1. رفتن به محتوا
  2. رفتن به مطالب اصلی
  3. رفتن به دیگر صفحات دویچه وله

"در جایی که قانون حاکم نیست زندگی تهور است"

۱۳۸۴ دی ۱۵, پنجشنبه

محمدآصف آهنگ يکتن ازپيشکسوتان مبارزه براي قانونيت ودموکراسي درافغانستان درگفت وشنودي با راديوي صداي آلمان، با توجه به تجارب گذشته نبودن احزاب سياسي موثر و پائين بودن شعورسياسي را مشکل پارلمان کنوني نيز مي داند

https://p.dw.com/p/DF08
آهنگ: "من از اعليحضرت خواهش مي کنم که همين نواقص خود را و نواقص پسرهاي کاکاي خود را به مردم بگويند."
آهنگ: "من از اعليحضرت خواهش مي کنم که همين نواقص خود را و نواقص پسرهاي کاکاي خود را به مردم بگويند."عکس: AP

دويچه ويله : آقاي آهنگ ، پس از32 سال پارلمان افغانستان افتتاح شد. شما به عنوان يک شخصيت سياسي کشوروهم کسيکه درپارلمان 1344 عضو بوده ايد، درمورد مبارزات پارلماني درافغانستان چه نظرداريد؟

آهنگ :واقعاً دو دوره را ما در افغانستان بحيث دوره درخشان ياد مي کنيم: يکي دوره هفت شوراي ملي بود، که شاه محمود خان سپه سالار صدراعظم بود ، دراين دوره بود که مشروطه خواهان که اصلاح طلب بودند ، کوشش مي کردند تا بيشتر قانون حاکم باشد نه دولت اشخاص . مشروطه خواهان طرفدار دموکراسي، آزادي بيان، آزادي مذهب وهمچو اهدافي بودند. منتها با کمال تاسف بازهم قانون حاکم نبود و دولت اشخاص حاکم بود. ديگر، در دوره دوازدهم است که نسبت به دوره هفتم در يک قسمت بسيار خوبتر بود. چراکه چندين حلقه سياسي هم در ان جا موجود بود. و آنها مطابق به انديشه خود مبارزه مي کردند. نقصي که داشت اين بود: شاه يکي قانون احزاب را امضاء نکرد و يکي هم قانون اجتماعات را. اگر قانون احزاب مي بود مي توانست يکي دو حزبي وجود داشته باشد ، که آنها از خود سخنگو مي داشتند تا در مجلس گپ بزنند. در اين جا 216 و يا 220 نفر وکيل بودند که در موضوعات استيضاح و مسايل دموکراسي ، همه اين 220 وکيل مي خواستند گپ بزنند.

دويچه ويله :آقاي آهنگ، يک نکته بسيار جالبي را اشاره نموديد. يکي از مشکلات دوره دوازدهم اين بود که استيضاح آقاي اعتمادي 17 روز طول کشيد تا ايشان راي اعتماد بدست بياورد. آيا با توجه به همان تجربه گذشته و با توجه به ترکيب پارلمان امروزي، اين اشتباه تکرار نخواهد شد؟

آهنگ :در پارلمان امروزي با وجود اينکه ما دور استيم، در اينجا نيزهم اشخاص استند که بدون حزب اند وهم شخصيت هاي مستقل وجود دارند. چند حزب هم است. اما در دوره ما، فقط يکي دو جريان سياسي بود و بيشتر نبود، و باقي هم اشخاصي بودند که هرکدام ايشان ميخواستند گپ بزنند تا مردم در ظاهر بشنوند، ولي در حقيقت پيش من و يا کسي ديگري مي آمدند تا نسخه خطي براي شان بنويسند. زيرا سواد وجود نداشت. آنها مي خواستند تا گپهاي خود را به فاميل، قريه و مردم خود بزنند تا آنها بگويند، وکيل ما چنين حرفي زد يعني گپ بسيار خوب زد. اما وقت راي گيري و راي دهي، راي خود را به همان کسي ميدادند که دولت مي خواست- گپ چپ مي زدند، ولي عمل شان راست بود-.

