رحیم معینی کرمانشاهی ترانهسرای محبوب ایران درگذشت
۱۳۹۴ آبان ۲۷, چهارشنبهمعینی کرمانشاهی پیشتر در گفتگويی ديرين با دويچه وله گفته بود پيش از آنكه معنی شعرها را بداند، آنها را در مدرسه ازبر میكرده و نخست به نقاشی روی آورده است و در نوجوانی با سياهقلم از روی تابلوی "يتيمنوازی مسيح" رافائل تصوير برداشته و آن تابلو يادگار دورانی است كه هنوز شعری نمیگفته است.
به گفته او از كلاس نهم به بعد به شعر گفتن پرداخته، نقاشی را كنار گذاشته و كوشيده نقش را در كلام بياورد.
شايد به همين خاطر ترانههای ماندگار او مانند "ياد كودكي" "طاووس" و ... هركدام تابلوهای گويايی هستند و حالتهای تصويرگرانه دارند.
معينی كرمانشاهی در روز ۱۵ بهمن ماه ۱۳۰۱ در كرمانشاه زاده شد. مادرش شيرازی و پدرش كرمانشاهی بود و به همين علت به آهنگهای محلی خلقهای گوناگون ايران علاقه بسيار داشت
با اوج گرفتن جنبش ملی شدن صنعت نفت، معينی كرمانشاهی نخست به روزنامه نگاری روی آورد و در روزنامه "سلحشوران غرب" كه خود در انتشار آن دست داشت، مقالات تندی در هواداری از ملیگرايان مینوشت. او به گفته خود به سفارش شخصی دكتر مقصدق در سال ۱۳۳۲ به سرپرستی بايگانی راديو تهران منسوب شد و یک سال پس از آن همكاری خود را به عنوان ترانهسرا با راديو ايران آغاز كرد.
او پيش از آن شعر میگفت و سالها پس از استخدام در راديو چند جُنگ شعر از جمله "فطرت" و "ای شمعها بسوزيد" را منتشر كرد كه همگی بافت و مضمون سنتی دارند. برعكس در ترانهسرايی كه فراز كار هنری اوست و اقبال بيشتری هم نسبت به شعرهايش داشته وزنها را مناسب با آهنگها شكسته و در مضمونها هم اندكی پا از تشبيهها و استعارههای سنتی فراتر نهاده است.
"شاهکاری از یک شاهکار"
معينی كرمانشاهی از اينكه به ترانهسرا مشهور شده، همواره خشنود نبود و پيوسته میكوشيد آثار منظومی سوای ترانه هم منتشر كند. او به همراه دو ترانهسرا و شاعر ديگر، بخشهای منظوم فيلمنامه "وسوسه شيطان" كه برداشتی از رمان "برادران كارامازوف" بود را نوشت و به عنوان آخرين و بزرگترين اثر خود كوشيد در ادامهی شاهنامهی فردوسی، تاريخ پس از اسلام ايران را به نظم كشد كه به علت كهولت در سال ۱۳۸۷ پس از انتشار نه جلد، متوقف شد.
اگر اين اثر كه "شاهكار" ناميده شده، چيزی جز تكرار منظوم روايتهای تاريخ ايران پس از اسلام به قلم عبدالحسين زرينكوب و عباس اقبال نباشد، ولی شايد اگر سراينده از پژوهشهای تازهتر تاريخدانان اروپايی و آمريكايی آگاهی میداشت، دامنهی كارش در كتاب "شاهكار" هم گستردهتر از اين میشد. در اين كتاب كه به وزن شاهنامه گفته شده، معينی كرمانشاهی بار ديگر به تشبيهها و استعارات سنتی بازگشته است.
علاقمندان به آثار ادبی، معينی كرمانشاهی را هنوز به همان ترانههای ماندگاری چون "آشفته حالي" خوانده دلكش، "طاووس" خوانده مرضيه و "عجب صبری خدا دارد" خوانده حسن شجاعی میشناسند.