1. رفتن به محتوا
  2. رفتن به مطالب اصلی
  3. رفتن به دیگر صفحات دویچه وله

حمزه واعظی: دولت دردرون قواي سه گانه خودش دچارتعارض است.

۱۳۸۵ اسفند ۲, چهارشنبه

"ازطرف ديگردولت نتوانسته به اصطلاح يک کارکردمناسب داشته ويک زمينه اجتماعي مناسب را پيدابکند ويک نوع مشروعيت ملي را درجامعه افغانستان بدست بياورد.به نظرمن اينها بحثهاي جدي اند که اگرموشگافي شوند؛ من فکرمي کنم که ريشه ي قضاياروشنترخواهندشد."

https://p.dw.com/p/DEyl
حمزه واعظی: بحث تروريزم ، مافياي مواد مخدروافراط گرايي ،بحث هاي جدا ازهم نيستند.
حمزه واعظی: بحث تروريزم ، مافياي مواد مخدروافراط گرايي ،بحث هاي جدا ازهم نيستند.عکس: DW

گفتگوبا حمزه واعظی کارشناس مسایل سیاسی وامورافغانستان :

دويچه ويله : آقاي واعظي پس ازواکنشها دربرابرمصوبه شوراي ملي افغانستان مبني برعفو جنايتکاران جنگي ، موسي قلعه ازکنترول دولت خارج شد واعلام نگراني ازحملات آينده طالبان ازطرف سازمانها ونهادهاي مختلف صورت گرفته است ؛ درآغازمي خواستم بپرسم که اصلاً ادامه جنگ درافغانستان را شما ناشي ازچه مي دانيد؟

واعظي : با تشکرازشما وبا سلام خدمت همه ي شنوندگان وهموطنان عزيزمتاسفانه همانطوري که همه مي دانيم شرايط سياسي و وضعيت امنيتي افغانستان هرروز بدترشده مي رود ونااميدي هاي زيادي دامن زده مي شود واين نااميدي ها ريشه درعملکرد هايي دارد که هم جامعه بين المللي با آن مواجه است وهم دولت افغانستان درساختارخودش وعملکرد دولتي واجرايي خودش .

شما مي دانيد که متاسفانه مسله اي روابط داخلي درساختار قدرت هم يک معضل بزرگي است که تاحدود نااميدي ها وسردرگمي ها را دامن زده است . بحث مصاله ملي که درپارلمان مطرح شد به نظرمن يک بحث جدي است . وريشه درنابساماني وناکارکردي روابط قواي سه گانه دارد . اين که شما مي بينيد که درخود پارلمان اکثريت جناح مجاهدين حاکم است واينها بحث عفوعمومي را مطرح مي کند واين بحث عفوعمومي من فکرمي کنم پيام سياسي دارد ؛ وپيام سياسي اش اينست که اولاً نوعي چراغ سبزبه - تا حدودي مي شود گفت – همسنخان مذهبي وفکري شان طالبان ، نشان مي دهند. ازطرف ديگرنوع تقابل و رويارويي را با گروههاي که به نحوي به نام دموکرات يا دموکراسي طلب يا نيروهاي نوانديش ، در درون دولت مطرح است وبا آنها درواقع تقابل را مطرح مي کنند...

دويچه ويله : اما... ببخشيد ؛ آقاي واعظي ، بارها دولت آقاي کرزي اعلام آمادگي مذاکره بامخالفين دولت را کرده است ودرهربارطالبان با حملات انتحاري ، باانفجار، بابمب واين باربا گرفتن موسي قلعه پاسخ شديد دادند.

واعظي : دقيقاً ، من فکرمي کنم سياستي که خود دولت درقبال مخالفين دارد هم يک سياست ناکام وپريشان است وموضع ويا شرايط را که خود دولت در درون دستگاههاي اجرايي ومخصوصاً قواي سه گانه دارد؛ هم دچارنوع سردرگمي وپريشاني است. شما مي دانيد که روابط قواي سه گانه درداخل دولت روابط نامتوازن است. به هرحال اينها درموارد ودرمواقع بسيارزياد نشان داده است که قواي سه گانه جدا ازهمديگرومستقل ازهمديگرعمل مي کنند يا حتا درواقع درمقابل يکديگريک نوع رقيب اند. خودشوراي ملي درواقع يک سنگرسياسي دردست نيروهاي خاص که عمدتاً به نام نيروهاي جهادي وجنگسالارناميده مي شوند قرارگرفته است در دولت هم ضمن آن که خود نيروهاي جهادي تا حدود نفوذ دارند ، اما سعي مي شود که تکنوکراتها بيشترنفوذ داشته باشند.

من فکرمي کنم پريشاني که دولت هم درمقابل مخالفين دارد وهم درمقابل رقباي داخلي خودش دارد ، معضل جدي است که نمي تواند يک تصميم روشن ، يک تصميم قاطع ويک تصميم موثردرقبال طالبان و درقبال مسايل داخلي بگيرد.

دويچه ويله : آقاي واعظي ؛ شما به نکته اي جالبي اشاره کرديد، اين سردرگمي علت دروني دارد ياعلت بيروني ؟

واعظي : طبعاً من فکرمي کنم که ناشي ازدومسئله است : يکي اين که،به تعبيرشما، ريشه اي بيروني دارد. بخاطراين که حاميان افغانستان که غرب باشدمشخصاً آمريکا ومخصوصاً انگلستان . اينها تا حالا نشان داده اند که درقبال حوادث داخلي افغانستان با يک موضع روشن ، بايک موضع قاطع ، بايک موضع مشخص وقابل پيش بيني ، برخورد نکرده اند.

