1. رفتن به محتوا
  2. رفتن به مطالب اصلی
  3. رفتن به دیگر صفحات دویچه وله

قتل يک دختر16 ساله توسط برادر23 ساله اش درهامبورگ

۱۳۸۷ خرداد ۶, دوشنبه

دوشيزه مرسل دختر16 ساله افغان درآلمان درتوسط توسط برادار23 ساله اش با ضربات کارد به قتل رسيد. ازسال 1996 تا اکنون 48 زن به درآلمان دراثراقدام به قتل براي به اصطلاح حفظ عزت خانواده جان شان را ازدست داده اند .

https://p.dw.com/p/E6MR
خاتون سروچو زن ترکی ای که توسط اقاربش دربرلین کشته شدعکس: DW-TV

قتل هاي ناموسي يکي از مشکلات تکاندهنده زنان و دوشيزگان جوان مسلمان در آلمان است، که زنان و دختران به اتهام لکه دار نمودن حيثيت خانوادگي ويا هم به اتهام رفتار ناپسند و به اصطلاح خلاف موازين اخلاقي مورد نظر و پسند مردان تاريک انديش قربانيان اين کشتار ها اند.

سال 2006 قتل خانم جوان ترکي آيهان سورووکو توسط برادرش مردمان زيادي را تکان داد و اما پس از پژوهش هاي اداره ي جنايي آلمان BKA / Bundeskriminalamt اين تنها حادثه ي نبود بلکه از آغاز سال 1996 ميلادي تا اواسط سال 2005 ميلادي 55 حادثه قتل ناموسي در آلمان درج دفاتر پوليس بوده که 70 قرباني را در خود داشته است. از اين جمع 48 نفر به قتل رسيده و 22 تن ديگر مجروح گرديده اند که در اين جمع زنان افغانستان که در آلمان در مهاجرت بسر ميبرند نيز شامل اند.

اما حادثه تکان دهنده حدود دو هفته پيش بازهم سبب نگراني مهاجران افغان در آلمان گرديد. يعني قتل دوشيزه مرسل شانزده ساله بوسيله ي برادر 23 ساله اش. در برنامه ي اين هفته با يکتن از آشنايان اين دوشيزه مقتول که نخواسته است هويتش افشا شود گفت وشنيدي داريم .

دوشيزه س از شهر هامبورک که از گفتن نامش اباء ورزيد در مورد قتل دوشيزه مرسل گفت که اين مسآله يکي از مشکلاتيست که اکثر دختران و پسران جوان افغانستان در غربت با آن روبرو اند ، يعني تعصب خانوادگي و همچنان حق بيش از حد قايل شدن به مردان خانواده و نيز برادران. وي ميافزايد که در خانواده هاي ما بنابر رسوم و سنت هاي کهنه هر مشکل و برخوردي که اتفاق ميافتد در قدم اول زنان مسوول شمرده ميشوند و تلاش ميشود تقصير را در زنان علامت گذاري نمايند. وي همچنان بيماري هاي رواني افراد و جامعه ي بسته را در اوج گيري چنين مشکلاتي يکي از عوامل ميداند.

جزييات گفتگو با دوشيزه "س" از شهر هامبورگ.

دويچه ويله : با سلام و تشکر از شما در ارتباط به کشته شدن دوشيزه مرسل نوجوان از شهر هامبورگ ، شما که يکي از آشنايان وي بوديد ، اگر بگوييد که جريان چگونه بوده است ؟

دوشيزه س : بلي تا جاييکه من شناخت دارم ، وي شانزده سال داشت ، دختر خوب بود ، منتها به همراه يک پسر افغان دوست شده بود و ويرا بسيار دوست داشت و ميخواست همرايش عروسي کند ، اما چنانکه ميدانيد ، در فرهنگ افغانستان ، در ازدواج دختران تصميم گير پدر و مادر اند ووالدين نقش بسيار دارند، اما بيشتر برادر ها نظر ميدهند و سهم ميگيرند. در اين مورد نيز ، خانواده ي دختر با اين ازدواج رضايت نداشتند و ميگفتند که " اين پسر را آنقدر نميشناسند ، اين پسر ، پسر لاتي هست و به درد زندگي دختر ما نميخورد." اما دختر قلباً اين پسر را دوست داشت و پسر همچنين به اين دختر علاقه ي بسيار نشان ميداد .

اما برادر دختر ، جوانيکه قرار معلومات تازه از زندان آزاد شده بود و با اين ازدواج نيز مخالفت داشت ، با نيرنگي خواهرش را پيش خودش فرا ميخواند و ميگويد که : "من در مخالفت با ازداوج شما اشتباه کرده ام ، تو خواهر من هستي ، و اين پسر را که دوست داري ميتواني همرايش ازدواج نمايي ، منتها من ميخواهم با تو آشتي کنم ."

دختر هم اعتماد کرده وفکر ميکند که " خوب برادر منست و حال پشيمان شده است ، با قلب پاک نزد وي براي آشتي ميرود. ولي اين برادر به محض ايکه دختر را ميبيند ، حدود 20 ـ 22 کارد بروي حواله مي کند ، و دختر هم جا به جا کشته ميشود؛ جريان همين بود.

