته تر یا دستکم با غلظت کمتر به نوشت می آمدند. به طور مثال، در چندین جا چنان برداشت می شود که گویی این شاعر طنزسرا بیشتر به ندای هیجان خویش پاسخ گفته باشد، زیرا شاعر از دایره طنز خارج شده و به بیراهه ابتذال و ادبیات مستهجن داخل می شود. از جمله در "مدت وزارت در کابینه کرزی" که سخن از عفت قلم و کلام بیرون جهیده است.
اگر گزینه اشعار صوفی عشقری را که به همت مرحوم نیلاب رحیمی به چاپ رسیده است، ورق بزنیم تا به این دو بیت برسیم:


وضع زمانه دیدم تا جامه نو نباشد
کس یار کس نگردد تا مرغ پلو نباشد
امروز قدر هر کس با فسق و با فجور است
عزت نمی دهندش تا مرده گاو نباشد

متوجه می شویم که مصراع چهارم چنین چاپ شده است
عزت نمیدهندش تا ... نباشد
و اگر گزینه طنزهای منظوم کاکه تیغون، در همان چاپ خانه به نشر می رسید، با اندکی اغراق می شد گفت که تعداد نقطه ها (...)بیشتر از واژه های باقیمانده می بود و به قول کاوه شفق آهنگ، نویسنده و شاعر افغان در آلمان، به جای گزینه طنزهای منظوم کاکه تیغون، مجموعه نقاشی های سبک کوبیزم وی به چاپ می رسید.

نویسنده: شکرالله شیون
ویراستار: عاصف حسینی

استفاده مطالب این سلسله، بدون گذاشتن لینک نوشته مجاز نمی باشد