1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

دبی؛ بهشت و برزخ ایرانیان در میان کویر

۱۳۸۴ اسفند ۹, سه‌شنبه

دبی مدتهاست جذاب‌ترین مقصد مسافران ایرانی است؛ هم برای تفریح و هم برای سرمایه‌گذاری. با مصادف شدن هر روز تعطیل با پنج‌شنبه یا شنبه دیگر پیدا کردن جا کاریست دشوار و اگر تعطیلی مثل این روزها به چند روز برسد برای رزرو جا باید از هفته‌ها قبل اقدام کرد. ایرانیان میلیاردها دلار در دبی سرمایه‌گذاری کرده‌اند و هر روز بر حجم این سرمایه‌ها افزوده می شود. این در حالی است که به اعتقاد صاحب‌نظران بنادر جنوبی ایران از مو

https://p.dw.com/p/A7QU
عکس: dpa

�عیت جغرافیایی و آب و هوایی مناسبتری برای تبدیل شدن به مرکز ترانزیت کالا برخوردارند.

فرودگاه دبی در حال حاضر دو ترمینال دارد. (سومی در حال ساخت است) ترمینال یک بیشتر به پرواز شرکت‌های هوایی اروپایی، آمریکایی و کشورهای عربی اختصاص دارد و ترمینال دو به پروازهایی از ایران، افغانستان، پاکستان و کلا پروازهای شرکتهای کوچکتر. بخش اعظم مسافران این پروازها را کارگران مهاجر تشکیل می‌دهند. ظاهرا بر همین مبنا کنترل و سخت‌گیری و ازدحام در ترمینال دو بیشتر است؛ با توجه به این که روزانه، تنها از شهرهای مختلف ایران، بیش از ده پرواز به دبی انجام می‌شود می‌توان تصور کرد چه ترددی در این فرودگاه در جریان است.

مدتی است به صفهای طویل کنترل گذرنامه و ویزا، صف دیگری نیز افزوده شده که برای «معاینه‌چشم» تشکیل می‌شود. این معاینه که به انگلیسی Eye Print خوانده می‌شود در واقع چیزی است شبیه به انگشت‌نگاری از مسافران هنگام ورود به خاک آمریکا و وسیله‌ای برای کنترل مهاجرتهای غیرقانونی. مسافران جلوی دوربینی می‌ایستند تا از چشم راستشان عکسی برداشته شود که مبنای تشخیص هویت آنهاست.

اما اینها هیچکدام از استقبال ایرانیان برای سفر به این دیار نمی‌کاهد. دبی مدتهاست جذاب‌ترین مقصد مسافران ایرانی است؛ هم برای تفریح و هم برای سرمایه‌گذاری. با مصادف شدن هر روز تعطیل با پنج‌شنبه یا شنبه دیگر پیدا کردن جا کاریست دشوار و اگر تعطیلی مثل این روزها به چند روز برسد برای رزرو جا باید از هفته‌ها قبل اقدام کرد.

سفر به دبی برای بسیاری هم سفر به خارج است و هم نیست. دبی با نزدیک به ۲۵ درصد ایرانی تقریبا شهری خودی است. زنان ایرانی موقع ورود به دبی برخلاف دیگر مسیبرها که از هنگام سوار شدن به هواپیما روسریهایشان کم کم کنار می‌رود حتا در فرودگاه نیز به ندرت روسری از سر برمی‌دارند. بالاخره دبی هم «کشوری اسلامی» است، گرچه اسلامش با اسلام حاکم بر ایران کمی فرق داشته باشد.

روسری جزو لباس رسمی زنان مامور کنترل گذرنامه است و در اتوبوسهای شهری هم سه ردیف اول برای زنان در نظر گرفته شده. اما جاذبه‌ی دبی برای ایرانیان شاید یکی هم این باشد که در کنار زنان روبنده پوش و چهره‌پوشانده که در خیابانها کم دیده نمی‌شود، زنانی با کم‌ترین و آزادترین پوشش هم بسیار به چشم می‌خورد.

