1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

یادی از هرژه، خالق ماجراهای تن‌تن و میلو

۱۳۹۰ آبان ۵, پنجشنبه

با اکران فیلم «ماجر‌اهای تن‌تن و میلو، راز اسب شاخدار»، ساخته اسپیلبرگ بار دیگر نام این قهرمان محبوب و خالقش، هرژه بر سر زبان‌ها افتاده؛ داستان‌های تن‌تن و میلو تا کنون بیش از ۲۵۰ میلیون بار در جهان به فروش رسیده‌اند.

https://p.dw.com/p/12t2o
هرژه در سال ۱۹۷۲
هرژه در سال ۱۹۷۲عکس: picture-alliance/ dpa

ماجراهای تن‌تن و میلو محدوده سنی خاصی ندارند و به قول هرژه برای مخاطبان ۷ ساله تا ۷۷ ساله طراحی و نوشته شده‌اند. البته باید گفت که طیف مخاطبان در نهایت بیش از آنچه هرژه در سر داشت، از آب درآمد و حتی کودکانی را در برمی‌گیرد که هنوز پا به دبستان نگذاشته و سواد خواندن ندارند و طبیعتا دربرگیرنده تن‌تن‌خوان‌هایی است که با وجود آنکه مرز ۷۷ سالگی را هم رد کرده‌اند، از کودکی شیفته این ماجراها بوده و هنوز هم هستند.

ژرژ رمی، خالق تن‌تن که با اسم مستعار یا هنریش، یعنی هرژه، شهرت پیدا کرده، در روز ۲۲ ماه مه سال ۱۹۰۷ در حومه بروکسل، پایتخت بلژیک، به دنیا آمد. کودکی هرژه به گفته خود او، بسیار یکنواخت بوده است؛ حتی در دوران دبستان در بین سال‌های ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸، یعنی دوران جنگ جهانی اول که بلژیک تحت اشغال نیروهای آلمانی قرار داشت.

هرژه از همان کودکی علاقه خاصی به نقاشی و طراحی داشت و در حاشیه دفترهای مدرسه‌اش که متاسفانه از بین رفته‌اند، عکس سربازان آلمانی را می‌کشید.

در روزهای یکنواخت کودکی نیاز به هیجان بود و به همین خاطر هم هرژه به صف پیشاهنگان ملحق شد؛ واقعه‌ای که به زندگی او رنگ بخشید. او در تعطیلات تابستان به همراه گروه پیشاهنگان برای اولین بار پا از مرز بلژیک فراتر گذاشت و اسپانیا، اتریش، سوئیس و ایتالیا را از نزدیک دید. این دوران تاثیر تعیین کننده‌ای بر هرژه داشت.

خلق خبرنگار به جای خبرنگاری

هرژه بعد از پایان دوران مدرسه در روزنامه‌ی "قرن بیستم" شروع به کار کرد و شاید در آن وقت بیشتر درصدد بود که به عنوان خبرنگار به نقاط دور و نزدیک سفر کند، اما در نهایت و با توجه به استعدادی که در طراحی و نقاشی داشت، به سرنوشت دیگری دچار شد.

او در اوایل کارش برای بخش‌ها یا به عبارتی سرویس‌های مختلف این روزنامه طرح می‌کشید، تا اینکه مسئولیت ضمیمه هفتگی این روزنامه که "بیستم کوچک" یا "بیستم کوچولو" نام داشت و ویژه نوجوانان بود، به هرژه واگذار شد. اولین ماجرای تن‌تن هم به صورت داستان دنباله‌دار در روز دهم ژانویه سال ۱۹۲۹ در همین نشریه منتشر شد: تن‌تن در شوروی.

از آن زمان بود که هرژه به جای آنکه خود به خبرنگاری ماهر و زرنگ بدل شود، خبرنگاری خلق کرد که دست‌کم از لحاظ شهرت، گوی سبقت را از بسیاری از خبرنگاران واقعی ربوده است. ماجراهای تن‌تن پیش از آنکه به‌صورت کتابی مستقل انتشار یابند، به صورت داستان‌های دنباله‌دار در نشریه‌ای که از آن یاد شد و بعدها هم در نشریه معروف "Le Soir" و نشریه "تن‌تن" به چاپ رسید.

