1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

صد و بيست و پنجمين سالروز تولد اشتفان تسوايگ

كيواندخت قهارى۱۳۸۵ آذر ۷, سه‌شنبه

براى ايرانيان نام اشتفان تسوايگ، نويسنده اتريشى، نامى است آشنا. ۲۸ نوامبر ۲۰۰۶ صد و بيست و پنجمين سالروز تولد اين نويسنده مبلغ مدارا و صلح است. تبليغ مدارا و صلح از جمله عاملهايى است كه خواندن آثار تسوايگ را براى ايرانيان جذاب مى‌كند.

https://p.dw.com/p/A6F6
اشتفان تسوايگ
اشتفان تسوايگعکس: dpa

اشتفان تسوايگ را در ميان نويسندگان و فرهنگ‌سازان دنياى غرب ”نخستين اروپايى خودآگاه“ خوانده‌اند، نخستين نويسنده‌اى كه در آثارش با سرسختى تمام از ايده صلح دفاع مى‌كرد. تسوايگ مى‌نويسد كه ”تمامى دنيا وطنى است مشترك.“ در نگر تسوايگ پديدآورنده جنگ جهانى نفرت ميان ملتها بود، ميان ملتهاى انگليس، آلمان، فرانسه و ديگران. تسوايگ مى‌نويسد: ”چرا اين نامهاى مسخره ما را از هم جدا مى‌كنند؟” تنها چيزى در جهان كه تسوايگ از آن حقيقتا متنفر است تعصب است، چون تعصب پايمال‌كننده خرد و دانش است. تسوايگ تعصب و عدم مدارا را ميراث انسانى‌اى شوم مى‌داند كه نسل به نسل منتقل شده و نتيجه آن سركوب دگرانديشان و جنگ است.

اشتفان تسوايگ در سال ۱۸۸۱ در وين به دنيا آمد. پدرش صاحب كارخانه ريسندگى بود و بدين جهت اشتفان كودكى‌ را بى‌دغدغه مالى سپرى كرد. در دانشگاه فلسفه آموخت. ديد خود نسبت به جهان را با سفرهاى بسيار و درازمدت گسترش داد، سفرهايى كه او را تا هند و امريكا نيز برد و از او انسانى ساخت كه خود را نه شهروند يك كشور خاص بلكه شهروند جهان مى‌دانست. در بيست سالگى نخستين مجموعه شعر خود، كتاب ”سيم نقره‌اى“ را منتشر كرد. به مرور به عنوان روزنامه‌نگار، مترجم و نويسنده مشهور شد.

تجربه جنگ جهانى اول از او انسانى مخالف جنگ ساخت. در فاصله ميان جنگ جهانى اول و جنگ جهانى دوم آثار او كه با روح انسان‌دوستى و به دور از موضع‌گيريهاى معمول سياسى زمانه نوشته شده بود، از او نويسنده‌اى محبوب ساخت كه نوشته‌هايش به بسيارى از زبانهاى جهان ترجمه مى‌شد. تسوايگ در زندگينامه‌ها و داستانهاى كوتاهى چون ”وجدان بيدار“، ”سه استاد سخن“، ”سخن‌پردازان سرگذشت خويش“ و ”آشفتگى احساسات“ توانايى خود را در تشريح روان انسانها نشان مى‌دهد.

كتابهاى اشتفان تسوايگ سالهاست كه در ايران نيز جزو كتابهاى پرخواننده و مورد علاقه ايرانيان بوده است. يقين است كه هر كس كه در ايران در خانه‌ كتابخانه‌اى داشته و علاقه‌مند به ادبيات غرب باشد، نوشته‌هاى تسوايگ را نيز در قفسه كتابخانه خود دارد. چه چيز اشتفان تسوايگ را براى خواننده ايرانى خواندنى كرده است؟ عليرضا مناف‌زاده، پژوهشگر ايرانى علم تاريخ، كه نقدى با عنوان ”وجدان بر فراز كفر و دين“ در نشريه نگاه نو“ چاپ تهران شماره ۴۳ در باره كتاب ”وجدان بيدار“ اشتفان تسوايگ منتشر كرده است، به اين پرسش پاسخ مى‌گويد:

