1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

"کانون پرورش فکری" و ارتقای فرهنگ سینمایی

AA۱۳۹۴ دی ۱۱, جمعه

کانون با تولید رشته‌ای از فیلم‌های ساده‌ی سرگرم‌کننده و در عین حال آموزنده، تنها به "پرورش فکری کودکان و نوجوانان" کمک نکرد، بلکه به ارتقای شناخت سینمایی در ایران نیز مدد رساند.

https://p.dw.com/p/1HM3O
Iran Film iranisches Kino
عکس: aparat.com

"کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان" که از سال ۱۳۴۴ در عرصه ارائه خدمات فرهنگی به نوباوگان ایرانی فعال شده بود، از سال ۱۳۴۸ تصمیم گرفت برای مخاطبان کم سن و سال فیلم تولید کند.

بیشتر بخوانید: کانون پرورش فکری؛ پنجاه سالگی یک نهاد متفاوت

باید به خاطر داشت که در آن زمان نه تنها برای کودکان و نوجوانان فیلم مناسبی تهیه نمی‌شد، بلکه کل صنعت سینمای ایران گرفتار بی‌مایگی و ابتذال بود و حتی فیلم‌های "خانوادگی" مناسب هم وجود نداشت. بچه‌ها اگر به خانواده‌های سینمارو تعلق داشتند، در کنار بزرگان به تماشای همان فیلم‌های مبتذلی می‌نشستند که سینماهای تهران و شهرهای بزرگ را اشغال کرده بودند.

"کانون" در اولین گام تلاش کرد در همکاری با بنیاد یونسکو، بازوی فرهنگی سازمان ملل، از سراسر جهان شماری فیلم مناسب برای کودکان وارد کند و آنها را در تلویزیون یا سالن‌های آموزشگاه‌ها و کتابخانه‌ها به تماشا بگذارد. در همین رابطه کانون با مراکز فرهنگی خارجی که در امر فیلمسازی برای کودکان سابقه و تجربه داشتند تماس برقرار کرد. افزون بر این کانون تلاش کرد با تأسیس یک "آرشیو فیلم" برای نخستین بار به کسانی که قصد داشتند برای کودکان و نوجوانان فیلم بسازند، خدمات سینمایی عرضه کند.

در گام بعدی کانون در سال ۱۳۴۸ تصمیم به تولید فیلم گرفت و با امکاناتی اندک یک مرکز فیلم‌سازی به سرپرستی عباس کیارستمی به راه انداخت. در این مرکز چند فیلم کوتاه به سبک نقاشی متحرک یا به صورت زنده تهیه شدند و در سال بعد به نمایش در آمدند.

اولین فیلم‌های نقاشی متحرک را هنرمندانی مانند فرشید مثقالی، مرتضی ممیز و علی‌اکبر صادقی ساختند که از طراحان معتبر بودند. در همین رابطه نورالدین زرین‌کلک برای فراگیری تکنیک‌های تازه انیمیشن به خارج اعزام شد.

کانون از شماری از جوانان بااستعداد دعوت کرد که فیلم‌های زنده تولید کنند. اولین فیلم‌هایی که ساخته شدند، عبارت بودند از: "نان و کوچه" به کارگردانی عباس کیارستمی و "عمو سبیلو" به کارگردانی بهرام بیضائی. به این ترتیب کانون به دو هنرمند فرصت داد که فعالیت فیلمسازی خود را شروع کنند. هر دو بعدها از سینماگران پرآوازه شدند.

علاوه بر این "کانون" مراکزی برای آموزش فیلمسازی به شیوه ساده و غیرحرفه‌ای (در قالب سوپر هشت) تأسیس کرد و به عده‌ای از جوانان باذوق آموزش فیلم‌سازی داد. برخی از این جوانان بعدها در زمینه تولید فیلم‌های انیمیشن، عروسکی یا کارتونی، ورزیده شدند.

نقش کانون در ارتقای فرهنگ سینمایی

اهمیت کار کانون وقتی برجسته می‌شود که توجه کنیم این فعالیت زمانی شروع شد که سینمای ایران گرفتار جریان "فیلمفارسی" بود. در کشور در قالب سینمای حرفه‌ای سالانه بیش از ۵۰ فیلم بلند تولید می‌شد که تنها تعداد انگشت‌شماری از آنها ارزش دیدن داشتند. در مورد اکثریت فیلم‌ها به راحتی می‌توان گفت که برای عامه تماشاگران، به ویژه کودکان، انحرافی و بدآموز بودند.