ابدی شدن با ۲۴ ماجرا

باید گفت که از همان آغاز کار موفقیت با تن‌تن همراه بود. هر پنجشنبه که ضمیمه نوجوانان به همراه روزنامه "قرن بیستم" منتشر می‌شد، تعداد نسخه‌های فروخته شده دو برابر بود. این میزان بعدها به سه برابر و زمانی حتی به شش برابر رسید. در سال ۱۹۳۴ بود که انتشارات "کاسترمان" بلژیک نشر ماجراهای تن‌تن به‌صورت کتاب را برعهده گرفت و به زودی پی برد که تیراژ این کتاب‌ها جوابگوی تقاضای بازار نیست.

از آن زمان تا کنون بیش از ۲۵۰ میلیون نسخه از ماجراهای تن‌تن و میلو در سراسر جهان به فروش رفته و این داستان‌ها به ده‌ها زبان، از جمله فارسی، زبان مرده‌ی لاتین و زبان ساختگی اسپراتنتو ترجمه شده‌اند.

هرژه در طول چندین دهه فعالیت هنریش مجموعا ۲۳ داستان کامل و یک داستان نیمه‌تمام از ماجراهای تن‌تن خلق کرد. در سال ۱۹۸۱ بود که نخستین علایم بیماری سرطان خون در او پدیدار شد. آخرین کتابی که هرژه پیش از این انتشار داده بود، داستان "تن‌تن و پیکاروها" بود.

البته هرژه ماجرای تازه‌ای تحت عنوان "تن‌تن و هنر آلفا" در دست تهیه داشت که این داستان نیمه‌تمام ماند و بعدها به همان صورت طرح اولیه به چاپ رسید.

عشق جمع‌آوری برای بازتاب زندگی واقعی

یکی از دلایل جذابیت و موفقیت ماجراهای تن‌تن، دقت، ظرافت و وسواسی است که هرژه در جزئیات تصویرهای هر ماجرا به کار می‌برده است. دنیایی که هرژه به تصویر می‌کشد دنیایی واقعی است. هرژه از زمان آغاز فعالیتش همواره مشغول تحقیق و جمع‌آوری عکس‌ها و مصالح لازم برای طرح‌های خود بوده است.

تمامی وسایل نقلیه‌ای که در ماجرهای تن‌تن دیده می‌شوند، واقعا وجود داشته‌اند. تمامی سلاح‌هایی که در این داستان‌ها به تصویر کشیده شده‌اند، بر اساس عکس‌های موجود در کاتالوگ‌های شرکت‌های اسلحه‌سازی یا تصاویر تاریخی طراحی شده‌اند.

دوربین‌هایی که در برخی ماجراها به چشم می‌خورند، بر اساس بروشور تبلیغاتی شرکت معروف لایکا (Leica) تصویر شده‌اند. مدل لباس‌ها برگرفته از مجله‌های مد روز بوده و هرژه برای کشیدن قایق‌ها و زیردریایی‌هایی که در شماری از داستان‌ها دیده می‌شوند، بوروشورهایی را الگو قرار داده که از جمله در نمایشگاه‌های دریانوردی جمع‌آوری می‌کرده است.

هرژه پیوسته مشغول جمع کردن چیزهایی بود که فکر می‌کرد زمانی می‌تواند به دردش بخورد، از کاتالوگ‌ها و بروشورهای مختلف گرفته تا کارت پستال و بریده‌های نشریات و روزنامه‌ها، آن هم درمورد موضوعات گوناگون.

