كودكان سرباز و نقض حقوق انسانىشان
۱۳۸۳ اسفند ۵, چهارشنبهارد نقض شديد حقوق كودكان ”به سربازى گرفتن آنان و استفاده از آنان در جنگ“ است.
با وجود آنكه در سراسر دنيا استفاده از كودكان به عنوان سرباز در جنگ به عنوان عملى زشت و غيرانسانى شناخته شده است، باز در سال گذشته ميلادى در دست كم ۲۰ كشور جهان كودكان سرباز در جنگها شركت داشتند. آندراس ريستر Andreas Rister از سازمان ”تر د زوم Terre des Hommes“ (سرزمين انسان) در اين باره ميگويد: ”در دست كم ۲۰ كشور كه در فاصله سالهاى ۲۰۰۱ و ۲۰۰۴ ميلادى درگير كشمكشهاى خونين يا جنگ بودند، كودكان فعالانه در جبههها ميجنگيدند. يعنى نه تنها آنها را به عنوان سرباز به خدمت گرفته بودند، بلكه از آنها ميخواستند كه با اسلحه در جنگ شركت كنند. اگر چه شوراى امنيت سازمان ملل متحد بارها از اينكه از كودكان در جنگ سوءاستفاده ميكنند، انتقاد كرده، اما تنها در مورد شش كشور دست به اقدام زده است. پنج كشور از اين شش كشور در افريقا هستند.“ به گفته آندراس ريستر در حاليكه تغييرات مثبتى در اين زمينه در برخى كشورها صورت گرفته است، در برخى ديگر مناطق جهان اين پديده رشد يافته است. ريستر ميگويد: ”در افغانستان، آنگولا و سيرالئون جنگهاى داخلى چندساله خاتمه پيدا كردند. برآورد ميشود كه در نتيجه حدود ۴۰ هزار كودك سرباز از صفوف ارتش خارج شدند. اما متاسفانه همزمان با آن در كشورهايى چون ساحل عاج، سودان و ليبريا هزاران كودك را به عنوان سرباز وارد صفوف ارتش كردند.“
در سال ۲۰۰۴ ميلادى بيست جنگ و كشمكش خونين در سراسر دنيا وجود داشت كه در آنها دولتها يا نميخواستند يا نميتوانستند از سوءاستفاده از كودكان جلوگيرى كنند. براى همين سازمانهاى حقوق بشر و حمايت از كودكانى چون يونيسف،”تر د زوم“ و عفو بينالملل بيانيهاى منتشر كردهاند كه روى سخن آن با دولتهاست. آنها در اين بيانيه از دولتها ميخواهند كه از به سربازى گرفتن كودكان در كشورشان خوددارى كنند، كودكانى را كه هم اكنون در حال سربازياند، از خدمت مرخص كنند، با كودكانى كه در گذشته سرباز بودهاند نه به عنوان جنايتكار بلكه به عنوان قربانى جنايت رفتار كنند و به آنها يارى رسانند تا بتوانند دوباره جذب جامعه شوند.
از سال ۲۰۰۲ ميلادى كنوانسيون حقوق كودك داراى يك پروتكل الحاقى شد كه به خدمت گرفتن كودكان و نوجوانان زير ۱۸ سال را در جنگ ممنوع ميكند. سازمانهاى حمايت از كودكان از اتحاديه اروپا و شوراى امنيت سازمان ملل متحد درخواست كردند كه اين ممنوعيت را در عمل اجرا كنند. سازمان عفو بينالملل در اين زمينه دست به ابتكارى زده است كه گاه نتيجهاى بسيار مثبت دربرداشته است. اعضاى اين سازمان به كمك ديگر علاقهمندان به مسائل حقوق بشر هر ماه به يك دولت نامه ميفرستند و از آن ميخواهند كه پروتكل الحاقى كنوانسيون حقوق كودك را امضا كند. سازمان عفو بينالملل توانست در سال گذشته با اين ابتكار خود دولت بوليوى را به امضاى اين پروتكل تشويق كرده، به موفقيت برسد.
برخى از دولتها، مانند دولتهاى كلمبيا و زيمبابوه، اگر چه به طور مستقيم از به سربازى گرفتن كودكان چشم ميپوشند، اما پشتيبان گروههاى شبه نظامياى هستند كه از كودكان براى جنگ و كشتار استفاده ميكنند. دولتهايى هستند كه بيهيچ گونه حس همدردى و با بيرحمى تمام با كودكانى رفتار ميكنند كه ميپندارند عضو گروه سياسياى مسلح هستند. آنها كودكان را دستگير ميكنند و در مواردى ديده شده است، براى نمونه در اسراييل، كه آنها را به قصد گرفتن اطلاعات شكنجه ميدهند. پيش آمده است، مثلا در كنگو، كه كودكان را در دادگاههايى غيرمنصفانه محكوم به مرگ كردهاند. در كشورهايى چون اندونزي، نپال و بروندى برخى از كودكان حين پاكسازيهاى نظامى به قتل رسيدند.
