1. رفتن به محتوا
  2. رفتن به مطالب اصلی
  3. رفتن به دیگر صفحات دویچه وله

فريادهاي حق طلبي درمشرانوجرگه

۱۳۸۵ اسفند ۲, چهارشنبه

صداي يک نماينده زن درمشرانو جرگه : " اين صحه گذاشتن ومشروعيت بخشيدن به تمام جنايات است. تازماني که مشخص نشود که جناياتي رخ داده ، کساني خانه هاي شان به زورغصب شده ، به جان ومال وحقوق آنها تعدي شده – اين صحه گذاشتن مشروعيت بخشيدن به تمام جنايات است "

https://p.dw.com/p/DH6z
اعتراض زنان علیه جنایتکاران جنگی درمشرانو جرکه افغانستان چشمگیر بود
اعتراض زنان علیه جنایتکاران جنگی درمشرانو جرکه افغانستان چشمگیر بودعکس: AP

به روزسه شنبه مشرانو جرگه يا اتاق بالايي پارلمان افغانستان با آوردن تغييراتي درماده دوم " منشورمصالحه وآشتي ملي " يا به گفته کارشناسان طرح مصئوونيت حقوقي وقضايي جنايتکاران جنگي ومجرمان ضد بشري اين سند را با اکثريت 46 راي دربرابر16 راي تصويب نمود. اجلاس سه شنبه که شاهد پرشورترين مباحثات موافقان ومخالفان اين طرح بود، به مسائل حياتي اي تماس گرفت که براي سرنوشت قانونيت وحقوق بشر درافغانستان ارزش حياتي دارند.

فرياد هاي درگلو خفه شده

صداي يک نماينده زن درمشرانو جرگه :

" اين صحه گذاشتن ومشروعيت بخشيدن به تمام جنايات است. تازماني که مشخص نشود که جناياتي رخ داده ، کساني خانه هاي شان به زورغصب شده ، به جان ومال وحقوق آنها تعدي شده – اين صحه گذاشتن مشروعيت بخشيدن به تمام جنايات است "

اين فرياد که ازدرون مشرانو جرگه افغانستان بلند مي شود درحقيقت سوالي است که مليونها انسان خاموش افغانستان درمواجهه با چنين رويداهايي ازخود مي کنند. اين انسانها مي پرسند چرا دهها هزارنفررا رژيم استبدادي حزب دموکراتيک خلق افغانستان درپوليگونها تيرباران کرد؟ چرا دستگاههاي خوف انگيز "خاد" و"واد" حدود 150000 هزارانسان را به گفته ي يکي ازدپلوماتهاي همين رژيم بازداشت وز نداني وشکنجه کردند؟ چرا هواپيماهاي ميگ وهلي کوپترهاي توپدارحدود يک ونيم مليون انسان را درروستاهاي افغانستان نابود کردند؟ چرا گروههاي تنظيمهاي جهادي خود سرانه هزاران فراري ازاستبداد رژيم تحت حمايه شوروي را غارت وکشتارکردند. چرا برخي قوماندانهاي جهادي جان ، مال وناموس مردم تحت حاکميت شان را مباح دانستند؟ چرا زنان مردم را به مردان اجنبي به فروش رساندند؟ چرا تنظيمهاي جهادي ملکيتهاي عامه را بعدازسقوط رژيم دست نشانده شوروي به تاراج بردند؟ چرا برخي ازگروههاي مردم را با زهردشمنيهاي قومي ومذهبي مسموم ساخته وبه جان همديگرانداختند؟ چرا پايتخت افغانستان را با جنگهاي تنظيمي به خاک وخون کشاندند وبيش ازچندين ده هزارباشنده ي آن را ازحق حيات محروم گردانيدند؟ چرا مخالفان واسيران جنگي را سبعانه قتل عام کردند؟ چرا تسليم شدگان را درکانتينرها سوختاندند؟ وهزارچراهاي ديگر؟ اين همه مظالم را با احکام خود ساخته؛ " اسلامي" خواندن وتوجيه کردن خود بزرگترين جفا به دين اسلام است. آقاي مولوي ارسلا رحماني تا کجا به خودحق مي دهد که به مثابه يک عالم دين وسناتور عضو مشرانوجرگه افغانستان ازاين همه بيرحميها بگذرد وبا فراغ خاطربگويد:

" درگذشته ها اگرمالي ازکفربه دست مي آمد به عنوان مال غنيمت مجاهدين مي گرفتند. ولي او دوباره دعوا نمي کرد- اگراسلام هم مي آورد دوباره دعوا نمي کرد که چرا مال مرا به غنيمت بردي يا اينکه زمين مرا به غنيمت بردي ..."