دبی شهر مهاجران است؛ شهر مردم و سلوک مختلف. آزادیهای اجتماعی نیز کمابیش محترم شمرده می‌شود. به ویژه وقتی پای پول خرج کردن در میان باشد آزادی تقریبا بی‌حد و مرز است. در هتلها، مراکز خرید و کلوپها که با ترکیبی از زرق و برق و تجملات افسانه‌ای شرق با تکنیک و کارآیی جهان غرب هر روز در گوشه‌ای سر به فلک می‌کشند همه محترم‌اند و هرچه پول بیشتر خرج کنند محترم‌تر. بومی‌ها در حقیقت در دبی به چشم نمی‌آیند. بله، دبی کشور مهاجران است و آنها که مهاجر نیستند اغلب توریستند.

زبان معتبر انگلیسی است و زبان رایج ملغمه‌ای از فارسی و اردو و هندی و بسیاری از زبانها و لهجه‌های دیگر منطقه که در میانش هر کس واژه‌های انگلیسی را نیز به میل و لهجه‌ی خود جوری ادا می‌کند. با اینحال انگار که حرفها همه به پرسیدن قیمت و مسیر خلاصه شده باشد بدون اینها هم امورات همه می‌گذرد. حتا امورات بازرگانانی که جز به انگلیسی کمتر به زبان واحدی حرف می‌زنند؛ و البته انگلیسی با لهجه‌های من‌درآوردی.

دبی امروز به یکی از بزرگترین مراکز جذب سرمایه در جهان تبدیل شده است. این شیخ‌نشین که حدود استان یزد وسعت (73467 کیلومتر مربع) و نزدیک به استان آذربایجان غربی (دو و نیم میلون نفر) جمعیت دارد یکی از امیرنشینهای تشکیل‌دهنده‌ی امارات متحده‌ی عربی است. این حکومت فدرال پس از خروج انگلیسیها در سال ۱۹۷۱ از شش امیرنشین (ابوظبی، دبی، عجمان، فجیره، شارجه و اُم القوین ) تشکیل شد و با پیوستن راس‌الخیمه در سال ۱۹۷۳ هفت امیرنشین را زیر حکومت واحدی گردآورد.

از همان سالها دبی با اتخاذ سیاستهایی در جهت تسهیل ورود و صدور مجدد کالا و اختصاص بودجه‌ی عظیمی به کارهای زیرساختی از جمله بنای اسکله‌ها و انبارها توانست بخش اعظم صدور مجدد کالا در منطقه و تجارت را جذب کند. دبی امروز پس از هنگ کنگ و سنگاپور سومین منطقه‌ی تجاری جهان است و با توجه به رشد برق‌آسای سالهای گذشته می‌تواند مقام نخست را نیز از آن خود کند. دبی در میان بقیه‌ی امیرنشینهای امارات متحده عربی بالاترین رشد اقتصادی را داشته است. در حالی که برای امارات متحده رشد ۱۲ درصدی را اعلام کرده‌اند به گفنه‌ی محمدعلی العبار مدیر سازمان توسعه اقتصادی دبی این امیر نشین با ۱۶ درصد بالاترین رشد اقتصادی را در میان کشورهای جهان، در سال ۲۰۰۵، داشته است.

گرچه دبی را نیز چون باقی کشورهای حوزه‌ی خلیج فارس کشور نفت خیز می‌شناسیم درآمد نفتی این امیرنشین امروز تنها ۲۰ درصد از درآمدها را شامل می‌شود. هشتاد درصد بقیه از راه سرمایه‌گذاریها و تجارت و در سالهای اخیر از طریق توریسم به دست می‌آید. دبی در واقع آیینه‌ی فرصتهای از دست رفته و از دست رونده‌ی ایران و ایرانیان است.

