فیلمسازان زن و مرد آلمانی، حرفهای کار میکنند
۱۳۸۶ آبان ۴, جمعهفیلمهای آلمانی در عرصهی بینالمللی هنوز هم مطرحاند. امروز، (۲۴ اکتبر) رئیس پارلمان اروپا، هانسـ گرت پوترینگ، (Hans-Gert Pöttering) در اشتراسبورگ، جایزهیPrix Lux اروپا را به هنرپیشهی زن فیلم "در آن سو"، هانا شیگولا، (Hanna Schygulla) تقدیم کرد. این فیلم که ساختهی کارگردان آلمانی ترکتبار، فتیح آکین (Fatih Akin) است، در سپتامبر امسال کاندیدای دریافت اسکار برای بخش بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان شده است.
برای آشنایی با چند وچون موفقیت فیلم آلمانی در صحنهی جهانی، با یکی از منتقدان معتبر سینمایی آلمان، اینگرید بارتچ به گفتوگو نشستهایم.
اینگرید بارتچ، (Ingrid Bartsch) در کلن به دنیا آمده و در رشتهی ادبیات آلمانی، فیلم، تئاتر و تاریخ در دانشگاه این شهر تحصیل کردهاست. او از سال ۱۹۸۷ با رسانههای تلویزیونی برنامههای WDR و ARD همکاری میکند. بارتچ همچنین به عنوان عضو هیئت ژوری در بسیاری از جشنوارهها و برنامههای فرهنگی آلمان شرکت تعیین کننده داشته است.
پاسخهاى بارتچ:
موفقیت فیلمسازان زن و مرد آلمانی، بهنظرم توفیقی است دوگانه و شاید هم متناقض. فیلمهایی هستند که مثل "مارتا خوشگله" و "خداحافظ لنین" مورد توجه سینماروها هم قرار میگیرند. فیلمهایی هم هستند که در سالنهای خالی به نمایش در میآیند، هر چند که در جشنوارههای جهانی هم مطرح میشوند. دو فیلم "مارسی" یا "معترف عوضی" تنها از این بابت موفق بودند که برخی از منتقدان آنها را تحسین کردند و از این رو فیلمها در جشنوارهی کن نشان داده شدند. ولی فیلم مارگارته فن تروتا بینندهای نداشت، هر چند که او به جشنوارهی فیلم ونیز نیز دعوت شده بود. از اندک فیلمسازانی که در این فستیوال توجه تماشاگران و سینماگران حرفهای را جلب کردند، کارگردانانی چون تام تیکور، (Tom Tykwer) هانس واینگارتنر، (Hans Weingartner) و فتیح آکین، (Fatih Akin) بودند.
تصویر سینمای آلمان در جهان
زمانی که سه سال پیش، فیلم "سالهای خوب سپری شدهاند" در جشنوارهی کن در قسمت مسابقه نشان داده شد، من یک همهپرسی کوتاه و مختصر بین روزنامهنگاران بینالمللی انجام دادم که میخواستند به تماشای این فیلم بروند. همهی آنها امیدوار بودند که واینگارتنر، از نظر کیفی همان راهی را در پیش گرفته باشد که کارگردانان آلمانی، به طور کلی در سالهای ۷۰ و ۸۰ آغاز کرده بودند و از این رو نیز موفق بودند. بیشتر آنها از دو کارگردان نام میبردند: ویم وندرز و ورنر هرتسوگ. بسیاری از فیلمهای آلمانیای که به کن دعوت میشوند، فیلمهایی هستند آرام و به سختی قابل هضم. بهنظرم میرسد که در عرصهی جهانی، همین یک تصویر ازسینمای آلمان جا باز کرده و همان هم دوباره تولید و تقویت میشود. سرزندگی، عشق به زندگی، شور و پر حرف بودن، شاید مختص سینمای ایتالیا یا فرانسه است. فیلم آمریکایی پر تحرک است. بر همین منوال آدم از فیلمهای چینی، نمایش جلال و شکوه یا درست بر عکس آن، نوع خاصی خشکی و سادگی و درویشمسلکی انتظار دارد. به این ترتیب، ما آلمانیها باید عمیق باشیم، یک کمی هم افسرده، ولی سکسی به هیچوجه!