هرژه بعد از جنگ جهانی دوم استودیوی طراحی‌ای را تحت نام خود تأسیس کرد و برای ادامه ماجراهای تن‌تن از گروهی متشکل از هنرمندانی جوان بهره برد که هر کدام آنها در عرصه‌ای خاص تبحر داشتند. برای نمونه یکی از هنرمندان متخصص طراحی وسایل هوانوردی بود و وظیفه نظارت بر طراحی شمار زیادی از هواپیماهایی را داشت که در ماجراهای گوناگون دیده می‌شوند.

در حالی که هرژه در نخستین داستا‌ن‌ها قهرمانش را با شتابزدگی از ماجرایی به ماجرایی دیگر پرتاب می‌کرد، در داستان‌های بعدی در تلاش بود که برای رسیدن به نتیجه مطلوب و رضایت‌بخش وقت زیادی صرف کند. هر چه باشد به تصویر کشیدن دنیایی واقعی با جزئیات دقیق زمان زیادی می‌طلبید.

مایکل فار، یکی از تن‌تن‌شناس‌های معروف که خود نیز خبرنگار است، در کتابی تحت عنوان "به دنبال رد پای تن‌تن و میلو" یکایک ماجراهای تن‌تن را از لحاظ طراحی و تطابق با واقعیت‌های روزمره مو‌به‌مو بررسی کرده است. او در مدارک و عکس‌های بی‌شمار نشان می‌دهد که لباس‌ها، اتومبیل‌ها، هواپیماها، ساختمان‌ها، حتی اسم کتاب‌ها و هزار و یک نکته‌ی ظریف و جزئی دیگری که در ماجرهای تن‌تن گنجانده شده، الگویی واقعی داشته‌اند.

نخستین ماجراهای تن‌تن نسبت به داستان‌های بعدی محبوبیت کمتری دارند، چه به لحاظ داستان‌پردازی و طراحی و چه به لحاظ برخی از مسائل حاشیه‌ای. از جمله این‌که تصویر سیاه‌پوستان در ماجرای "تن‌تن در کنگو" انتقاد مخالفان نژادپرستی را برگزیده است. اما تن‌تن با گذشت زمان به چهره‌ای بدل شد که جهان را خانه خود می‌داند.

هرژه و قدرت شخصیت‌پردازی

شخصیت‌های ماجراهای تن‌تن نیز برای خود ماجرایی دارند. برای نمونه کارآگاه‌های دوقلوی این ماجراها، یعنی "دوپونت" و "دوپونط": آلکسی، پدر هرژه که در یک فروشگاه لباس بچه کار می‌کرد و بعدها مسئولیت انجام کارهای دفتری استودیوی هرژه را برعهده گرفت، در سال ۱۹۷۰ و در سن ۸۸ سالگی درگذشت. او کلاهی لگنی‌‌ به سر می‌گذاشت، عصایش را به دست می‌گرفت و در پارک و خیابان قدم می‌زد، آن هم با برادر دوقلوی خود که لئون نام داشت.

برای تن‌تن‌خوان‌ها این تصویر چندان غریب نیست و بدون شک دوپونت و دوپونط را به یادشان می‌آورد. بد نیست بدانید که هرژه خاله‌ یا عمه‌ای داشت به نام "Ninie" که آواز خواندنش ظاهرا بی‌شباهت به آواز خواندن "بیانکا کاستافیوره"، تنها زن ماجراهای تن‌تن نبود.

مغز متفکر داستان‌های تن‌تن، یعنی "پرفسور تورنسل"، هم الگویی واقعی دارد. هرژه هنگام پرداختن شخصیت تورنسل تصویر فیزیکدانی سوئیسی را در ذهن داشت به نام "Auguste Piccard". این دانشمند هم در عرصه هوانوردی و پرواز با بالن رکوردهایی به جا گذاشت و هم در زمینه فرستادن زیردریایی‌هایی مخصوص به اعماق آب‌ها.

از آنجا که پرفسور پیکار در بین سال‌های ۱۹۲۲ تا ۱۹۵۴ میلادی در دانشگاه بروکسل کرسی استادی داشت، چند دیداری هم بین او و هرژه صورت گرفت و در همان زمان بود که هرژه الگوی مناسب و مطلوب را برای شخصیت تورنسل پیدا کرد. ناگفته نماند که بین تورنسل و پیکار، به جز ریش بزی تورنسل، شباهت چشگمیری هم دیده می‌شود.