ایران با بیش از دو هزار کیلومتر مرز آبی در جنوب و شهرهایی که به مراتب موقعیت جغرافیایی و اب و هوایی مناسبتری دارند می‌توانست بخش بزرگی از ترانزیت کالا به مناطق اطراف را به خود اختصاص دهد. اما آنجا که مسئولان امیرنشین دبی با سرمایه‌گذاری در بخشهای زیربنایی، با ایجاد تسهیلات و جاذبه‌های توریستی به جذب سرمایه پرداختند سیاستهای مسئولان ما هر روز به فرار سرمایه‌های بیشتری انجامیده است.

بر اساس برآورد کارشناسان، ایرانیان در سال میلادی گذشته بیش از ۳۰۰ میلیارد تومان در دبی سرمایه‌گذاری کرده‌اند. مسئولان دبی برای جذب سرمایه‌ها از هیچ کوششی فروگزار نمی‌کنند. آنان با اعطای تسهیلات اقامتی به دارندگان مسکن در دبی بسیاری را تشویق به خرید ملک در آنجا کرده‌اند. ظاهرا بین ۱۰ تا ۳۰ درصد خرید و فروش املاک به ایرانیان تعلق دارد.

به گفته‌ی مقامات انتظامی و به گزارش خبرگزاری مهر در جنوب ایران بیش از ۱۵۰ اسکله خارج از کنترلهای شهروندی مشغول به فعالیت هستند. بخش اعظم درآمد ورود کالا از این اسکله‌ها به جیب عده‌ای خاص می‌رود و وارد چرخه‌ی اقتصاد کشور نمی‌شود. به جز حجم سرسام‌آور کالایی که نیمه‌رسمی اما قاچاق وارد کشور می‌شود ایران به جای این که خود مرکزی برای ترانزیت کالا باشد بزرگترین وارد کننده‌ی کالا از دبی است. ورود کالا از دبی در فاصله‌ی سالهای ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۵ به بیش از دو برا بر افزایش یافته و امروز رقمی بیش از ۳ میلیارد دلار در سال را شامل می‌شود.

هر بحران سیاسی و اقتصادی در ایران، به فرار بیشتر سرمایه و جذب آن به وسیله‌ی بازارهای دبی می‌انجامد. اکنون بیش از ۶۵۰۰ شرکت ثبت شده ایرانی در دبی فعالند و سرمایه‌گذاری، به ویژه در بخش املاک در ماههای گذشته رشد چشمگیری داشته است. دبی امروز از یکسو در دریا و از سویی دیگر در کویر پیش می رود و هر روز بر تعداد آسمانخراشهایش افزوده می‌شود. این همه در حالی است که دبی در حقیقت و تا پیش از شش دهه قریه‌ی نیمه مخروبه‌ای بیشتر نبوده است.

بر ساحل خور دبی که دو بخش اصلی شهر را از هم جدا می‌کند قلعه‌ی کوچکی قرار دارد که امروز موزه‌ی دبی نامیده می شود. این قلعه از یک حیاط کوچک و دو سالن باریک تشکیل شده است. پنج قایق کوچک در حیاط و تعداد اندکی شمشیر و تفنگ و تپانچه قدیمی، در کنار چند ساز محلی ظاهرا کل میراث فرهنگی و تاریخی این کشور را تشکیل می‌دهد. و ما ایرانیان فوج فوج به این دیار سرازیر می‌شویم تا از برق سنگ و شیشه‌ی عمارتهای تازه ساز حیرت کنیم و ببینیم که چگونه این شهر بر شنهای تفته و بی‌آب و علف سرمایه‌های ملی ما را می‌بلعد و از هر سو رشد می‌کند.

دبی با سیاستهای اصولی و با سرمایه‌گذاریهای به موقع و سنجیده، بی‌شک، بی‌پول و سرمایه‌ی ایرانیان نیز به رشد خود ادامه خواهد داد اما برای سرمایه‌هایی که بر اثر سیاستهای نادرست از کشور ما دریغ شده جایگرینی متصور نیست. و حکایت دبی حکایتی است که فردا در بندری در پاکستان و پس فردا در بندرهای دیگر کشورهای همسایه تکرار می‌شود.

بهزاد کشمیری‌پور، گزارشگر صدای آلمان از دبی