دويچه ويله :آقاي آهنگ شما از افتتاح پارلمان 1344 چيزي نگفتيد، چه احساسي داشتيد و چگونه افتتاح گرديد؟

آهنگ :پيش از اين که من در شورا بيايم، ظاهرشاه- اعليحضرت- مرا پيش خود خواست و گفت، خوب ما قانون اساسي را آورديم، او کمي شکايت از داودخان و هاشم خان کرد. و گفت اينها غم مردم را نخوردند. پس منظر تاريخ را بيان کرد و گفت حالا قانون اساسي را آورديم، از شما خواهش مي کنم که ماجرا جويي نکنيد و بگذاريد تا مردم همين قانون اساسي را تطبيق کنند و هضم کنند. در آن صورت من ميتوانم هرچه که مردم بخواهند براي شان بدهم. من بجوابش گفتم: اعليحضرت، ما هم کوشش مي کنيم که از "الف تا ياي" قانون اساسي را بدون کدام ماجرا جويي تطبيق نمايم. منتها براي مرتجعين موقع داده نشود، و اعليحضرت راستي از اين گپ خوشش نيامد و از جايش برخاست و گفت "به ارواح پدرم" من به اين چوکي علاقه ندارم، اما نمي خواهم که افغانستان خدا ناخواسته به ويتنام تبديل شود. و اين کلمه بسيار مهم است. اما ما واقعاً در شورا ماجراجويي نکرديم و شورا را فقط دو نفر به تباهي کشاندند- يکي سردار عبدالولي خان بود و ديگرش سردار محمد داود خان. اينها خود جزء فاميل شاه بودند که با همديگر اختلاف داشتند.

دويچه ويله :آقاي آهنگ ، در حاليکه در آن زمان افغانستان در مرحله انکشافي قرار داشت، هيچ کار اصولي به نفع انکشاف صورت نگرفت، تنها نماينده ها ماليات مواشي را از بين بردند که به نفع خودشان بود.

آهنگ :آن را نماينده ها از بين نبردند، آن يک رشوه بود که ميوندوال براي وکلا داد. 75 ميليون افغاني ماليه مواشي عايد دولت بود. آن را پس کردند و به عوض آن، همان مقدار پول را بجاي ديگري حواله کردند ، مثلاً سر قيمت چاي و ديگر چيزها انداختند تا در بودجه کسر پيدا نشود. و آن يک ضربه بسيار بزرگي بود که به افغانستان وارد آمد و آن کار معقولي نبود. و اصلاً نقص کلاني که ما داشتيم و حالا هم شايد پيدا شود، در جايي که قانون حاکم نيست زندگي اصلاً تهور است. قانون بايد حاکم باشد و نه دولت شخص. بطورمثال : ما مي بينيم، در دوره اي که ما آمديم و اعليحضرت هم اين گپ را زد که ماجراجويي نکنيم، در همان دوره آقاي غبار نويسندهء " اقتصاد ما "( مقاله انتقادي اقتصادي دردوران صدارت شاه محمودخان ) بودند، مقاله نوشته بودند عليه آقاي زابلي و از کار هاي او انتقاد نموده بودند. اين يکي از کار هاي مهم بود و تاثير بسيار زيادي بالاي ملت انداخت. آقاي غبار با همان شخصيتي که در ميان مشروطه خواهان و در بين مردم داشت، در مقابل ولي ذکي و رقيه جان ناکام ميشود. و دليل آن اين است که قانون حاکم نبود. خدمت عرض مي کنم که آقاي رشتيا که خدا بيامرزدش، هم وزير ماليه بود و هم وزير مطبوعات، فرماني گرفتند که هرکسي که در اداره خود است به همان حوزه اداره خود راي دهند. حالا در اين حوزه اول، تمام وزارت خانه ها قرارداشتند. به ماموران دولتي گفتند برويد به فلان کس راي دهيد. مردم بيچاره از ترس رفتند راي دادند و آقاي غبار ناکام ماند و فقط چند صد راي برد و ديگران اکثريت راي را بردند. در اين جا است که درانتخابات دست بازي کردند، يعني در آن وقت هم قانون حاکم نبودو آنطور کار ها شد.

