بحران مالي بين المللي – سوسياليسم براي ثروتمندان
۱۳۸۷ مهر ۸, دوشنبهارزش واقعي اين قرضه ها را هم كسي نمي داند. بخش بزرگ آنها هم ديگر ارزشي ندارند. با اين وضع كساني كه دچار اشتباه گريده اند وياآن آدم هايي كه براي بدست اوردن پول آزمندي وحرص بيحد وحصر داشته اند وهمچنان كساني كه در اداره نظام مالي دچار سبك سري وبي پروايي گرديده اند ويا آنهاي كه رفتار جنايت بار را مرتكب شده اند، اينها هيچكدام نه تنها مجازات نگرديده اند بلكه پاداش ديده اند . حال انكه مقرارات متكي بر بازار آزاد حكم ميكند كه همچو اشخاص با يد مجازات شوند.
مضاف بران دولت نتنها بيلانس يا تراز نامه بانكهارا نوسازي ميكند، بلكه بطور مشخص بايد گفت كه بانك هاي سرما يه گذاري امريكا بار دگر مبلغ هنگفت پول را يا به دالر پوند ويورو از صندوق دولت دريافت مي نمايد. ولي اينبار نمي توانند مليارد ها دالر سود بانكي را به جيب خود بزنند. صاحبان جديد كه بخش باقيمانده بانك برادران لي من را خريده اند سود را بين خود تقسيم ميكنند .
پس ا ز اين بزركترين بحران مالي كه بعد از جمعه سياه سال ۱۹۲۸ يعني هشتاد سال قبل تاحال سابقه نداشته است، ايجاب ميكند كه براي نظام ما لياتي مقرره ها وچهار چوب هاي نوين راتهيه ببينند. يعني يك نوع سوسيالسم براي ثروتمندان را بوجود آورند كه دران سود ومفاد خصوصي گردانيده ميشود؛ اما زيان را بر دوش دولت بار ميكنند تا ماليه دهندگان انرا بپر دازند.
با اين وضع هردو قاصر وناتوان از آب در آمده اند . درينجا مراد دولت وبازار ميباشد. ۲۵سال قبل وقتي بانك ها خودرا از اقتصاد واقعي جدا گردانيدند، در واقع بازار از قدرت بر انداخته شد ودر بازار مالي آماسيدگي عظيم به مشاهده رسيد . در آن زمان دولت را در نظارت ومراقبت از نظم بازار مالي يا خواب برده بود وياعمدا خودرا كنار كشيده بود. از سرمايه هاي سرمايه گذاري شده ويا به سخن ديگر، از سرمايه بكار انداخته شده، سود ۲۵ درصد به خوبي متصور بود.
با رقصيدن روي پول سرشار؛ سر رشته سخن را آزمندان پولداربه كف گرفتند . با در كمر گرفتن قرضه هاي بزرگ، به انجام معاملات كلان غير جدي وگويا به دوپه بازي ها دست زدند . بطور مثال بانك برادران لي من بر سر هر دالر پول شخصي سي دالر قرضه بارکردند. با اين حساب ، جالب توجه اينجا ست كه همان كس كه بر پا كننده حريق بزرگ بود حالا خودش مامور اطفايه شده است . بدين شرح كه هنري پاول سون كه رئيس يكي از بانك هاي موفق سرمايه گذاري بود اكنون در مقام وزير دارايي امريكا سر مايه داري مالي امريكا را از بحران نجات ميدهد.
يك چيز روش ميباشد وآن اينكه اگر ۷۰۰ مليارد دالر نباشد، بر بازار مالي حهان همان روزگار پيش ميايد كه در سال ۱۹۲۹ بدان گرفتار آمده بود. با اين پول واشنگتن ميخواهد بانك هاي لرزان را از واژ گون شدن نجات بدهد وجلو پديد آمدن سراسيمگي را در سرا سر جهان بگيرد. زيرا ديگر هيچ كس بر خود مداوايي بازار باور ندارد. بخصوص آنهايي به خود در ماني بازار باور ندارند كه ميدانند چرخي را كه در دو دهه اخير بانك ها ومنابع اسناد بهادار وسهام دور ميداند تاچه حد بزرگ وعظيم بود.
بايد گفت كه بازار آزاد با نجات بخش مالي سر وكاري ندارد. براي بكار بردن اين مبلغ عظيم حاصل از ماليات مردم، يك دليل مو جه وجود دارد وآن اينكه كوشش گرديده است كه از بوقوع پيوستن بدترين چيز يعني از فروپاشي ودر هم ريزي وبر خورد جهاني جلوگيري گردد.
پيدا ست كه روي گنهگاراقتصاد بازار آزاد رخ ديگر هم دارد واينكه بانكها به شدت تحت نظارت قرارگيرند وزير نظم ومقررات اورده شوند . واگر اين توفيق دست ندهد سرمايه داري ما لي امريگا باز جلو را در دست ميگيرد وهمان بازي ويابه اصطلاح عامه ليل ونهارپشين اغاز ميگردد. زيرا پول پرستان ويا دوپه بازاني كه قوه محركهء اصلي بانك ها وموسسات مالي غير جدي مياشند، بحران را ازسر ميگذرانند، و واپس وارد ميدان ميگردند .