”من فكر می‌كنم از ميان ايده‌هايى كه در كار تسوايگ به طور كلى هست، ايده بردبارى يا آن چيزى كه فرنگی‌ها تلرانس tolerance مى‌گويند، بيش از هر ايده ديگرى اولا برجسته و چشمگير است، ثانيا بيشتر به درد ما مى‌خورد و ما را به فكر وامى‌دارد. شما اگر به كار تسوايگ نگاه بكنيد، مى‌بينيد كه اين ايده را بيش از هر ايده ديگرى در كارش پرورانده است. اينكه ايمان دينى بايد امرى باشد فردى و وجدانى به همين ايده بردبارى و تلرانس برمى‌گردد، چون اگر ما تاريخ اروپا را و تاريخ دنياى اسلام را و ملتهاى ديگر را نگاه كنيم، مى‌بينيم كه دينها و اعتقادات دينى چه خشونتها و خونريزيهايى در اين تاريخها به بارآوردند. اين خيلى مسأله اساسى است و به نظر من بيش از هر ايده ديگرى به درد ايرانی‌ها مى‌خورد.“

به نظر عليرضا مناف‌زاده نكته ديگر قابل توجه براى ايرانيان در نوشته‌هاى تسوايگ تبليغی است كه او براى دوستى ميان اقوام و وحدت اروپا مى‌كند: ”مسأله تشكيل اروپا و اينكه اروپاييها بتوانند از اين واحدهاى سياسى كه بنام دولت–ملت در اروپاى آخر قرن هيجدهم و سراسر قرن نوزدهم و حتى اوايل قرن بيستم تشكيل شده است، فراتر بروند و يك وحدتى در اروپا بوجود بياورند، اين ايده را تسوايگ درست بعد از جنگ جهانى اول مطرح می‌كند و بسيار روى آن پافشارى مى‌كند و حتى در سال ۱۹۳۶ در زمانى كه نازيها در آلمان به قدرت رسيده بودند و تب ناسيوناليسم سراسر اروپا را فراگرفته بود، تسوايگ پافشارى مى‌كند روى وحدت سياسى اروپا و مى‌گويد كه وظيفه روشنفكران اروپايى تبديل كردن نيروى روح اروپايى به يك نيروى پوينده است. اين را در مصاحبه‌اى با مجله‌اى به نام ”اخبار ادبى“ در سال ۱۹۳۶ مى‌گويد. مى‌گويد كه ناسيوناليسم يكى از نيروهايى است كه بازدارنده است و نمى‌گذارد كه اين روح اروپايى تبديل به نيروى پوينده بشود. ما اگر نگاه كنيم هم اكنون در ايران با دو مشكل اساسى–تاريخى مواجه هستيم: يكى مسأله حاكميت دين است و اينكه عده‌اى بنام دين بر مردم حكومت مى‌كنند و بنام دين مانع آزادى فكر و بيان می‌شوند. يكى هم ترس من از درخواستهاى قومى‌اى است كه مى‌تواند حالتهاى خشونت‌آميز بخود بگيرد. ما كه تجربه بردبارى در تاريخ‌مان نداريم، يا اگر احيانا داشته‌ايم خيلى كم بوده، بايد به اين مسأله توجه كنيم.“

پس از قدرت گرفتن ناسيونال سوسياليستها در سال ۱۹۳۳ در آلمان كتابهاى تسوايگ ممنوع مى‌شوند. تسوايگ مجبور به ترك وطن مى‌شود. نخست به لندن و سپس به برزيل به تبعيد مى‌رود. گسترش جنگ و نفرت ناسيونال سوسياليستى در اروپا و تنهايى و رنج تبعيد و از دست دادن ميهن و زبان آشنا سرانجام اشتفان تسوايگ را به افسردگى مى‌كشانند. تسوايگ همراه با همسرش در ۲۳ فوريه سال ۱۹۴۲ در تبعيد در برزيل دست به خودكشى مى‌زند.

در نامه‌اى كه به عنوان وداع نوشته است مى‌خوانيم: ”جهان زبان من سقوط كرده است. وطن روحى من اروپا خود را نابود كرده است. نيروهاى من بر اثر سالهاى طولانى گشتن بدون وطن از ميان رفته. بهتر آن است كه به موقع و در وضعيتى كه شايسته است به زندگى خود پايان دهم. “