دويچه ويله :آقاي آهنگ شما که از مبارزين و از طرفداران ديمکراسي بوديد، چرا بار دوم خود را کانديد نکرديد؟

آهنگ : باز هم همان گپ است؛ نقصي که در ان دوره بود، قانون حاکم نبود و هرج و مرج بود. اصلاً دموکراسي نبود. صبح که مي شد، ادارات بسته بود، سرک ها بند بود، فابريکه ها پرچو بود و مدراس بسته بود. هر روز مردم در مظاهره بودند. دست هاي خارجي داخل شد. پاکستان جداگانه، چين جداگانه و روسها و ايراني ها جداگانه با افغانستان بازي کردند. و افغانستان را به هرج و مرج کشانيده بودند. هر روز مظاهره بود.

دويچه ويله :آقاي آهنگ، برخي هم ميگويند که خود کساني که اداي دموکراسي درمي اوردند، خودشان بيشتر به دموکراسي ضربه زدند. نظر شما چيست؟

در شورا در دوره دوازده هم يک تعداد بسيار معقولي بودند که طرفدار اصلاحات بودند، مانند مشروطه خواهان دوره هفتم. تعداد ديگر از اين ها مردم هاي بي سواد بودند که تمام فکرشان روي اين دور ميزد که صبح از خانه بروم به قصر دارالامان و از سردار ولي هدايت بگيرم. و تعداد ديگري بودند که طرفداران سردار داود خان بودند و آنها کار را به هرج و مرج کشانيدند. حتا در داخل شورا به تحريک شاولي خان چند نفر لت و کوب خوردند. بخاطريکه دموکراسي از بين نرود پارلمان چند روز پرچو ماند. و بلاخره خود شاه اين مسئله را حل کرد.

دويچه ويله :آقاي آهنگ، با توجه به تجربه گذشته شما و با توجه به ترکيب ولسي جرگه امروزي، چه راه حلي را پيشنهاد مي کنيد که اين ولسي جرگه موفق باشد؟

آهنگ :در جايي که قانون باشد همه چيز است. اول بايد همه، چه در پائين و چه در بالا، به قانون احترام کنند. در غير آن اگر قانون نباشد و دولت يک شخص باشد، يک مامور پليس بيايد و کاري به دلخواه خود انجام دهد، اين دموکراسي شده نمي تواند. اما ما مي بينيم که در افغانستان سطح شعور سياسي ما بسيار پائين است. اين ها وقتي که وکيل هم ميشوند فکر مي کنند که "ولا فلاني خان" وزير است و باز به دهن دروازه اش ميروند. در آن زمان داکتر ظاهر که خدا بيامرزد ش و واقعاً آدم دموکرات و خوبي بود، از ساعت 8 که به کار مي آمد کار همه وکلاي ديگر را انجام ميداد. و وکيل صاحب ها بعد از ساعت 10 از وزارت خانه ها ميامدند و ساعت 12 که وقت نان بود، شروع به بحث هاي خود مي کردند. و بعد از اين که نان مي خوردند باز به وزارتخانه ها ميرفتند. ما بايد فعلاً به قانون احترام بگزاريم. نه مانند آن زمان که افغانستان به هرج و مرج کشانيده شده بود. در آن زمان از يکسو دستهاي خارجي داخل شد و از سوي ديگر بازار سردار ولي خان و سردار داودخان گرم بود. سردار داود و سردار ولي خان اصلاً عقيده به دموکراسي نداشتند و قانون را نمي خواستند. من از اعليحضرت خواهش مي کنم که همين نواقص خود را و نواقص پسرهاي کاکاي خود را به مردم بگويند که چرا افغانستان دموکرات را به هرج و مرج تبديل کردند. زيرا اينها افغانستان را به هرج و مرج کشانيدند و نه مردم افغانستان.