1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

سرانجام سنگدلی مادران مدرن

۱۳۹۰ اردیبهشت ۹, جمعه

رودریگز مارکز، کارگردان کلمبیایی، در چهارمین فیلم خود با عنوان "مادران و دختران"، عشق‌های بربادرفته‌ی مادران و رنج‌‌‌های ناپایدار دختران مدرن را به تصویر کشیده است. در این فیلم، آنت بنینگ و ناومی واتس هنرنمایی می‌کنند.

https://p.dw.com/p/116Rp
رودریگز مارکز در حال تنظیم صحنه (راست) با ناومی واتس و فیلمبردار "مادران و دختران"
رودریگز مارکز در حال تنظیم صحنه (راست) با ناومی واتس و فیلمبردار "مادران و دختران"عکس: Universum Film

جدایی پدر و مادر، از دست دادن فرزند، درگیری‌های دوران بلوغ پسر یا دختر، عدم تفاهم بین مادران و دختران... اغلب از دستمایه‌های فیلم‌هایی هستند که سازندگان آن‌ها به روابط دو نسل در چارچوب خانواده می‌پردازند. کارگردان سرشناس کلمبیایی، رودریگز مارکز، در چهارمین فیلم خود با عنوان "مادران و دختران" از زاویه‌ی دیگری این مناسبات را بررسی می‌کند: وقتی مادری که فرزند خود را پس از تولد به خانواده‌ی دیگری سپرده، پس از سی سال در صدد برمی‌آید با "دختر گمشده‌اش" تماس برقرار کند؛ زمانی که زوجی بی‌فرزند، حضانت کودکی "بیگانه" را به عهده می‌گیرد‌؛ هنگامی که زنی موفق و مستقل، بدون قصد ازدواج و تشکیل خانواده، به‌گونه‌ای تصادفی باردار می‌شود و بر سر دوراهی قرار می‌گیرد...

هریک از این مضامین، می‌تواند دستمایه‌ی فیلمی مستقل واقع شود. رودریگز مارکز، ولی، هر سه‌ی این موضوع‌ها را در یک فیلم گنجانده و با مهارتی که در ساختن فیلم‌های درام دارد، از خطر افتادن به دام "احساساتی‌شدن" جسته است؛ "مادران و دختران" ، فیلمی تأثیر گذار، پیچیده و ژرف است.

سه زن داستان‌گو

سه زن، در بازگویی داستان فیلم نقش اصلی را بازی می‌کنند: کارن (آنت بنینگ)، فیزیوتراپ موفقی است که در سال‌های نوجوانی، ناخواسته صاحب فرزند شده و به اصرار مادر، دختر خود را برای حضانت به خانواده‌ی دیگری واگذار می‌کند. الیزابت (ناومی واتس)، وکیل کارآمد و مدبری است که پدر و مادر واقعی خود را هرگز نشناخته و بیشتر دوران زندگی‌اش ‌را در "مدارس شبانه‌روزی" گذرانده است. و سرانجام لوسی (کری واشنگتن) که "شیرینی‌پزی" آفریقایی- آمریکایی است و با همسرش (دیوید رامسی) قصد دارد، کودکی را به فرزند خواندگی بپذیرد.

پوستر فیلم «مادران و دختران»
پوستر فیلم «مادران و دختران»عکس: Universum Film

جستجوی این سه زن برای یافتن مادر ـ دختر ـ فرزند که بلافاصله با شروع فیلم آغاز می‌‌شود، محور اصلی "مادران و دختران" را می‌سازد. خواهر جوآن (شری جونز) که در بخش "حضانت" تشکیلاتی مشغول به کار است، در ساختار فیلم به عنوان حلقه‌ی رابط این سه دنیای متفاوت از یکدیگر، عمل می‌کند. آن‌چه دنیای این سه زن را به هم پیوند می‌دهد، تنهایی شدید و حس قوی جستجوی خوشبختی است. رودریگز مارکز، برای القای این احساسات متفاوت، فرصت کافی در اختیار تماشاگر می‌گذارد؛ نماهای دور، حرکت آرام و نامحسوس دوربین و بیش از هر چیز بازی‌های درخشان هنرپیشگان سرشناس هالیوود، این امر را ممکن می‌سازد. طول فیلم نیز که بیش از دو ساعت است، دست مارکز را برای رسیدن به هدفش باز می‌گذارد.

شخصیت‌های متفاوت

بازی آنت بنینگ، به ویژه، در نمایش زیر و فرارفت‌های احساسی و کشمکش‌های درونی زنی که در جوانی در اثر دخالت مادر، دچار اشتباهی فاحش شده و پس از مرگ او در صدد جبران اشتباه خود برمی‌آید، در ایجاد فضای عاطفی فیلم، چشمگیر است. هر چه داستان فیلم به پیش می‌رود و چهره‌ی عبوس کارن که در ابتدا بی‌روح می‌نمود، جان می‌گیرد و برق امید در چشمانش می‌درخشد.

