رؤیاى مارتین لوتر کینگ ، مدافع حقوق مدنى
۱۳۸۶ بهمن ۲, سهشنبهاگر در هفتههای اخیر اخبار مربوط به انتخابات امریکا را دنبال کرده باشید، انتخاباتی که براى تعیین کاندیداهای احزاب دمکرات و جمهوریخواه در جریان است، برایتان نام باراک اوباما کاندیدای دمکراتها آشناست. اوباما حقوقدانى است سیاهپوست یا افریقایىامریکایى که برخى حدس مىزنند که به عنوان رییس جمهور جدید امریکا انتخاب شود. مىدانید که تا حدود ۴۵ سال پیش نامزدى یک شهروند سیاهپوست براى ریاست جمهورى امریکا تنها یک رؤیا بود؟ مهم این است که این رؤیا وجود داشت، در سر میلیونها نفر؛ این رؤیا را مارتین لوتر کینگ، مدافع شهیر حقوق مدنى و برنده جایزه نوبل صلح سال ۱۹۶۴ تقریر و بیان داشت تا سرانجام تحقق پذیرفت.
تبعیض نژادی در آمریکا و تلاش برای لغو آن
“تنها هنگامی آرامش در امریکا حاکم خواهد شد که سیاهپوستان به حقوق شهروندیشان رسیده باشند.“
این سخن مارتین لوترکینگ (Martin Luther King) است.
صد سال پس از اعلام لغو بردهداری توسط ابراهام لینکلن، رییس جمهور وقت امریکا، مارتین لوتر کینگ ، کشیش سیاهپوست امریکایی و مبارز حقوق مدنی، در راهپیمایی دویست و پنجاه هزار نفرى طرفداران حقوق مدنی در سال ۱۹۶۳ در واشنگتن گفت که مبارزه سیاهپوستان برای دستیابی به آزادی و حقوق برابر به هیچ وجه پایان نیافته است.
تاریخ امریکا از سال ۱۶۱۹ که نخستین بردگان سیاهپوست وارد جیمز تاون (واقع در ایالت ویرجینیا) شدند با مشکلهاى ناشى از بردهداری و مبارزه سیاهپوستان برای آزادی درآمیخت، مشکلها و مبارزهای که اغلب موجب بروز اختلاف میان مردم مناطق گوناگون امریکا بودند. با اعلام لغو بردهداری البته سیاهپوستان براى مثال وارد ارتش برخى ایالتهای امریکا شدند که مخالف بردهداری بودند، اما اعلام لغو بردهدارى هنوز به معنای این نبود که دیگر بردهدارى در امریکا وجود نخواهد داشت.
کنگره امریکا در سال ۱۸۶۸ تصویب کرد که سیاهپوستان از حقوق برابر با دیگر شهروندان برخوردار باشند، دو سال پس از آن هم به طور ویژه حق انتخاب را برای سیاهپوستان تضمین کرد. اما ایالتهایی چون کارولینای جنوبی، میسیسیپی و لوییزیانا در عمل نشان میدادند که حاضر به رعایت حقوق بردگان آزاد شده نیستند.
محدودیتهای حقوقیای رایج بودند، که به آن black codes میگفتند. برای نمونه حق شرکت در انتخابات را بدین ترتیب محدود میساختند که آن را وابسته به گذراندن امتحانی میکردند یا داشتن سطح درآمدی که دستیابی به آن برای بسیاری افراد غیرممکن بود. تا امروز هم در برخی از ایالتهاى امریکا میکوشند تا سیاهپوستان را باصطلاح “سر جایشان بنشانند“.
مارتین لوتر کینگ که بود؟
“من سرزمین موعود را دیدهام. شاید من همراه شما به آنجا پا نگذارم. اما میخواهم بدانید که مردم ما به سرزمین موعود خواهند رسید.“
این یکی از جملههای مشهور مارتین لوتر کینگ است.
مارتین لوتر کینگ دکتر الهیات و سخنرانى برجسته بود که حرف دل میلیونها ستمدیده را با کلامى شعرگونه بیان مىکرد و در جانها شور برپا مىکرد. او این جملهها را تنها ۲۴ ساعت پیش از پایان زندگیاش در سخنرانىاى بر زبان آورده بود.
مرگ، مرگ خشونت بار، مدتها بود که بر سر او سایه افکنده بود، یعنی در دهههاى ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ که برای برابری حقوق سیاهپوستان با دیگر شهروندان امریکایی مبارزه میکرد. چندین بار بدین خاطر به زندان رفته بود و نژادپرستان سفیدپوست بارها قصد جان او و خانوادهاش را کرده بودند، و او هر بار از آن سوء قصدها جان سالم به در برده بود.
سرانجام در شبانگاه چهارم آوریل ۱۹۶۸ مارتین لوتر کینگ در بالکن هتلی در شهر ممفیس به ضرب گلوله به قتل رسید. او به هنگام مرگ ۳۹ سال داشت.
