اهميت مرکزي افغانستان و پاکستان در سياست بارک اوباما

حملات تروريستي 11 سپتمبر سال 2001، يکي از موضوعات مرکزي و مسلط بر سياست امريکا در هفت سال اخير بوده است. صدور بيشماري قوانين، اقدام به عمليات نظامي و استخباراتي از پيامد هاي اين سياست بوده اند.

علاوه بر آن، اين حمله براي ايالات متحده امريکا به اين دليل نيز يک تجربه وحشتناک بود که در داخل آن کشور اتفاق افتاد. بارک اوباما، نامزد حزب دموکرات به خوبي آگاه است که شوک ترور 11 سپتمبر چه تأثير عميقي در امريکا به جا گذاشته است. او به اين امر نيز آگاه است که بايد يک سياست قابل اعتبار را عليه تروريسم به عنوان بديل در برابر حکومت بوش عرضه کند. در قسمت مبارزه عليه تروريسم، اوباما موضعگيري کاملا ً روش دارد. به نظر او حکومت بوش در مبارزه عليه تروريسم شکست خورده است، او در اين باره به روشني مي گويد:

"نتايج چنين به نظر مي آيند: اسامه بن لادن و تيم رهبري او در يک محل امن و مطمئني در شمال غرب پاکستان (مناطق قبايلي) به سر مي برند. آنان از آنجا بدون ممانعت به عمليات تروريستي شان دست مي زنند، تا جاي که مي توانند نوار هاي ثبت شدۀ مملو از نفرت شان را به تمام جهان ارسال دارند. اين است نتيجه عمليات نظامي بوش و مک کين در جنگ عليه تروريسم."

برک در مورد مجموع استراتيژيک خود در مبارزه عليه تروريسم مي گويد:

"اين استراتيژي ترکيبي است از عمليات نظامي، استخباراتي، تعزيرات اقتصادي و ديپلوماسي."

بارک اوباما پاکستان و افغانستان را به عنوان سرزمين هاي کليدي در مبارزه عليه تروريسم شبکۀ القاعده و طالبان تلقي ميکند. او در اين باره مي گويد:

"ما کمک هاي مالي مان را براي افغانستان ا فزايش مي دهيم. ما حاضر هستيم تا کمک هاي مالي بيشتري را در اختيار پاکستان قرار دهيم. د رعوض اين کمک ها ما توقع داريم که پاکستان واضحا ً اقدامات و فعاليت هاي بيشتري را در مبارزه عليه القاعده و قرار گاه هاي آموزشي طالبان در مرز هاي خود به عهد گيرد."

بارک اوباما آشکارا به پاکستان گوشزد کرد: در صورتي که ايالات متحده امريکا شواهد موثق و مشخصي را براي بود و باش اسامه بن لادن دريافت کند و پاکستان عليه آن داخل عمليات نظامي نگردد، در آن صورت او به عنوان رييس جمهور ايالات متحده امريکا امر حملۀ نظامي را خواهد داد.