در میان شخصیت‌های این سه زن، لوسی، کمتر فرصت "خودنمایی" می‌یابد. رودریگز مارکز، (پسر گابریل گارسیا مارکز، نویسنده‌‌ی کلمبیایی) به عنوان فیلم‌نامه‌نویس "مادران و دختران"، اصولاً جای اندکی برای قصه‌ی او در نظر گرفته است و از این‌رو رودریگز مارکزِ کارگردان هم از پرداخت کامل شخصیت او غافل مانده است؛ امری که تعادل و هماهنگی میان دنیا‌های سه‌گانه‌ی شخصیت اصلی داستان را خدشه‌دار ساخته است. این نکته، به‌ویژه، از آن‌جا که سرگذشت لوسی، در پایان فیلم وجهی نمادین به خود می‌گیرد، به ساختار فیلم لطمه وارد می‌آورد.

برداشتی قراردادی

این که مارکز در تازه‌ترین فیلم خود به سرگذشت زنان پرداخته، به خودی خود در گستره‌ای که بیش از ۸۰ درصد دستمایه‌های فیلم‌ها را زندگی‌ها و دغدغه‌های مردانه تعیین می‌کند، حرکتی جسورانه است. با این‌حال برخورد‌های قراردادی این کارگردان در پرداخت شخصیت‌های مؤنث‌اش، کمتر جسارت‌آمیز جلوه می‌کند: این که الیزابت برای نشان‌دادن استقلال و کارآمدی خود از روش‌های مردانه الگو برمی‌دارد و خود را تنها با "هویتی مردانه"، تبیین می‌کند، یکی از این نمونه‌هاست. کارن نیز به عنوان "مادری سنگدل"، سرانجام در پایان فیلم "مجازات" می‌شود و سرنوشت تلخی را تجربه می‌کند...

با این‌حال موفقیت فیلم "مادران و دختران" که از روز ۲۸ آوریل در سینماهای آلمان به نمایش درآمده، تضمین شده است؛ نه تنها به دلیل آن که با سرمایه‌ی شرکت معروف "اورست" ساخته شده، یا شرکت بین‌المللی "اونیورسال"، مسئولیت پخش آن را به عهده دارد، یا هنرپیشه‌های سرشناسی در آن بازی می‌کنند. بلکه هم‌چنین به این خاطر که گارسیا موفق شده، خوشبختی و رنج را در کنار هم نشان دهد و با چاشنی آن به زندگی "مادران و دختران" معنا بخشد.

برای پی‌بردن به داستان فیلم و دیدن نماهای آن، روی نشانه‌ی » کلیک کنید:










Flash-Galerie Mütter und Töchter
لوسی، زنی که از نداشتن فرزند رنج می‌برد و ری، زنی که قصد دارد پس از تولد فرزندش را به لوسی بسپارد، در حال گفت‌وگو...عکس: Universum Film
Flash-Galerie Mütter und Töchter
لوسی (کری واشنگتن) و همسرش (دیوید رامسی) در آرزوی داشتن فرزند می‌سوزند. از آن‌جا که همه‌ی تلاش‌های لوسی برای باردار شدن بی‌نتیجه ‌مانده است، این زوج "خوشبخت" تصمیم می‌گیرد، کودکی را به فرزند‌خواندگی بپذیرد. در این نما، ری (شارکا اپس)، مادر آینده، در حال مصاحبه با آن‌هاست...عکس: Universum Film
Flash-Galerie Mütter und Töchter
پل (ساموئل جکسون)، مدیر دفتر وکالتی که الیزابت در آن کار می‌کند، با سپردن پرونده‌های "موکلان مهم" به او می‌کوشد، توجه‌اش را به خود جلب کند: «ازت خوشم می‌آید، چون به همه چیز مسلطی، حتی به روابط‌مان در رختخواب»! پل، وقتی احساس می‌کند به الیزابت دل بسته، ‌از او جدا می‌شود. در این حال الیزابت از پل باردار شده است...عکس: Universum Film
Flash-Galerie Mütter und Töchter
ناومی واتس در نقش وکیلی کارآمد به نام الیزابت ظاهر می‌شود. این وکیل مجرد و موفق، تنها به منافع مادی خود می‌اندیشد و برقراری روابط انسانی و صمیمی با همکاران و اطرافیانش اهمیت نمی‌دهد. الیزابت هرگز پدر و مادر واقعی خود را نشناخته و بیشتر دوران زندگی‌اش‌را در "مدارس شبانه‌روزی" گذرانده است.عکس: Universum Film
Flash-Galerie Mütter und Töchter
کارن (آنت بنینگ)، فیزیوتراپ موفقی است که در سال‌های نوجوانی، ناخواسته صاحب فرزند شده و به اصرار مادر، دختر خود را برای حضانت به خانواده‌ی دیگری می‌سپارد. کارن با مادر خود نورا (الین رایان) زندگی می‌کند. انجام کارهای خانه، به عهده‌ی زنی به نام صوفیا (الپیدیا کاریلو) ست که دختر کنجکاو خردسالی دارد. رفتار کارن در ابتدای فیلم با این دختر دوستانه نیست. کارن پس از مرگ مادر، هر شب کابوس "دختر گمشده‌ی" خود را می‌بیند و برای رهایی از شر این کابوس‌های شبانه به اصرار یکی از همکارانش، در صدد یافتن هویت فرزند خود برمی‌آید.عکس: Universum Film