مارتین لوتر کینگ که بود و چه میگفت که نژادپرستان چنین از او نفرت داشتند؟
امریکا در دهه ۱۹۵۰ میلادی، ابرقدرتی در گرماگرم جنگ سرد. ملتی ثروتمند، حامل گرایشهای نژادپرستانه. در سرزمین آزادی، شهروندان با آپارتاید، اصل جدایی نژادها، زندگی میکردند. سیاهپوستان در همه عرصهها با تبعیض روبرو بودند، چه در عرصه اجتماعی چه در عرصه سیاسی و چه در عرصه اقتصادی.
آنان حق شرکت در انتخابات را نداشتند. negro کاکاسیاه، یا boy پسر صدایشان میکردند. مجبور بودند در اتوبوسها، تئاتر و سینما در جاهایى بنشینند که برایشان درنظر گرفته بودند. آب آشامیدنیشان را باید از چشمههایى مخصوص برمىداشتند. تنها مشاغلى با درآمد پایین را به آنها میدادند، حمله به سیاهپوستان امری متداول و هرروزه بود.
تا آنکه در ماه دسامبر ۱۹۵۵ حرکت دلیرانه و نافرمانى مدنى زنى سیاهپوست چرخ جنبشى عظیم را به گردش درآورد. روزا پارکز Rosa Parks، خیاطى ۴۲ ساله در شهر مونتگمری در ایالت آلاباما حاضر نشد که از جای خود در اتوبوس بلند شود تا مردى سفیدپوست به جایش بنشیند. روزا پارکز را دستگیر کردند. مارتین لوتر کینگ، که آن موقع کشیش کلیسایی در مونتگمری بود، پس از شنیدن این خبر دست به سازماندهی بایکوت اتوبوسها در مونتگمرى زد. این نخستین بار بود که نام او به طور وسیع در پهنه همگانی مطرح مىشد. بایکوت اتوبوسها تا لغو قانون جدایى میان سیاهپوستان و سفیدپوستان در اتوبوسها ادامه یافت، یعنى یک سال تمام. در این مدت مارتین لوتر کینگ تبدیل به رهبر جنبش حقوق مدنیای شد که امریکا تا آن زمان هیچگاه به خود ندیده بود.
بایکوت اتوبوسها در مونتگمری تنها آغاز جنبشى سراسرى در امریکا بود. مارتین لوتر کینگ به زودی چندین تظاهرات هزاران شهروند امریکایی را در سراسر کشور سازماندهى کرد. توده شهروندان سیاهپوست قوانینی را که برای جدایی سیاه و سفید در امرکیا وضع شده بود زیر پا گذاشتند. وارد اتاقهای انتظار و رستورانهای سفیدپوستان شدند؛ نه حملههای وحشیانه ماموران پلیس و نه دستگیریهاى متعدد توانستند آنان را بترسانند.
مارتین لوتر کینگ با الهام از ایدههاى مسیحیت و مهاتما گاندى مبلغ عشق و مبارزه به دور از خشونت بود. او مىگفت: ”نیروی جان را علیه خشونت نژادپرستانه به کار گیریم، با نیروی عشق بر پرخاشگری چیره شویم.“ ایدههاى انساندوستانه و مبارزه عارى از خشونت او سرمشقى براى مبارزان آزادیخواه همه جهان بوده و هستند. جایزه نوبل صلح سال ۱۹۶۴ بدین دلیل به او تعلق گرفت.
رؤیای مارتین لوترکینگ
شاید ایده او در باره غلبه بر خشونت و پرخاشگری به نیروى عشق به نظر خیالی و واهی برسد. اما این ایده رؤیایی بود که شگفتی پدید آورد، رؤیایی بود که به سیاهپوستان امریکا اعتماد به نفسی تازه داد، که سفیدپوستان را مجبور کرد تصمیم بگیرند. این رؤیا بدون بکارگیری خشونت، پرده از روی خشونت نظام نژادپرست برداشت. رؤیایی بود که تحقق آن موجب لغو قانون آپارتاید، جدایی نژادها، در ایالتهای امریکا شد. رؤیایی که تحقق آن درهای دانشگاهها، مراکز راىگیرى، ادارات و محافل عمومی را رو به سیاهپوستان گشود.
اما بزرگترین رؤیای مارتین لوتر کینگ هنوز متحقق نشده است، نه در امریکا، نه در دیگر نقاط دنیا.
I have a dream
“رؤیای من این است که این ملت روزی برخواهد خاست و درخور معنای واقعی ایماناش عمل خواهد کرد: ما این حقیقت را بدیهی میدانیم که “همه انسانها برابر خلق شدهاند.“ رؤیای من این است که چهار فرزند کوچکم روزی در میان ملتی به سر برند که در مورد افراد نه از روی رنگ پوستشان بلکه از روی شخصیتشان داورى کنند.“
این رؤیا را امروز هزاران هزار نفر در سراسر دنیا با خود حمل مىکنند.
و لنکستون هیوز (Langston Hughes) شاعر افریقایىامریکایى در این باره سروده است: ”رؤیاهاتو از دست نده، واسه اینکه اگه رؤیاهات از دست برن، زندگى عین بیابون برهوتى مىشه که برفا توش یخ زده باشن
رؤیاهاتو از دست نده، واسه اینکه اگه رؤیاها بمیرن، زندگى عین بال بریده یه مرغ مىشه که دیگه پرواز رو به خواب مىبینه.“
کیواندخت قهارى