حالا فیلمهای عمیق و سودایی، محصول فرانسه یا پرتغال یا لهستان (و غیره) هستند و در سیرکهای جشنوارهای هم مورد استقبال قرار میگیرند. برای من آن چیزی که در فیلم آلمانی در جشنوارهها مورد پسند نیست، اهمیت دارد و این همان چیزی است که تماشاگر سینمارو هم آن را ترجیح میدهد.
فیلم ماجراجویانهی آلمانی؟
تنها گاهی، این دو وجه در یک فیلم یکی میشوند و فیلمی مثل "زندگی دیگران" مطرح میشود. در چنین حالتی، موضوع فیلم، خاص آلمان است یا به تاریخ آن مربوط میشود. زمانی که هنوز تلاشهایی در زمینهی ساختن فیلمهای آلمانی ماجراجویانه میشد، مثل " Straight Shooter" یا "پیروزمندان"، کسی نه در خارج و نه در داخل، مایل به دیدن آنها نبود. واقعاً هم چرا آلمان فیلم ماجراجویانه بسازد؟ از این نوع فیلمها، حتی بهترش را هم، هالیوود تولید میکند. بهجایش، فیلمهای آلمانیای مثل "هیچ کجا در آفریقا"، "خداحافظ لنین" و "زندگی دیگران" در عرصهی جهانی موفق میشوند.
با وجود این، آثاری مثل "لولا میدود" یا "با سر توی دیوار"، نشاندهندهی این است که فیلمساز برجستهای آن را ساخته است، حالا این که لولا به "آلمانی" میدود، شاید چندان مهم نباشد. موضوع و محتوا، در این فیلم جهانیاند. اینجاست که ویژگی فیلم، برجسته میشود، اینجاست که معلوم میشود، کسی حرفی برای گفتن دارد! (هرچند که از فیلم "لولا میدود" در آمریکا استقبال زیادی شده، ولی در فرانسه کسی به آن توجهی نکرده است. این نشان میدهد که علایق و نظرات در خارج از آلمان بسیار متفاوتند. همانطور که نمیتوان گفت، "فیلم آلمانی" فقط عبارت از این است، یا همهی نظرهای "خارجی"ها یکسانند.)
کارگردان خوب، مکانیک خوب!
دربارهی محتوا و شکل یک فیلم خیلی چیزها میتوان گفت. میتوان دربارهاش نظرات متفاوتی هم داشت، ولی در هر حال، در این میان یک چیز غیرقابل بحث است؛ این که فیلمسازان زن و مرد آلمانی، خیلی خوب حرفهی خود را آموختهاند و زبان سینمایی خود را با آگاهی تمام و هدفمند به کار میگیرند. مدارس عالی و آکادمیهای فیلم در آلمان که شمارشان زیاد است، نسل جدیدی از فیلمسازان و تهیهکنندگان جوان را پرورش داده است. آنها در این مدارس، حرفهی خود را مثل یک معلم، یک پرستار یا مکانیک خوب یاد گرفتهاند. این واقعیت تنها در مورد کسانی که پشت دوربین میایستند، اعتبار ندارد. جهان هنرپیشههایی مثل دانیل برهل، (Daniel Brühl) یا موریتس بلایبتروی، (Moritz Bleibtreu) را امروزه نه تنها تحسین میکند، بلکه به آنها هم به عنوان هنرپیشه کار میدهند.
نتیجه: تا زمانی که فیلمسازان زن و مرد آلمانی، یک جور آش واحد بینالمللی نپزند، مورد استقبال قرار میگیرند. و اگر به موضوعهای خالص آلمانی بپردازند که دیگر بهتر!
برگردان: امید