دويچه ويله : اما گفته شده که اين دختر کار هاي ناشايستي ميکرد که سبب خشم برادر شده ، آيا اين مسآله تا چه حد واقعيت دارد ؟

دوشيزه س : من فکر نميکنم . چنانکه شما هم اطلاع داريد ، بنابر فرهنگ افغانستان و فرهنگي که ما مردم داريم ، هميشه وقتي واقعه ي اتفاق ميافتد ، به خصوص در اروپا ، اگر جدايي ميشود ، اگر طلاق رخ ميدهد، اگر درگيريي ميشود ، و يا موضوع ديگر ، هميشه گناه را از زن ميدانند و در مورد مرسل هم مساله همينگونه بوده است ؛ وي هنوز شانزده سال داشت و يک دختر شانزده ساله هنوز طفل است ، چگونه ميتواند در اين سن کم خود کارچنان هايي کرده باشد .

مردم تهمت هايي ميزنند ، چيز هايي ميگويند ، با اينها فقط خودرا قناعت ميدهند . اما بايد اضافه کنم که اين تنها حادثه نبود ، چنين حوادثي خيلي زياد بين افغانها تکرار شده ، که مثلاً زن خودرا کشته اند و در نهايت گناه را از زن ميدانند . شايد همان پسر از نظر خانواده ي مرسل خوب نبوده باشد واما... ولي اگر دقت نماييم ، و تاريخ اسلام و فرهنگ مارا نيز بررسي کنيم ، مبينيم که در فرهنگ ما مسلمانها هميشه زنان مورد تحقير قرار گرفته اند ، ولي با وجود آنهم ، در نهايت اين موضوعات به فرهنگ خانوادگي هم بستگي دارد . خيلي از خانواده ها هستند که بين دختر و پسر خيلي تفاوت قايل ميشوند، وبراي پسر ها آزادي هاي زيادي داده ميشود .

مثليکه ميشنويم که ميگويند: " فلان زن بد شده بود " اما هيچوقت نميشنويم که بگويند " فلان مرد خراب شده بود " چرا خيلي مرد ها هستند که به خصوص در اين اروپا که خراب شده اند؛ مرد ميرود قمار ميزند ، به جا هاي نا باب ميرود ، نشَئه ميکند ، سر او گرم به خانه ميايد و تا زن صدا بلند ميکند ، به اصطلاح دلش را سر زن خالي ميکند و اورا ميزند ، تحقير ميکند . اما از مرد ها هيچگاهي گفته نميشود . تا حال حتي که در اروپا هم رسيده اند مثل افغانستان و حتي بدتر فکر ميکنند . به دليل اينکه زنان هميشه ته دست بوده اند کوشش کرده اند که گناه را سر زن بياندازند . از نگاه فزيکي هم اگر نگاه کنيم وجود زن خيلي ضعيف تر از وجود مرد است ، بنابرين مردانيکه تربيت درست خانوادگي ندارند ، از قدرت جسمي خود استفاده برده و با خشونت خود ميکوشند مرد بودن خودرا به اثبات برسانند ؛ من فکر ميکنم که اين مرد ها مردان خيلي ضعيفي اند .

ولي اين تنها حادثه نبود ، طوريکه ما به جريان هستيم ، در همين دوهفته ي اخير حوادث ديگري هم اتفاق افتاده اند ، يعني اينکه دو تا از مرد ها زنان خودرا زدند که يکي از آن زنان کشته شد و زن ديگر در حالت کوما يا ( اغماء و بيهوشي ) قرار دارد و به شفاخانه است ، و طوريکه امروز هم شنيديم زني هم شوهر خودرا کشته است .

بناء به نظر من افغانها اکثر تکليف رواني پيدا کرده اند ، اما اگر به آنها گفته شود که به يک روانشناس يا مشاور خانوادگي مراجعه نمايند نميدانم که چرا آنها قبول نميکنند و فکر ميکنند که اگر به روانشناس مراجعه کنند صد در صد باييست سند ديوانگي داشته باشند.

دويچه ويله : به نظر خودت چرا اين مشکل در بين مردم به اين اندازه اوج گرفته است ؟

دوشيزه س : مشکل ! زيرا ما هميشه قصه ي ديگران را ميکنيم ، هيچوقت از خود نميگوييم ، به نظر من ما بايد اول از خود شروع نماييم ، مشکلات خودرا رفع کنيم ، اين مشکلات را نبايد اينقدر به درون خود بسپاريم ، زيرا اين همه درد در نهايت همه جمع ميشوند ، تبديل به عقده ميشود يا از طريق بيماري هاي مثل سرطان و تومار بروز مينمايند ، ويا هم با همين نوع کشت و خون ها ختم ميشود. اينها به همين دليل است . ما مشکلات خودرا نميگوييم .

به نظر من در قدم اول کسانيکه با چنين مشکلاتي روبرو اند بايد خودرا تداوي نمايند ، از روانشناس و مشاور خانواده کمک بگيرند ، زيرا هر مشکلي قابل رفع است و اگر ما خودرا تداوي نماييم هيچگاهي تا اين حد نميرسيم که همديگر خودرا بکشيم . بازهم تکرار ميکنم که ما افغانها مشکل خودرا کم ميگوييم ، به درون پنهان ميکنيم ، تا باشد که کسي خبر نشود ، بين خود حل ميکنيم و بلاخره ميبينيم که راه حل مناسب هم نيافته ايم که متآسفانه سر انجام با اين طريق ختم ميشود.