سینمای آن روز ایران با تولید فیلم‌های جاهلی، تقلیدهای سطحی و ناشیانه از فیلم‌های پرفروش خارجی، با تأکید بر خشونت بی‌بندوبار و سکس بی‌ظرافت، به آسان‌ترین شیوه جلب مشتری متوسل شده بود: صحنه‌های هر فیلم سینمایی بین زدوخوردهای بی‌معنی و سازوضرب‌های بی‌محتوا تقسیم می‌شد که با داستانی آبکی پشت سر هم قرار می‌گرفتند.

بیشتر داستان این فیلم‌ها در اماکنی مانند کافه و کاباره و فاحشه‌خانه می‌گذشت. مشتری اصلی این سینما جوانان محروم و آرزومندی بودند که برای رفتن به اماکن عیش و عشرت و تماشای خوانندگان و رقاصه‌های نیمه‌برهنه پول کافی نداشتند و این کمبود را با خریدن بلیت ارزان سینما جبران می‌کردند.

در تلویزیون ملی ایران، نیز که در آن دوران امکانات و ساعات پخش محدود داشت، برنامه‌های مناسب برای طیف تماشاگران کودک و نوجوان بسیار اندک بود. به طور کلی هنوز این آگاهی پدید نیامده بود که کودکان به برنامه‌های خاص خود نیاز دارند.

"کانون" درست در جبهه مقابل سینمای حرفه‌ای یا تجارتی قرار گرفت و به تولید فیلم‌هایی با محتوای مثبت و انسانی دست زد. سازندگان فیلم‌ها بیشتر جوانانی روشنفکر و متعهد بودند که قصد خدمت به جامعه را داشتند. کانون به آنها امکان داد که مستقل از جریان سینمای تجاری و فارغ از سود و زیان، با تکیه بر ذوق و خلاقیت خود فیلم بسازند. بیشتر فیلم‌ها جنبه روشنگرانه و آموزنده داشتند و در شکوفایی فرهنگی جامعه مؤثر بودند.

بالا بردن خودآگاهی در جوانان

نخستین فیلم کانون را عباس کیارستمی، به گفته خودش در فضایی غیرحرفه‌ای، "با بازی یک پسربچه غیرحرفه‌ای و یک سگ غیرحرفه‌ای" کارگردانی کرد. این فیلم تماشایی نه تنها خطوط اصلی سینمای کیارستمی را نشان می‌دهد بلکه سمت و سوی سینمای کانون را نیز تعیین کرده است.

نمایی از "نان و کوچه" اولین فیلم کیارستمی با کانون
نمایی از "نان و کوچه" اولین فیلم کیارستمی و کانونعکس: aparat.com

فیلم ۱۱ دقیقه‌ای سیاه و سفید، داستان کودکی است که اول صبح برای خانواده نان خریده و قصد دارد به خانه ببرد. اما سگی ولگرد بر سر او قرار می‌گیرد و راه عبور پسرک را می‌بندد. پسرک هم از سگ می‌ترسد و هم می‌داند که راهی جز عبور از کنارش ندارد. مدتی در کوچه انتظار می‌کشد تا شاید عابری به دادش برسد و او را از شر سگ نجات دهد، اما کسی پیدا نمی‌شود. سرانجام با دادن تکه نانی به سگ، دوستی او را جلب می‌کند و با احساس پیروزی به طرف خانه می‌رود.

تمام فیلم در کوچه‌ای ساده می‌گذرد با حداقل عوامل داستانی، با بیان تصویری قوی که در آن به کلام هیچ نیازی نیست. فیلم به سادگی ترس و استیصال پسربچه را می‌رساند و تماشاگر را در ترس و نگرانی او سهیم می‌کند. فیلم دو پیام دارد که به سادگی به تماشاگر منتقل می‌شود: یکی این که بچه‌ها باید مبتکر باشند و برای حل مشکلات از عقل خود بهره بگیرند. دیگر این که: حیوانات می‌توانند دوستان خوبی باشند، اگر شیوه دوست شدن با آنها را یاد بگیریم.

اعتراض پنهان

در کانون فیلمسازانی کار می‌کردند که آگاهی سیاسی و اجتماعی بالایی داشتند و می‌کوشیدند نابسامانی‌های جامعه را نشان دهند و اذهان را بیدار کنند. با توجه به سانسور شدیدی که در زمان رژیم شاه حاکم بود، این کار آسان نبود، به ویژه در نهادی که با حمایت و سرمایه دولتی کار می‌کرد.

تمام فیلم‌های کانون درونمایه انسانی داشتند و گاه در قالب داستان‌های کودکانه پیام‌های سیاسی القا می‌کردند. روشن است که هیچ یک از محصولات کانون به طور مستقیم سیاسی نبودند، اما کودکان را به تفکر مستقل و انتقادی در راستای حقیقت‌جویی و حق‌طلبی تشویق می‌کردند. دفاع از ارزش‌هایی مانند پافشاری بر حقیقت، پایداری در برابر زور و دروغ، در نظامی بسته و استبدادی که افراد را فرمانبر و دنباله‌رو می‌خواهد، خواه‌ناخواه ابعاد سیاسی پیدا می‌کند.

