1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

هزینه و ریسک اعتصاب عمومی

۱۳۸۸ خرداد ۳۱, یکشنبه

اعتصاب عمومی الگویی از کار گروهی برای به کرسی نشاندن یک تقاضاست. آیا جنبش اعتراض به نتیجه اعلام شده انتخابات در ایران، پشتوانه‌ی ذهنی و عینی برای انجام اعتصاب عمومی را داراست؟ پاسخ یک جامعه‌شناس به این سوال منفی است.

https://p.dw.com/p/IVnX
عکس: AP

خبرهای تایید نشده، از توصیه آقای موسوی به اعتصاب عمومی در صورت دستگیری‌ حکایت می‌کنند. شما این را شنیده‌اید؟

سعید مدنی: نه! فکر می‌کنم که آقای موسوی روی ادامه اعتراض و مقاومت بهشیوه مدنی خیلی تاکید دارد.اساسا نقطه ممیزه اقدام‌های آقای موسوی در اعتراض‌های جاری، تاکید بر بالا نبودن ریسک هر اقدام و محدود کردن مخاطرات برای مردم است.

آیا می‌توان اعتصاب عمومی را در الگوهای نافرمانی مدنی قرار داد؟

اعتراض‌های مدنی متاثر از قوانین و مقررات موجود در هر کشور هستند. اعتصاب در شکل‌های محدود یا عمومی آن بخشی از حقوق و قوانین کار و زندگی در جوامع دمکراتیک و پیشرفته‌اند. اما اعتصاب یا اعتصاب عمومی ممکن است در کشور ما با توجه به قوانین موجود، نه نافرمانی، بلکه جرم تلقی شود. همین راهپیمایی روز شنبه را در نظر بگیرید که در اصل ۲۷ قانون اساسی منظور شده، اما بسیاری را دستگیر کردند.

صرف‌نظر از مخاطرات، آیا مختصات جامعه ایران پذیرای چنین الگویی هست؟ آیا مردم معترض خودشان از نظر ذهنی آماده هستند به استقبال اعتصاب عمومی بروند؟

با توجه به محدودیت‌های خاصی که در جامعه ایران وجود دارد، چشم‌انداز یک اعتصاب عمومی چندان روشن نیست. از مهم‌ترین آنها، اتصال معیشت روزمره مردم با منابع دولتی، حجم بسیار کم طبقه متوسط و حجم بزرگ قشرهای فرودست و کم درآمد است. چنین تمایلی به مسدود شدن منابع درآمد، حتی در میان بخش تجاری یا خصوصی که منابع مالی بالاتری دارد، به چشم نمی‌خورد. تنها بعد از انقلاب و در همین دولت آقای احمدی‌نژاد، یک مورد مقاومت و اعتصاب در بازار دیده شد. آن‌هم به منافع کسبه بازمی‌گشت که در مقابل پرداخت مالیات بر ارزش افزوده مقاومت کردند. بعید به نظر می‌رسد که مثلا بازار برای هدفی دمکراتیک حاضر به انجام ریسک بالایی باشد.

سعید مدنی، پژوهشگر اجتماعی
سعید مدنی، پژوهشگر اجتماعیعکس: DW

شاید یکی دیگر از دلایل، نبود تشکل‌های سازمان‌دهنده یا کمبود آگاهی عمومی باشد...

درست است. نکته مهم این است که اساسا اعتصاب، نیازمند سازمان مدنی بسیار تواناست و باید پشت سر خود پشتیبانی اطلاعاتی، مالی، تدارکاتی و تشکیلاتی داشته باشد. حرکتی که طی انتخابات شکل گرفته و آقای موسوی دارد آن را هدایت می‌کند، عمر کوتاهی دارد و از چنین سازمانی برخوردار نیست. اساسا سازمان‌های مدنی ایران از سابقه چندانی برخوردار نیستند که چنین توانی داشته باشند. تجربه موفق ما در اعتصاب به سال‌های ۵۶ و ۵۷ بازمی‌گردد که بخش بزرگی از آن مدیون اعتصاب در شرکت نفت است. اما توجه کنید که کارگران شرکت نفت، سابقه سازماندهی بالا با اتکاء به تجربه دهه ۳۰ داشتند. دلیل دیگر موفقیت اعتصاب، اجماع عمومی روی اعتراض به رژیم شاه بود. آن سطح از اجماع روی اعتراض‌های کنونی نیست. ورود بخش چشمگیری از جامعه شهری به روند اعتراض‌ها، به معنای اجماع لازم برای اعتصاب نیست. هنوز مقدمات لازم برای شکل‌گیری اعتراضی عمومی به صورت اعتصاب در جامعه ما وجود ندارد.

