1. رفتن به محتوا
  2. رفتن به مطالب اصلی
  3. رفتن به دیگر صفحات دویچه وله

از آلمان تا فیض آباد؛ راهی برای دموکراسی

۱۳۹۰ مرداد ۱۹, چهارشنبه

شمار زیادی از مردم جهان یازدهم سپتمبر 2001 را به عنوان یک روزسرنوشت ساز می شناسند.رویدادهای وحشتناکی ‏که در ایالات متحده امریکا رخ داد، پیامدهای متفاوتی برای مردم سراسر جهان،از جمله فریتس اورباخ،یک افسرآلمانی ‏داشته است.

https://p.dw.com/p/12EBm
دگروال فریتس اورباخ
دگروال فریتس اورباخعکس: DW

فریتس اورباخ، یک دگروال آلمانی است که موج حملات یازدهم سپتمبر زندگی او را نیز تکان داد. اورباخ به عنوان افسر ارتش آلمان پس از آن حملات، چندین بار در سرزمینی بسیار دور، در افغانستان ماموریت انجام داد تا تروریست ها دیگر در آنجا پناهگاهی نداشته باشند.

فریتس اورباخ حملات یازدهم سپتمبر 2001 را به یاد دارد. او می گوید که نمی توانست باور کند آن چه می بیند واقعیت دارد. او توضیح می دهد: "من مطمئن نبودم که این تصاویر واقعی بوده باشند. آنها بسیار غیر واقعی به نظر می آمدند و برای من غیر قابل باور بودند. پس از آن، به این مسئله اندیشیدم که این رویداد برای ما، برای جهان غرب، چه پیامدی خواهد داشت".

اورباخ با خانواده اش
اورباخ با خانواده اشعکس: privat

فریتس اورباخ 52 ساله، متأهل و پدر سه فرزند است. او از سال 1997 در ارتش آلمان خدمت می کند. او در روز 11 سپتمبر سال 2001 در قشله عسکری بود که از طریق تلویزیون از حملات تروریستی بر ساختمان های مرکز تجارت جهانی در شهر نیویارک با خبر شد.

حملات بر برج های دوگانه تجارت جهانی آن قدر ناباورانه و شدید بود که سبب شد تا اعضای پیمان "ناتو" برای اولین بار به یاری یکدیگر بشتابند. در همان راستا، ارتش آلمان فقط چند ماه بعد، پس از تصویب پارلمان کشور در مأموریت بین المللی برای با ثبات ساختن افغانستان سهم گرفت. اورباخ وضعیت آن زمان و چگونگی آغاز جنگ افغانستان را چنین توضیح می دهد:"من در آن زمان در کوماندوی فرماندهی ارتش به صورت غیر مستقیم در طرح ریزی ها اشتراک داشتم و در سازماندهی، بسیج و آموزش اولین قطعۀ نظامی برای اعزام به کابل سهم داشتم. در پایان ماه نوامبر، و یا شاید هم در اوایل دسمبر همان سال (2001)، در مرکز تعلیمی ناتو در ترکیه بودم. در همان جا سخن از افغانستان زده می شد و در هوا دود طیاره های بمب افگن "بی 52" دیده می شد که برای بمباران "توره بوره" توظیف شده بودند. در آن جا بود که احساس دیگری پیدا کردم و فهمیدم که این یک صحنه خیالی نیست، بلکه واقعیتی است که حالا با آن روبرو هستیم".

اروباخ با نیروهای آلمانی در فیض آباد
اروباخ با نیروهای آلمانی در فیض آبادعکس: Privat

به این ترتیب فریتس اورباخ برای اولین بار در خزان 2003 به افغانستان رفت. او باید کودکان خردسال و همسرش را در آلمان می گذاشت. به گفتۀ اورباخ، همسرش که از یک خانوادۀ نظامی است، با این ماموریت او کاملاً تفاهم نشان داده و از او حمایت می کرد.

اورباخ به افغانستان رفت تا در بازسازی افغانستان سهمی داشته باشد. او بیشتر از 6 بار در کابل و در شمال افغانستان، از جمله در فیض آباد، مأموریت انجام داده است. او در مورد ماموریت ها و تجربیات خود در افغانستان می گوید:"وقتی به افغانستان نگریسته شود، ماموریت های ما مراحل مختلفی را سپری کرده است. در آغاز، در سال 2002، ماموریت ما در یک وضعیت نسبتاً آرام و با ثبات امنیتی آغاز شد. به خاطر این کلمه "نسبتاً" را به کار می برم که بعدا ما پیوسته می دیدیم که آن طور نیست. ولی ما برای عیار ساختن خود با آن روند وقت داشتیم، روندی که در آن تهدیدها به تدریج بیشتر از پیش محسوس بود، یعنی وضعیت امنیتی خرابتر می شد".هرچه که زمان می گذشت، برای رهبری ارتش آلمان نیز واضح تر می شد که اهداف اولی، که گویا افغانستان از همه اولتر به یک دموکراسی با ثبات نیاز دارد، غیر واقعی هستند.

اورباخ درحال توضیح به نیروهای آلمانی بر روی نقشه
اورباخ درحال توضیح به نیروهای آلمانی بر روی نقشهعکس: DW

فریتس اورباخ چند بار از نزدیک با چهره نفرت انگیز بنیادگرایی در افغانستان روبرو شده است. او به عنوان فرمانده قرارگاه ارتش آلمان در فیض آباد باری شاهد کشته شدن سه سربازش بود. او بیشتر از همه حمله 15 اپریل 2010 را به یاد می آورد که در آن سه سرباز تیم بازسازی ولایتی وی کشته شدند و 5 سرباز دیگر آلمانی زخمی گردیدند.

از آغاز مأموریت ارتش آلمان در افغانستان تا حال (اول جون 2011) جمعاً 50 سرباز آلمانی هنگام انجام ماموریت در افغانستان جان باخته اند.

فریتس اورباخ می داند که هیچ تضمینی وجود ندارد که پس از بیرون رفتن قطعات بین المللی از افغانستان، این کشور زمانی باز هم به مرکز فعالیت های تروریستی مبدل نشود. او در این باره می گوید: "ما واقعاً در آغاز ماموریت خود در سال 2002 بر این باور بودیم که در افغانستان، مطابق به درک و فهم خود، دموکراسی را پیاده می کنیم، و حقوق بشر و تساوی حقوق زنان را تأمین می نماییم؛ اما گمان می کنم که با کسب تجارب تلخ باید با این تصورات خود وداع کنیم. حالا به نظر من خود افغان ها باید آماده ساخته شوند تا مسؤولیت های امنیتی را بر دوش بگیرند و یک اداره و رهبری خودکفا ایجاد کنند. هرگاه موفق به این کار شویم، آنگاه خواهیم توانست به تدریج آنها (افغان ها) را در امورشان تنها بگذاریم".

دویچه وله / صفی الله ابراهیم خیل

ویراستار: عاصف حسینی

عبور از قسمت بیشتر در این زمینه

بیشتر در این زمینه