جنگ افغانستان؛ وقتی برادر در مقابل برادر میجنگد
۱۳۹۸ آذر ۲۱, پنجشنبهپسر ۱۹ سالهای که صفوف طالبان را ترک کرده، با یادآوری یک حمله به پوسته بازرسی در شمال افغانستان که در ماه آگست رخ داد، عذاب میکشد.
او به یاد میآورد که گروه ۲۰ نفره طالبان حملهاش را در حدود ساعت ۱۰ شب آغاز کرد و هنگام طلوع خورشید، همه ۱۲ پولیس افغان در آن پوسته جان باخته بودند.
مطالب ما را از طریق تلگرام به دست بیاورید!
او و همقطارانش در زمین خونآلود اجساد را برای پیدا کردن سلاح و تجهیزات نظامی تفتیش کردند. در آن لحظات، این ملیشه جوان، با رویداد وحشتناکی مواجه شد؛ یکی از اجساد پولیسهای کشته شده، برادر بزرگترش بود.
دو ماه بعد و به دنبال یک حمله هوایی که مرگ چند تن از همراهان این عضو جوان طالبان را به دنبال داشت، این جوان از صفوف این گروه فرار کرد. او که از اقدامات تلافیجویانه طالبان هراس دارد، حالا در یک ولسوالی کندز پنهان شده است. این پسر ۱۹ ساله و پدرش به شرط ناشناس ماندن، قصه دلخراش زندگی شان را به خبرگزاری رویترز بازگو کردند.
این پسر جوان در حالی که در موتر نشسته و ترس از چهرهاش مشهود بود، به رویترز گفت: «دیدن جسد پر از خون و خاکآلود برادرم، تاریک ترین لحظه زندگیام بود. .... برای یک لحظه، روشنی روز به تاریکی شب مبدل شد. گویا کسی کلاه سیاهی بر روی سرم کشیده باشد».
پدر این دو برادر گفت، پس از این که گروه طالبان فهمید که پسر بزرگترش عضو نیروهای پولیس است، او مجبور شد پسر کوچکترش را به نزد طالبان بفرستد.
حکومت طالبان را متهم میکند که برای ارعاب خانوادهها از این تاکتیک کار میگیرد.
صدیق صدیقی، سخنگوی حکومت افغانستان گفت: «طالبان مردم بیگناه را شکنجه میکنند و میکشند، تا آنها وادار به پیوستن کنند. این کار اغلب در مناطق دوردست روستایی رخ میدهد، جایی که مردم گزینه دیگری ندارند».
گروه ملیشهای طالبان این را کتمان میکنند، اما میگویند که بر خانوادهها فشار وارد میکنند تا به نیروهای امنیتی حکومت ملحق نشوند. گروه طالبان حکومت افغانستان را غیرمشروع و «دستنشانده» غرب میداند.
حفظ توازن
خانواده این دو برادر، مانند بسیاری دیگر در ولایت شمالی کندز، با کشت گندم، برنج و ماش امرار معیشت میکنند. پدر آنها میگوید که برادر بزرگتر در سال ۲۰۰۶ برای کمک در امرار معاش خانواده به نیروهای پولیس پیوست.
او به یاد میآورد که چند ماه بعد، نمایندگان طالبان به خانهاش آمدند تا به گرفتن یک تصمیم شوم او را متقاعد کنند. آنها از او خواستند، یا کاری کند که پسر بزرگترش پولیس را ترک کند یا این که یکی از هفت پسر دیگرش را به نزد طالبان بفرستد.
پدر این خانواده گفت: «این برای تمام خانواده تصمیم دشواری بود، اما ما راه دیگری نداشتیم، طالبان بر ما فشار میآوردند... آنها مسیر آب را به روی محصولات زراعتی ما بستند».
او میدانست که تصمیم او چه عواقبی میتواند داشته باشد و گفت: «فرستادن یک پسر به نزد پولیس و دادن یک پسر دیگر به طالبان مثل این است که به پسرانم بگویم، همدیگر را بکشند».
از زمان براندازی حکومت طالبان در سال ۲۰۰۱، آنها هیچگاه اینقدر قوی نبوده اند. کارشناسان میگویند، با پیشرویها و موفقیتهای طالبان، تنشها با شهروندان افغان نیز افزایش مییابد. چرا که آنها مجبور به زندگی در مناطقی هستند که به تصرف ملیشهها درمیآید.
عتیق الله امرخیل، جنرال سابق که بین سال های ۱۹۶۰ و ۲۰۰۹ در اردوی افغانستان خدمت کرده، میگوید: «طالبان آدم های فضایی نیستند، آنها بخش انکارناپذیری از جامعه افغانستان هستند». او گفت:
«بسیاری از خانواده های نیروهای امنیتی افغانستان در مناطق روستایی زندگی میکنند و بسیاری از این مناطق یا به طور کاملا تحت کنترول طالبان است و یا این که طالبان به شدت آنجا نفوذ دارند».
قصه های مشابهی در دیگر مناطق افغانستان هم شنیده میشود.
حکمت الله که در ولایت ننگرهار در اردوی افغانستان خدمت میکند، گفت که طالبان پس از این که فهمیدند او به نیروهای امنیتی پیوسته است، یکی از برادران جوانترش را زندانی کردند. آنها در نهایت او را آزاد کردند. اما این پسر جوان پس از مشاوره با پدرش به گروه طالبان پیوست.
حکمت الله که نخواست نام خانوادگیاش فاش شود، گفت: «او این تصمیم را از سر ناچاری گرفت. چون ما به شدت تحت فشار قرار داشتیم».
او گفت: «هر زمانی که با طالبان درگیر میشوم، احساس میکنم که برادرم در مقابلم ایستاده و من به او شلیک میکنم».
ذبیح الله مجاهد، سخنگوی طالبان گزارشها در مورد مجبور کردن مردم به پیوستن به این گروه را رد کرد.
سخنگوی طالبان گفت: «ما برخی اوقات خانوادهها را مجبور میکنیم که به پولیس یا اردوی افغانستان ملحق نشوند. زیرا ما نمیخواهیم که آنها زندگی ارزشمند شان را از دست بدهند. پیوستن به ما گزینه شخصی آنها است».
پسر جوان و جنگجوی پیشین طالبان در کندز به شدت از مرگ برادرش که طی هجوم به پسته پولیس کشته شد، متاثر شد. او در ماه اکتوبر، پس از این که پنج تن از همقطارانش در حمله هوایی کشته شدند، فرار کرد.
حالا او با پدر و خانواده برادرش در فاصله دوری از محل زندگی خانوادهاش زندگی میکند. این ملیشه سابق طالبان گفت: «هر باری که به سه طفل برادر از دست رفتهام نگاه میکنم، احساس گناه میکنم. گویا من او را کشته باشم». او ادامه داد: «من خودم را نمیبخشم».
Me, af (Reuters)