مسئله واگذاري موسي قلعه درتابستان سال گذشته ازسوي نيروهاي انگليس به طالبان هم به نظرمن يک بحث جدي است. اين که اينها يک نوع معامله اي را درسراسرمناطق جنوب نسبت به طالبان انجام داده اند وفرصتهاي بسيارزيادي را براي آن که آنها رشد بکنند و زمينه اجتماعي پيدا بکند فراهم کردند ،آن جاي بحث را دارد.

مسئله دوم ريشه داخلي است. ازدوجهت؛ اول اين که همانطورکه عرض کردم دولت دردرون دستگاههاي اجرايي وقواي سه گانه خودش دچارمشکل است؛ حتا دچارتعارض است. ازطرف ديگردولت نتوانسته به اصطلاح يک کارکردمناسب داشته ويک زمينه اجتماعي مناسب را پيدابکند ويک نوع مشروعيت ملي را درجامعه افغانستان بدست بياورد.

به نظرمن اينها بحثهاي جدي اند که اگرموشگافي شوند؛ من فکرمي کنم که ريشه ي قضاياروشنترخواهندشد.

دويچه ويله: آقاي واعظي ؛ شما به ضعف دولت اشاره کرديد، اما ازسوي هم طالبان گاهي ولسوالي پنجوايي را درقندهارتصرف مي کنند وحالااين بارموسي قلعه را درهلمند گرفتند؛ علت قدرتمند شدن طالبان را شما درچه مي دانيد، يااصلاً شما مي پذيريد که طالبان قدرتمند شده اند. يا اين که دولت ضعيف بوده وضعيف ترشده است؟

واعظي : در قدرت گيري طالبان شکي نيست ، شما مي دانيد که گزارشهاي بسياردقيق غيررسمي وجود دارد که طالبان درواقع درسراسرپنج ولايت جنوبي مسلط اند حالا ممکن است مراکز ولايات يا مراکزسياسي دست اينها نباشد ؛ اما عملاً حتاراههاي ارتباطي ومناطق مختلف اقتصادي وتجاري دردست طالبان است وتوسط آنها کنترول مي شود.

اين که طالبان چرا قدرت گرفته اند؛من فکرمي کنم متاثرازچند عامل است:

يکي اين که اينها توانسته اند نفوذ اجتماعي خود را قايم بکنند. يعني نوعي گرايش اجتماعي به آنها معطوف شود ، که بحث بسيارمهم است؛ و گرايش اجتماعي به آنها معطوف شده اند ناشي ازنااميدي مردم ازدولت است .

مسئله دوم نامشخص بودن موضع ورفتارسياسي نظامي حاميان خارجي افغانستان است. همانطورکه عرض کردم بسيارموارد زيادي وجود دارد که قواي خارجي درافغانستان مخصوصاً درجنوب نوعي معامله ومماشات را نسبت به قدرت گيري طالبان ازخود نشان داده اند.

مسئله سوم ، مسئله به اصطلاح پاکستان است که يک طرف اصلي قضيه است . آنجا طالبان هم ريشه ايديولوژيک دارند وهم هرروزقدرت اجتماعي پيدامي کنند وهم ازنظرتسليحاتي وتجهيزات نظامي و آموزشهاي نظامي ، هرروز منسجم ترومجهزترمي شوند.اينها مجموعاً ، زيرمجموعه هاي عوامل بسياربزرگ است که حوادث افغانستان را پيچيده ترکرده ، دولت افغانستان را دراهداف خودش ، اهداف ملي خودش ناکام گذاشته است وطالبان را براي دستيابي به قدرت بيشترونفوذ بيشتر هرروز اميدوارترساخته است.

دويچه ويله : چقدرمخلوط شدن جنگ تروريزم تاثيربرافزايش اين جنگها داشته است. فکرنمي کنيد که پناه بردن قاچاقچيان مواد مخدربه طالبان ورفتن آنها زيربيرق طالبان اين خودش قدرت براي طالبان شده باشد؟

واعظي : طبعاً ! ببينيد؛ بحث تروريزم ، مافياي مواد مخدروافراط گرايي ، بحث ها ي جدا ازهم نيستند. درواقع رشته ها وکلافه هاي به هم پيچيده اند. منافع مشترک که هم افراط گرايي مذهبي ، تروريزم وهم مافياي موادمخدر را به همديگرپيوند مي دهد درواقع تبلورش درجنوب افغانستان مشخصاً درمرزهاي پاکستان وافغانستان به عيان ديده مي شود . من فکر مي کنم که همه ي اينها درواقع انتها وريشه هاي يک ريشه اند که يک موضوع را دنبال مي کنند ؛ به اضافه ي اين که درصحبتهاي قبلي هم اشاره کردم که نامشخص بودن يا ناروشن بودن يا حتا نا صادقانه بودن موضع قواي نظامي بيگانه درافغانستان ، زمينه نفوذ وحضور اين مثلث يعني مافياي مواد مخدروافراط گرايي وتروريزم را درداخل افغانستان بيشترفراهم کرده است وچه بسا گمانه ها وموارد و شواهد زيادي وجود دارد که حضورنيروهاي خارجي درافغانستان دربخشهاي که بحران خيزاند ؛ آنها به نحوي آغشته وآلوده به مسايل مواد مخدراند ومن فکرمي کنم که اين ها موضوع بسيارجدي اند که درتحليل هاي رسمي ودرموضع گيريهاي رسمي يا حتا درسياستگذاري هاي رسمي باديده اي اغماض نگريسته مي شوند وتاحدودي چشم پوشي مي شوند.

دويچه ويله : يک جهان تشکرازشما.