و اما محبوبترین شخصیت داستان‌های تن‌تن "کاپیتان هادوک" است که از ماجرای "خرچنگ پنجه طلایی" قدم به صحنه گذاشت. اگر چه او در چهارده ماجرای دیگر هم در کنار تن‌تن بود، اما مدت‌ها بعد در آخرین آلبوم کامل هرژه یعنی "تن‌تن و پیکاروها" اسم کوچکش ذکر شد: آرچیبالد. جالب این‌که هادوک فقط اسم خانوادگی نیست، بلکه نام نوعی ماهی دودی هم هست.

یکی از طرفداران پروپا قرص تن‌تن در سال ۱۹۷۹ به‌طور اتفاقی به سندی متعلق به سال ۱۹۱۳ برخورد که در آن امضای دریانوری به نام "H.J. Haddock" به چشم می‌خورد. یکی از جذابیت‌های هادوک شاید در این نهفته باشد که از لحاظ شخصتی درست نقطه عکس تن‌تن است، دست‌کم از لحاظ تندخویی، عصبانیت و به‌ویژه از لحاظ مهارتی که در ناسزا گفتن و نفرین‌کردن دارد.

اگر چه در اینجا فرصت پرداختن به یکایک ماجراهای تن‌تن نیست، اما چند ماجرا جذابیت خاصی دارند، از جمله ماجرای "انبار ذغال‌سنگ" که تحت عنوان "کوسه‌های دریای سرخ" نیز منتشر شده است. در این داستان اکثر شخصیت‌های اصلی و جانبی و کوچک و بزرگی که در ماجراهای قبلی بوده‌اند، حضور پیدا می‌کنند.

یکی دیگر از داستان‌های جذاب، "جواهرات کاستافیوره" است که در آن، برخلاف گذشته، تن‌تن و کاپیتان هادوک سراغ ماجرا نمی‌روند، بلکه این ماجرا است که در قالب بیانکا کاستافیوره، "بلبل میلانی" به سراغ آنها می‌آید. در واقع محل اتفاق کل ماجرا، قصر مولینسار، محل زندگی قهرمانان داستان است. در داستان "تن‌تن و پیکاروها" که تحت عنوان "تن‌تن و پیکارگران" نیز به انتشار رسیده، تن‌تن برای اولین بار شلوار بلند می‌پوشد و در صحنه‌هایی کاپشن موتورسواری به تن دارد.

تن‌تن‌خوان‌ها در هر سنی رابطه‌ای خاص با داستان‌ها برقرار می‌کنند که در سطح‌های مختلف شکل می‌گیرد. کودکان و نوجوانان مجذوب خود ماجراهای پرهیجان و طنز و شوخی‌های لحظه‌ای آن می‌شوند و جوانان و بزرگسالان فرای آن جزئیات و نکته‌های ریز دیگری در داستان‌ها می‌یابند.

شهرام احدی
تحریریه: پارسا بیات

Tintin - die Juwelen der Sängerin
نمایشگاهی در فرانسه به مناسبت یکصدمین سالگرد تولد هرژه در سال ۲۰۰۷
نمایشگاهی در فرانسه به مناسبت یکصدمین سالگرد تولد هرژه در سال ۲۰۰۷عکس: AP
دوپنت و دوپنظ سوار بر جبپ در ماجرای «تن‌تن در سرزمین طلای سیاه»
دوپنت و دوپنظ سوار بر جبپ در ماجرای «تن‌تن در سرزمین طلای سیاه»عکس: Herge / Moulinsart
زیردریایی در ماجرای «گنج‌های راکام»
زیردریایی در ماجرای «گنج‌های راکام»عکس: Herge / Moulinsart
تن‌تن و میلو
تن‌تن و میلوعکس: dpa