کودکان فاقد کودکی (به مناسبت روز جهانی سازمان ملل علیه کار کودکان)
۱۳۸۶ خرداد ۲۲, سهشنبهآنان در نتیجهی ناایمنی شرایط کار، کمبود آموزش و تجربه یا به این دلیل که ماشینها و ابزار کار برای بزرگسالان تعبیه شده است، در معرض شدیدترین آسیبها قرار دارند. اما در کنار آن، گونههای دیگری از کار کودکان نیز وجود دارد: گدایی اجباری، فحشا، دزدی و جیببری. در این موارد نیز این بزرگسالان هستند که در پشت ماجرا ایستادهاند و کار کودکان را سازماندهی میکنند و از آن سود میبرند.
کار کودکان از آنجهت چنین رسواییآمیز است که ناتوانترین اعضای جامعه، نه تنها از دستمزد عادلانه محروم میشوند، بلکه همچنین کودکی آنان را نیزمیگیرند. آنان مانند بزرگسالان زودهنگام کار میکنند، استثمار میشوند و در شرایطی زندگی میکنند که برای تندرستی و نیز رشد جسمی و روحی آنان زیانمند است.
کودکان جدا از والدین خود زندگی میکنند ـ مانند بندگان و بردگان در محل کار. آنان چشماندازی برای آیندهای بهتر ندارند، برعکس، بسیاری از آنان در خطر مرگ زودرس هستند. اما با فراخوان نمیتوان با این وضع وخیم مبارزه کرد. باید ریشههای اقتصادی و اجتماعی آن را یافت و خشکاند. چرا که کار کودکان نتیجهی ارادهای شوم نیست، بلکه حاصل بحران اقتصادی کشورهای رشدیابنده و شرایط حاکم بر رقابت میان این کشورها و کشورهای صنعتی است. به سخن دیگر، استثمار کودکان پدیدهی جنبی فقر است.
تقریبا در همهی کشورهای جهان این گونه کار ممنوع است، اما این حوزهی اشتغال غیرقانونی، برای کاهش هزینهی کار و نیز برپا نگاهداشتن مزایای رقابت مورد استفاده قرار میگیرد. از همین رو مهم است که همواره از نو بر این گونهی زشت استثمار انگشت گذاشته شود. البته روشن است که کار کودکان را با پیچیدن نسخه و با صدور اعلامیهها و قطعنامهها نمیتوان از میان برداشت. مصوبات زیادی در این زمینه وجود دارد. برای نمونه «اعلامیهی حقوق کودک» که در سال ۱۹۵۹ از طرف مجمع عمومی سازمان ملل پذیرفته شد.
در این اعلامیه تصریح شده است که کودکان نباید پیش از رسیدن به یک حداقل سنی مناسب، اجازهی اشتغال داشته باشند یا به کار وادار گردند. آنان نباید کارهایی انجام دهند که به تندرستی، آموزش و رشدشان آسیب میرساند. کنوانسیون سازمان بینالمللی کار، ۱۲ سالگی را حداقل سنی برای کارهای سبک درنظر میگیرد. اشتغال کودکان خردسالتر کاملا ممنوع است. اما روشن است که کار کودکان را نمیتوان صرفا از زاویهی نگاه کشورهای مرفه صنعتی مشاهده کرد که بر این صورت استثمار دهههاست چیره گردیدهاند. زیرا کشورهای رشدیابندهای وجود دارد که در آنها یک نوجوان ۱۶ ساله بالغ به شمار میآید، ازدواج کرده و خود دارای فرزند است.
در بسیاری از کشورهای جهان سوم، بیکاری انبوه، امری عادی است و بیمهی بیکاری یا دیگر پشتیبانیهای دولتی وجود ندارد. در چنین اوضاعی، کار کودکان برای بسیاری خانوادهها یک منبع درآمد مهم و گاه تنها منبع درآمد است. اما کار کودکان، بیکاری بزرگسالان را افزایش میدهد و به نابرابری میان درآمد و رفاه دامن میزند. از آنجا که کار کودکان نتیجهی فقر است، آن را نمیتوان بطور جداگانه از میان برداشت. آنگونه که تجربهی اقتصادی کشورهای اروپایی نشان میدهد، کار کودکان زمانی از بین میرود که رشد گستردهی اقتصادی و اجتماعی آن را زائد سازد.
یک چیز آشکار است: سرمایهگذاری در آموزش و پرورش ابزارهایی به همراه میآورند که در دراز مدت بیشترین سود را به جامعه میرسانند. به همین دلیل، حتا صرفنظر از جنبهی انسانی مساله باید گفت که جای کودکان روی نیمکتهای مدارس است و نه در کارخانهها!
تفسیری از Karl Zawadsky