1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

سیاست و خرس برلینی

۲۴ ژوئن ۲۰۰۷ ـ علی عبداللهی۱۳۸۶ تیر ۵, سه‌شنبه
https://p.dw.com/p/B3be
خرس طلایی برلین
خرس طلایی برلینعکس: Presse

سومین روزاقامتم دربرلین، با تعطیلی و فشردگی برنامه‌ها همراه است. اینجا وقتی تعطیل است، دیگر واقعاً تعطیل است. توی خیابان‌ها آدمیزاد که چه عرض کنم ـ به قول ما خراسانی‌ها ـ مرغیزاد (بخوانید پرنده) هم پر نمی‌زند . فقط بازار رستوران‌ها و بارها گرم است. پس چه بهتر که برنامه‌های فشرده، رخوت تعطیلی را ببرد. صبح طبق قرار گذشته. صبحانه. پیاده روی به سوی " تخمیرگاه فرهنگ"( کولتوربراورای)، ساختمانی با آجرهای سرخ‌فام و حیات سنگفرش که کارگاه ادبیات برلین در آن واقع است. گویا در آلمان شرقی سابق، کارخانه‌ای بوده وحالا بدون هیچ تغییری، کارگاه ادبیات شده‌است. فقط دستی به سر و روی آن کشیده‌اند و دارند درآن کارفرهنگی می‌کنند. ازاین جورساختمان‌ها در همه‌ی شهرهای آلمان هست. وقتی سه سال پیش این نام را شنیدم، خیلی ازآن خوشم آمد و بعدها که دیدمش بیشتر. هرکسی در گوشه‌ای از آن به کاری مشغول است: تئاتر، موسیقی، شعرخوانی، شنیدن بحث‌های تئوریک و....حتی درودیوارهای داخلی‌ آن‌را تغییر نداده‌اند. همان‌طورکه داری شعر وسخنرانی می‌شنوی، اگربه سقف نگاه کنی، گیره‌ها وآهن‌آلات عظیم را می‌بینی که دست نخورده باقی مانده‌اند، فقط آن‌ را بنا به ضرورت، به پروژکتور و لوازم صحنه مجهز کرده‌اند. با خود می اندیشی؛ مدیریت زمخت و ویران‌اندیش ما، کی این ظرافت‌های ساده را یاد خواهد گرفت !

سفر مجازی

من برلین را همیشه با دور تند دیده ام. گویا این بار هم همین‌طورخواهد بود. وقتی فرصت نباشد که به جایی بروی یا چیزی ببینی، برنامه‌های گوناگون شعر خوانی از شاعران سراسر دنیا، حکم بلیط‌های مجانی را پیدا می‌کنند برای گذار به درون. که گفته سفر فقط آفاقی است ومکانی؟

امروز صبح، حرف ازتصویر در شعر بود. با شاعران و استادان و ... عصر هم به دیدن اجرای چند شعر دیجیتال رفتیم و عصرتر، شعرسیاسی را با چند و چون آن و حضور چند شاعر سیاسی معاصر به بررسی نشستیم : "آدولف موشق "، نویسنده‌ی آلمانی زبان، گرداننده‌ بود و"آن کوتن" ،"لوسیا استرادا"، "سام هامیل"، "اورزولا کرشل"، "فرناندو رندون " و"برایتن برایتنباخ"، به ترتیب از آلمان، کلمبیا، آمریکا، آلمان و کلمبیا، شاعران پرشور سیاسی آن شب بودند. رابطه‌ی سیاست و ادبیات به‌ویژه شعر، همواره بحث انگیز بوده واما واگرهای بسیاری دارد. " سفارش اجتماعی" کی وکجا به شاعرمی‌شود و شاعر کجا و چگونه از آن استفاده می‌کند؟ البته این بحث‌ها اصلاً مطرح نشد. آن‌ها شعرهای پرشور خواندند و تا بخواهی ازسیاست‌های اروپا، محافظه‌کاری و ترس وانفعال‌‌شان در برابر بوش حرف زدند. شاعرآمریکایی در این زمینه از همه فعال‌تر بود. حال و هوای جلسه احساسی بود. این حال وهوا در برلین، حتی برای برلینی‌ها، به دهه‌ی شصت میلادی بر‌می‌گشت و درنوع خود نوستالژیک بود. نظری نمی‌دهم در این میان، اما پرسشم این است:

شعر سیاسی

آیا شعر سیاسی باید تا این حد تقلیل‌گراباشد؟ و ساختار و اجرا، چه جایگاهی در آن دارد؟ خوشحال می‌شوم، اگر خواننده گان به این سئوال من جواب بگویند و مرا روشن کنند.

خرس ایستاده، نماد برلین است وجابه جا خرس‌ها هستند‌، دررنگ‌ها و انداز‌ه‌های مختلف. پر بیراه نیست نام برلین را از نام خرس "بر" گرفته باشند. البته جایی نخوانده‌ام این را. شب دیرگاه، آخرین تصویر پیش از رسیدن به هتل: خرس قرمز بزرگی ایستاده رو به خیابان وقطره‌های باران، روی گوش و چشمش، عینهو شبنم. خیابان خالی است و خاموش. باران به دهانش می‌بارد، باران به دهانش می‌بارد ...

شعرعطرتند اقاقی‌ها، سرگردان در هوا...