رودى تارندن Rudi Tarneden، سخنگوى يونيسف، سازمان كمك به كودكان وابسته به سازمان ملل متحد، از توافقنامههايى ميگويد كه در ساحل عاج در سالهاى اخير وجود داشته است تا بتوان به كودكانى كه دورهاى از زندگيشان را به عنوان سرباز تجربه كردهاند، كمك كرد. تارندن ميگويد: ”در دو سال اخير سازمان يونيسف و سازمان كمك به كودكان Save the Children (كودكان را نجات دهيم) مذاكراتى با گروههاى شورشى در شمال ساحل عاج انجام دادند و به توافقهايى هم رسيدند. در منطقه بواكه Bouaké در پاييز سال گذشته چند مركز رسيدگى به كودكان تاسيس شد، يكى از اين مراكز براى دختران بود. مركزى مشابه در شهر مان Man درست شد. تا كنون به وضعيت ۳۰۰ كودك در آنجا رسيدگى شده است: به كمك روانشناسان و روش رواندرمانگرى از نظر روحى به آنها كمك شده، به آنها كمك شده تا بتوانند پدر و مادرشان را پيدا كنند و كلاس درس برايشان تشكيل داده شده است. بعضى از آنها براى نخستين بار است كه در كلاس درسى شركت ميكنند. برخى هم شروع به آموختن يك حرفه كردند.“
باربارا دونوايلر Barbara Dünnweiler عضو سازمان حمايت كودكانى است كه با سازمانهاى كليسايى در سرى لانكا همكارى دارد. او از ۳۵۰۰ كودك و نوجوانى سخن ميگويد كه از سال ۲۰۰۲ ميلادى با اسلحه در جنگ شركت داشتهاند. شيوه سربازگيرى در بسيارى از كشورهاى جهان شبيه به هم است. در مدارس مراسم و تبليغاتى براى جلب توجه و برانگيختن احساسات دانشآموزان ترتيب ميدهند و براى آنان آنچه را كه به زعمشان خوبيهاى سربازى است برميشمرند. بسيارى از كودكان بدين ترتيب داوطلبانه راهى سربازخانهها و اردوگاههاى ارتش ميشوند. روش ديگر اين است كه خانوادهها را تهديد ميكنند تا كودكانشان را به سربازى بفرستند. در برخى موارد نيز كودكان را از سر راه مدرسه ميربايند.
با وجود اين به گفته باربارا دونوايلر ميتوان به كودكان يارى رساند. براى نمونه در سريلانكا كليساها چندين سال پيش پروژهاى را با همكارى سازمان حمايت از كودكان آغاز كردند تا از كودكان پشتيبانى و حفاظت كنند. دونوايلر ميگويد: ”در شمال و شرق كشور خانهها و مامنهايى ايجاد شدند كه ظرفيت پذيرش ۱۹۰۰ كودك را دارند. در اين خانهها به وضعيت درسى كودكان رسيدگى ميشود و نيز تلاش بر اين است كه آنها در شخصيت و رفتارشان رشد كنند. كودكانى كه در اين خانهها هستند، از اينكه ببرهاى تاميل Tamil آنها را بربايند ترسى ندارند، چون ميدانند كه از آنها حفاظت ميشود.“
پروژه ديگرى كه به وسيله آن به كودكان سريلانكايى كمك ميشود تا از سرنوشت شوم ”در كودكى وارد خدمت سربازى شدن“ نجات يابند، آموزش كودكان در مركز آموزش حرفهاى است. اين مركز در سال ۱۹۹۶ ميلادى تاسيس شده است و در آن در كنار نوجوانان ديگر كودكان سرباز دختر و پسر در حرفهاى تعليم ميبينند تا چشماندازى براى زندگى آينده خود داشته باشند. باربارا دونويلر دشواريهايى را شرح ميدهد كه براى كودكانى كه سرباز بودهاند وجود دارد تا بتوانند زمانى دوباره جذب جامعه شوند. پس از پايان يك جنگ همه طرفهاى درگير ترجيح ميدهند در باره آنچه گذشته است سكوت كنند. پس از جنگ آنانى كه كودكى خود را با اسلحهاى در دست، با خشونت و كشتار سپرى كردهاند، از تاثيرات خشونتهاى ديده و كرده رهايى نمييابند. كابوس خشونتها مدام آنها را دنبال ميكند.
سناييت مهارى Senait Mehari اهل اريتره است و ۱۶ سال است كه در آلمان زندگى ميكند. سناييت از سن ۶ سالگى سرباز بوده، پدرش او را در شش سالگى به يك سازمان چريكى در اريتره سپرده است. سناييت پس از سه سال پر رنج و درد توانست فرار كند. تجربههايى كه به عنوان سرباز از سر گذرانده است هنوز هم او را رنج ميدهد. همميهنانش او را ”خائن“ مينامند، چون او تجربههاى خود به عنوان كودكى سرباز را در كتابى با نام ”قلب آتشين Feuerherz“ نوشته و منتشر كرده است. سناييت ميگويد: ”تازه در آلمان فهميدم كه جنگى كه در آن شركت كرده بودم، هنوز تمام نشده است. سايه بدبختيهايى كه مشاهده كردم و چهرههاى گوناگون جنگ هنوز هم بر زندگى من به عنوان زن بالغ سنگينى ميكند. از نظر روحى من مثل كشتى درهم شكسته هستم. آنوقت از من انتظار داشتند كه خودم را با جامعه تطبيق دهم و مثل آدمى معمولى عمل كنم. اما اين طور نشد و من مجبور بودم پيش روانشناس بروم و رواندرمانى كنم. واقعيت اين است كه زخمهاى عميقى بر روح من نشسته كه از بينرفتنى نيستند، نميتوان اين زخمها را به راحتى درمان كرد ومن ميخواهم با كتابم به مردم بگويم كه روى برنگردانيد و چشمهايتان را به روى زشتيها نبنديد، زشتيهايى چون اين واقعيت كه هماكنون در سراسر جهان كودكانى به عنوان سرباز با خشونت و قتل زندگى خود را ميگذرانند.“