مگرآقاي رحماني توجه نکرده است که منشورحقوق بشروکشف و درک حقوق انسان درتاريخ معاصر ازهوا نيامده است . درتدوين اين منشور ارزشهاي متعالي همه اديان وفرهنگهاي بشري ملحوظ بوده اند. انسان درآموزشهاي قرانکريم درتمام کاينات جايگاه استثنايي دارد. حقوقي که قرانکريم به انسان قايل شده است ، ذاتي وي مي باشد. يعني اينکه اين حقوق ذاتي وي به اينکه کي است، چه رنگي دارد، به کدام دين متعلق است ، به چه زباني تکلم مي کند و ازکدام پايگاه اجتماعي برخورداراست تعلق ندارد. درتاريخ جنگها بسياري ازفنون وقواعد وانگيزه هاي مشترک وجود دارند. اين اشتراک ناشي ازسرشت جنگ اند، نه اينکه دال برقدسيت آنها باشند. ناپلئون نيزهنگامي که مي خواست برايتاليا لشگرکشي کند سپاهيانش را وعده مي داد که خزاين آن دياررا به آنها مي بخشد - هرچند که وي انگيزه اي جدا ازآنچه داشت که منظورمولوي رحماني مي باشد. مگرقران کريم درمورد اهميت حيات وزندگي انسانها نفرموده است که :

" من قتل نفساً بغيرنفس او فساد في الارض فکانما قتل الناس جميعاً ومن احياها فکانما احيا الناس جميعاً"

ترجمه :

"هرکس کسي را که قتلي نکرده بکشد ، يا درزمين فساد بکند، مانند آنست که که همه مردم را کشد وهرکس کسي رازنده کند ، بدان ماند که همه مردم را زنده کرده باشد."

پس يک مسلمان بنابراعتقادات ديني اش نمي تواند کشته شدن مليونها انسان ، شکنجه دهها هزارنفر، ويراني شهرها وآباديها را ناديده بگيرد وبرآن قلم نسيان بکشد. اين مطلب هنگامي کسب اهميت مي کند که همانهايي که ديروز وپريروز اين اعمال غيرمجازرا مرتکب شدند، هنوزهم درحال جنگ ومخاصمت اند وهيچ دليل روشني که ازلحاظ حقوقي برجرايم وازلحاظ ديني واخلاقي برگناهان شان ملتفت شده وازآن نادم وپشيمان باشند ديده نمي شود. اين فاجعه نه تنها درحد امورشخصيه بلکه ازنگاه سرنوشت دولت ونظام سياسي وقانونيت وزندگي مليونها انسان ساکن افغانستان داراي اهميت حياتي مي باشد.

آقاي مجددي رئيس مشرانو جرگه افغانستان که زماني رئيس جمهورنيزبوده است، با دانايي برگذشته ي محنت باراين ملت شهادت داده ومي گويد:

" اينکه شما حق الله را مي بخشيد يک گپ دارد؛ حق العبد را بخشيده نمي تواني ازاين که انکارنکنيد. ما نمي گوييم درمابين جنگها اگردوطرف کشته شده اند آن را بازخواست کنند- برخلاف است. درغيرآن بسيارکارهاي ديگرشده است: او برادر، عروس را ... عروس را که درموترعروسي آورده اند... ازموترپايين کرده برده اند- اين بازخواست ندارد؟ دخترش ، بچه اش را گرفته اند وبرده اند- اختيارنداشته است – اين حق العبد بازخواست ندارد؟... اينطورچيزها بسيارزياد است..."