در صحبت‌تان به بازار اشاره کردید. بازار در مواردی چون جنبش ملی شدن نفت یا سقوط رژیم شاه، با اعتراض عمومی همراهی کرده است. چنین ظرفیتی در بازار کنونی نیست؟

نه! تشکل‌های بازاریان و اصناف در این دوران، تغییر ماهوی کرده‌اند. در جنبش ملی شدن نفت، بازار به نوعی با بورژوازی ملی پیوند داشت و در نتیجه همراهی کرد. منافع ناشی از واردات برای بازاریان، امکان همدلی آنها با جنبش موجود را ناممکن می‌کند. البته نارضایتی‌هایی در همین بازار هست، اما محدوده‌اش هنوز خیلی با خواست‌های عمومی جامعه و طبقه متوسط فاصله دارد.

اما از قرار بخشی از بازاریان از سیاست‌های اقتصادی آقای احمدی‌نژاد ناراضی هستند و مثلا از عدم هماهنگی روش‌های وارداتی شکایت می‌کنند. آیا دست‌کم ظرفیت معینی در بازار علیه احمدی‌نژاد نیست؟

هنوز هسته‌های کوچکی در بازار هستند که تمایلات ملی خود را حفظ کرده‌اند، اما بافت اصلی بازار در پیوند با بازار جهانی و واردات کالا تغدیه می‌شود. داستان تغییر ماهیت بازار به سیاست‌هایی برمی‌گردد که از سال ۶۵ و۶۶ شکل گرفت. مراکز تهیه و توزیع کالا زیر نظر وزارت بازرگانی بودند و اصناف بازار آنها را اداره می‌کردند. آنها با ارز ارزان کالاهای زیادی وارد کردند و منافع زیادی به جیب زدند و می‌زنند. این چرخش در هویت بازار، حساسیت بازاریان را نسبت به منافع ملی بسیار پایین آورده است. در زمان ملی شدن نفت، بخشی از نیروهای جبهه ملی را بازاریان تشکیل می‌دادند، اما امروز بخش عمده بازاریان با سیاست‌های موجود همدل هستند.

پاره‌ای عقیده دارند که جنبش اعتراضی موجود باید دوام خود را در شیوه‌های متناسب نافرمانی مدنی بجوید. حال که تظاهرات و راهپیمایی خیابانی را سرکوب می‌کنند، جریان اعتراض بهتر است به چه مسیری بیفتد؟

در مسیر نافرمانی مدنی‌، میزان ریسک هر اقدام خیلی مهم است. دعوت به فعالیت‌هایی که ریسک محدودتری دارد، می‌تواند موفق‌تر باشد. مثلا با وجود سرکوب تظاهرات روز شنبه، میزان اعتراض‌ها در شنبه شب، روی پشت‌بام‌ها بسیار زیادتر و شعارها بسیار رادیکال‌تر بود. مهم شناخت ظرفیت‌های موجود برای اعتراض است. فراتر رفتن از این ظرفیت‌ها، نوعی چپ‌روی محسوب می‌شود که پاسخ مناسب دریافت نخواهد کرد و با خطر سرکوب هم مواجه خواهد شد.

آقای موسوی که فعلا در راس این اعتراض‌ها قرار گرفته برای خودش کادر مشخصی درنظر گرفته و گفته که در چارچوب نظام موجود اعتراض می‌کند. تداخل در روش‌ها، ممکن است نوعی آنارشی و از هم گسیختگی در جریان اعتراض‌ها ایجاد کند و این خودش خطر فروپاشی و تضعیف این جریان نوپا را در بر دارد.

مصاحبه‌گر: مهیندخت مصباح
تحریریه: بهنام باوندپور

پرش از قسمت در همین زمینه

در همین زمینه