چهار سال پس از سقوط صدام • تفسیر
۱۳۸۶ فروردین ۲۰, دوشنبهدر عراق وزیر وقت اطلاعات نمیخواست باور کند که زرهپوشهای آمریکایی در بغداد موضع گرفتهاند. اما در ۹ آوریل ۲۰۰۳ چه عراقیها چه مردمان دیگر دریافتند که دورهی تازهای آغاز شده ، یا دست کم دورهای به پایان رسیده است. نشانهی آن این چنین بود: یک بولدوزر ارتش آمریکا یکی از تنومندترین مجسمههای صدام حسین را سرنگون کرد. عدهای از تظاهرکنندگان عراقی نیز حضور داشتند و ماجرا به صورت زنده در تلویزیون پخش میشد.
مجسمه مقاومتر از آن بود که گمان میبردند. با کندی خم شد و تنها پس از یک تعرض جدی بود که سرنگون گشت. کسی نمیدانست که این صحنه برای سیر رویدادها در عراق تا چه حد نمونهوارخواهد بود. تلاش آن سرباز آمریکاییای نیز که بر آن بود سر مجسمه را با پرچم آمریکا بپوشاند، به نحوی ناخواسته اشارتی بود به آنچه در پیش بود.
چهار سال پس از این سقوط نمادین مستبد عراقی، بین النهرین بیش از هر هنگام دیگری از چارهای برای مشکلهای خود فاصله دارد. دیگر صدام حسینی در کار نیست – صدام را پس از ماهها جستجو در پایان سال ۲۰۰۳ یافتند. او را به پای میز محاکمه برده و در ۳۰ دسامبر سال گذشته اعدام کردند. اما صلح و آرامش به عراق باز نگشته است. کشور در واقع در حالت جنگ داخلی است، جنگی که در جریان آن گروههای قومی و دینی مختلف به جان هم افتادهاند، بعضا با حمایت تروریستهای خارجی و کشورهای دیگر. این خطر جدی است که عراق به دلیل این همستیزیها از هم بپاشد – آن هم با وجود همه تلاشهایی که شده، تا از آن یک دموکراسی نمونهوار بسازند.
در عراق انتخابات آزاد برقرار شده است. کشور دارای قانون اساسیای شده که مردم بدان رأی دادهاند و از این رو برخی شرطهایی که برای آیندهای صلح آمیز لازم است، برآورده شده. اما انتخابات و قانون اساسی همه چیز نیست. به واقعیت اشغال کشور توسط ایالات متحده نیز بایستی توجه کرد. با وجود تلاشهایی برای پایان دادن به این حالت، بویژه از سوی دموکراتها در واشینگتن، چشم انداز پایان اشغال هویدا نیست. آخرین پیشبینیها میگویند که جانشین جرج دبلیو بوش، حتا اگر دمکرات هم باشد، قادر نخواهد بود نظامیان آمریکایی را از عراق بیرون کشد.
قادر نخواهد بود یا نخواهد خواست؟ اگر نیروها خارج شوند، بی آنکه عراق به آرامش رسیده باشد، آنگاه محتملا تازه در آنجا جهنم واقعی برپا خواهد شد. اگر خارج نشوند، مدام زمینهساز ناآرامی و فقدان امنیت خواهند بود. واشنگتن هفتههاست که میکوشد با یک "تعرض امنیتی" و از راه تقویت نیروها وضعیت را در بغداد زیر کنترل درآورد. به جای کنترل وضعیت، شمار کشتهشدگان آمریکایی و تعداد حملهها و شبیخونها بالا رفته است. صف داوطلبان جانباز برای سوءقصد انتحاری ظاهراً انتهایی ندارد، زیرا هر روز و هر هفته و هر ماه تروری صورت میگیرد.
بیشترین مصیب را مردم عراق میکشند. بیشترین تعداد قربانیان ستیزهای خشونتبار از آنان است. آنکه نتواند به خارج بگریزد، میکوشد خود را به نحوی مخفی کند. اما هیچ جا امنیتی وجود ندارد. ترور و خشونت تابع هیچ قاعدهای نیستند. چهار سال پس از سقوط صدام فقط یک چیز مسلم است: این حادثه منشإ نجات نبود؛ در عوض آغازگر یکی از مخوفترین دورهها در تاریخ عراق شد.