چه بايد کرد که فاجعه تکرارنگردد

مخالفت با " منشورمصالحه وآشتي ملي "مصوبه پارلمان افغانستان به معناي مخالفت با اصل مصالحه وآشتي دربين ملتي نيست که درطول سه دهه پارچه پارچه شده ودرپريشاني وسرگرداني کشنده اي غرق است. برعکس ختم جنگ اصلح است . صلح سازنده واعتماد آفرين است . اما چه نوع صلح ؟ صلحي که برمبناي عدالت به وجود آمده باشد. اجراي عدالتي که برمبناي ارجحيت قايل شدن به صلح وآشتي بنا يافته باشد،يک حرف عام فلسفي ، حقوقي و يا سياسي نيست. خانم نفس گل خدمت عضو مشرانو جرگه افغانستان براين نظراست که :

"به نظرمن طرح وتصويب چنين مسائل بايد دررفراندم يا همه پرسي گذاشته شود."

درين شکي نيست که درعقب اين پيشنهاد شجاعانه خانم نفس گل خدمت نيات عالي بشري نهفته است . اما يک راه حل مشخص براي تامين تامين عدالت نيز نمي باشد. عدالت به روندها وطرزالعملها نيازمنداست. درمورد جنايات ضد بشري وجرايم جنگي عدالت را يک محکمه صالح بايد به عمل بياورد. براي اينکه اين محکمه بتواند دايرگردد بايد قضات صالح درحقوق بين المللي وقوانين افغانستان تعيين بشوند. براي آنکه دادرسي اي صورت بگيرد بايد مدعي العموم يا ثارنوال اختصاصي جنايات ضد بشري وجرايم جنگي تشکيل شود. براي آنکه دادخواهي به شکل قانوني آن صورت بگيرد بايد مدعيان حضورداشته باشند، دعاوي آنها تصنيف وموارد قابل محاکمه شناخته شوند. اين کاري است که قانوناً وظيفه کمسيون مستقل حقوق بشرافغانستان مي باشد. زيرا ماده پنجاه وهشتم قانون اساسي افغانستان اشعارمي دارد:

" دولت به منظورنظارت بررعايت حقوق بشردرافغانستان وبهبود وحمايت ازآن ، کميسيون مستقل حقوق بشر را تاسيس مي نمايد. هرشخصي مي تواند درصورت نقض حقوق بشري خود، به اين کميسيون شکايت نمايد. کميسيون مي تواند موارد نقض حقوق بشري افرادرا به مراجع قانوني راجع سازدودردفاع ازحقوق آنها مساعدت نمايد."

مواضع دولت افغانستان ازچه قراراست؟

تا اکنون آنچه اززبان سخنگويان دولت افغانستان دراين مورد اظهارشده است، تاکيد براصل انصاف بدون درنظرگرفتن چگونگي به اجرا درآوردن عدالت است. تازه ترين اظهارنظررا وزيرخارجه افغانستان ضمن مصاحبه اي با آژانس رويترنموده است . وي گفته است:

" ما مسئووليتهاي بين المللي داريم ... مطابق به قانون بين الملل جرايم ضد بشري ، تخطي سيستماتيک عليه حقوق بشرمورد عفو قرارنمي گيرند."

با اينهمه مواضع رئيس جمهورافغانستان تا اکنون دقيقاً روشن نيست. مصوبه پارلمان افغانستان را آقاي کرزي به کمسيوني متشکل ازکارشناسان سپرده است. تعديل ماده دوم متن تصويب تصويب شده ولسي جرگه توسط مشرانو جرگه سرشت غيرقانوني اين مصوبه را تغيير داده نمي تواند. زيرا ولسي جرگه ومشرانوجرگه سواي تشبث دروظايف قوه قضاييه وچشم پوشي ازاصول قضاوت منصفانه ؛ به سرنوشت نظام سياسي درافغانستان ومناسبات اين کشوربا جامعه بين المللي وسازمانهاي حقوقي وقضايي بين المللي وفراملي با بي اعتنايي برخورد نموده اند.