به چند فیلم توجه کنیم که از داستانی ساده و "کودکانه" برای القای مفاهیم سیاسی استفاده می‌کنند.

فیلم "رهایی" ساخته ناصر تقوائی فیلمی است در نکوهش اسارت و بندگی. در بندر کوچکی در جنوب ایران، پسربچه‌هایی که در دریا مشغول آبتنی هستند ماهی قرمز زیبایی صید می‌کنند که بر سر تصاحب آن دعوا راه می‌افتد. سرانجام پسری به نام دادا ماهی را از چنگ دیگران بیرون می‌آورد و در کیسه‌ای پلاستیکی با خود به خانه می‌برد.

دادا در خانه با خشم پدر روبرو می‌شود که برای تنبیه، او را در پستویی حبس می‌کند. دادا ساعتی چند با ماهی قرمز تنها می‌ماند و در آن فضای خلوت و خاموش، اسارت دردناک خود را با زندانی بودن ماهی در کیسه همانند می‌بیند. او پس از آزاد شدن از پستو، یکراست به طرف دریا می‌رود و ماهی را در آب روان رها می‌کند.

این مضمون، یعنی نفرت از اسارت و شوق به آزادی، با داستان‌هایی مشابه در شماری از فیلم‌های کانون تکرار شد، مثلا در فیلم "دار" (۱۵ دقیقه و رنگی) به کارگردانی رضا علامه‌زاده و "پرچین" (۴۲ دقیقه، رنگی) به کارگردانی ارسلان ساسانی.

نمایی از "ساز دهنی" ساخته امیر نادری
نمایی از "ساز دهنی" ساخته امیر نادریعکس: aparat.com

فیلم "ساز دهنی" یکی از بهترین فیلم‌های "کانون" به کارگردانی امیر نادری، اعتراض به استثمار و بهره‌کشی را دستمایه قرار داده است.

پسرکی فقیر به نام امیرو عاشق یک ساز دهنی است که صاحب آن پسری پولدار به نام عبدلو است. اما امیرو برای قرض گرفتن ساز و نواختن آن برای چند لحظه، ناچار است هر بار عبدلو را کول کند و به او سواری بدهد.

در پایان فیلم سرانجام غیرت و شهامت در امیرو بیدار می‌شود و پسرک فقیر برای رها شدن از خفت و خواری، افزار این تحقیر و استثمار، یعنی ساز دهنی را از چنگ عبدلو بیرون می‌آورد و بیرحمانه به دریا می‌اندازد و با این کار خود و دیگران را از حقارت بیرون می‌آورد.

فیلم‌های کودکان برای بزرگسالان

کیارستمی که حدود ده فیلم برای "کانون" ساخته، در مصاحبه‌ای می‌گوید که او فقط یک فیلم را واقعا برای کودکان ساخته، سایر فیلم‌های او تنها "درباره کودکان" هستند و نه برای کودکان. برخی از فیلم‌های کانون درونمایه‌ای جدی و پرداختی پیچیده داشتند و طبعا از فهم و درک کودکان بالاتر بودند.

برای نمونه "سفر" (۳۴ دقیقه، محصول ۱۳۵۱) به کارگردانی بهرام بیضائی، فیلمی است با داستانی ساده اما درونمایه و پیامی پیچیده که درک و دریافت آن برای بزرگسالان هم خیلی آسان نیست.

فيلم "سفر" داستان آوارگی و بی‌پناهی پسربچه‌ای فقیر و محروم است که از والدین خود دور افتاده و به اتفاق رفیقی هم‌سال به جستجوی خانواده‌ی خود می‌رود. آنها در طول این جستجوی دشوار با انبوهی از مرزها و محدوديت‌های اجتماعی روبرو می‌شوند. افراد بزرگسال نه تنها هیچ کمکی به آنها نمی‌کنند، بلکه آنها را از مقصد دورتر می‌برند. در پايان فيلم تلاش پسر در جستجوی خانواده‌اش به شکست می‌انجامد، اما او را در آستانه‌ی جستجو و سفری تازه می‌بينيم.

کانون پس از انقلاب نیز به فعالیت خود ادامه داد و به تولید شماری از بهترین فیلم‌های سینمایی یاری رساند. امیر نادری فیلم "دونده" را برای کانون ساخت و کیارستمی فیلم‌های معروف "خانه دوست کجاست؟" و "مشق شب" که از بهترین آثار سینمای بعد از انقلاب شناخته می‌شوند.