دادگاه عالی آلمان: تأکیدی دیگر بر مصونیت جسمی و روانی افراد
۱۳۸۶ مرداد ۵, جمعهیک پرونده
۲۰ سپتامبر ۲۰۰۲، جزیرهی تفریحی مایورکا: دختر ۱۵ سالهای به قتل میرسد.
اوت ۲۰۰۶: مردی آلمانی با نام کوچک تورستن متهم به قتل است. دادگاهی در شهر ووپرتال او را مجرم میشناسد و به نه سال و نیم حبس محکوم میکند.
۲۶ ژوئیه ۲۰۰۷: دادگاه عالی کشوری آلمان حکم دادگاه ووپرتال را لغو میکند و پروندهی قتل را از نو به جریان میاندازد.
داوری دادگاه قانون عالی آلمان
دلیلی که بالاترین مرجع قضایی آلمان برای نقض حکم دادگاه ووپرتال میآورد، اینچنین است: شواهدی که دادگاه علیه متهم جمعآوری کرده، عمدتاً مبتنی بر حرفهایی هستند که توسط یک عامل پوششی از زبان وی بیرون کشیده شدهاند. پلیس، جاسوسی را در زندان هماتاق متهم کرده و این فرد در پوشش همبند و دوست چیزهایی را از او شنیده که پلیس بر مبنای آنها اطمینان پیدا کرده است که تورستن قاتل است. تورستن ولی منکر همه چیز است. او همچنان محق است بر سر انکار خود بماند و علیه خود حرف نزند. دادگاه، به عنوان شاهد نمیتواند از یک عامل پلیس استفاده کند، عاملی که متهم در برابر او علیه خود حرف زده است. به نظر دادگاه قانون عالی استفاده از عوامل مخفی و پوششی توسط پلیس بیاشکال است، ولی یک عامل مخفی حق ندارد کسی را در موقعیتی شبیه "بازجویی" قرار دهد، زیرا فردی که بازجویی میشود، باید به لحاظ حقوقی بداند که دارد بازجویی میشود و هر حرفش ممکن است به عنوان اقرار ثبت شود.
اصل مصونیت
داوری دادگاه عالی آلمان در مورد پروندهی ووپرتال تأکیدی دیگر بر لزوم پاسداشت مصونیت جسمی و روانی افراد است. اصل مصونیت میگوید که فرد را بایستی به عنوان یک کلیت وجودی در نظر گرفت و روا نیست که از جنبهای از وجودش علیه آن کلیت استفاده شود. بر مبنای همین اصل است که اقرارگیری از طریق شکنجه به لحاظ حقوقی بیاعتبار است، زیرا در شکنجه به بدن فرد درد وارد میشود، از این طریق فرد زیر فشار قرار میگیرد، یعنی از بدنش و حساسیتی که در برابر درد دارد، علیه خود وی استفاده میشود.
حال دادگاه عالی آلمان میگوید که از حرفهایی که فرد در وضعیتی خاص نیز میزند، نمیتوان، بدون ملاحظات اکید قانونی، علیه او در مقام متهم استفاده کرد. از آنها میتوان به عنوان سرنخ بهره گرفت تا بالاخره راز ماجرایی را کشف کرد، اما آنها را نمیتوان دلایل دادگاهپسندانه قلمداد کرد. بازجویی، یک موقعیت حقوقی تعریفشده است و فردی که در آن به عنوان متهم قرار میگیرد، بایستی بدان آگاه باشد. فرد را بدون هشدار به او نمیتوان در موقعیت بازجویی قرار داد.
احترام به شأن انسانی
احترام به مصونیت جسمی و روانی افراد طبعاً کار پلیس را دشوار میکند. قانونیت و نظام مبتنی بر قانون حکم میکند که پلیس برای آنکه کار خود را ساده کند، حق ندارد مرزی را بشکند که ورای آن مصونیت فرد خدشهدار میشود. احترام به مصونیت جسمی و روانی افراد شرط اول پاسداشت شأن انسانی آنان است.
ر