جان شیرین عبادی و دخترش در خطر است<br> عبدالفتاح سلطانی، خطاب به مسئولان: نگذارید فاجعهای به بار آید!
۱۳۸۷ فروردین ۲۷, سهشنبهشیرین عبادی و دخترش به مرگ تهدید شدهاند. این موضوع، خبری بود که به محض انتشار آن همه اذهان را متوجه خود کرد. بسیاری از سایتهای خبری فارسیزبان این خبر و نامه خانم عبادی به فرمانده نیروی انتظامی برای پیگیرد تهدیدکنندگان را در صفحه اول خود آوردهاند. خبر در خبرگزاریهای خارجی نیز بازتاب یافته است.
در یک نامهی تهدید آمده است: «مرگ تو نزدیک است». در نامهای دیگر، که در زیر آن نام "انجمن ضد بهایت" آمده است، نوشته شده: « به تو گفتیم رفتار غیراسلامی و منطبق با رفتار بهائیت خود را ترک کن ولی تو به خوش رقصی برای خارجیان و بهائیان ادامه دادی، دخترت را هم در این راه وارد کردی. او را خواهیم کشت که بدانی. توجه کن!»
به دنبال تهدیدهای تازه، که از ۱۵ فرودین ماه آغاز شدهاند، شیرین عبادی در نامهای خطاب به فرمانده نیروی انتظامی نوشت: «تهدید علیهجان و امنیت من و خانوادهام که از مدتها قبل شروع شده بود، اخیرا شدت گرفته است.» او در ادامه افزوده است: «از آنجا که من اختلاف حسابی با کسی ندارم و در حرفه وکالت خود نیز فقط به صورت رایگان از قربانیان نقض حقوق بشر دفاع میکنم، بنابراین افرادی که آرزوی مرگ مرا دارند، با من عداوت شخصی نداشته، بلکه با افکار و عقاید من مخالف هستند.»
شیرین عبادی در پایان نامه خود به فرمانده نیروی انتظامی ذکر کرده که در مورد پیگیری این تهدیدها به عبدالفتاح سلطانی و لیلا علی کرمی تفویض وکالت کرده است.
بنابر گزارش خبرگزاری ایسنا در روز ۲۷ فروردین، ، رئیس جمهور محمود احمدینژاد، به فرمانده نیروی انتظامی دستور داد تا اقدامات لازم را برای تامین امنیت شیرین عبادی صورت گیرد.
آیا "گروههای فشار" در ایران حاضرند هر هزینهای را برای ساکت کردن منتقدان بپردازند؟
در این مورد با عبدالفتاح سلطانی از کانون مدافعان حقوق بشر مصاحبه کردهایم:
دویچهوله: آقای سلطانی، گویا این چندمین بار است که خانم عبادی و اعضای خانوادهاش را تهدید به مرگ میکنند؟
عبدالفتاح سلطانی: شاید تا بهحال دهها بار از طریق نامه و انداختن نامه در صندوق پستی و از این قبیل وسایل به اسامی و عنواین مختلف ایشان را تهدید کرده باشند. و کسانی هم که تهدید میکنند به نظر میرسد که حالا یا عناوینی برای خودشان همینجوری انتخاب میکنند، یا عناوینی که میگویند درست است و خودشان را منتصب میکنند به برخی جریانات. ولی هرچه هست، از نظر من، این عوامل باید همان گروههای فشاری باشند که چند سال پیش خیلی از مجامع، جلسات و سخنرانیها را بهم میریختند و متصل هستند به برخی از اهرمهای قدرت.
دویچهوله: چرا الان این تهدیدها شدت گرفته است؟ آیا این را باید در راستای فشارهایی که به کانون مدافعان حقوق بشر و فعالان مدنی و زنان و دانشجویی میآید ارزیابی کرد، یا علت ویژهای دارد که مشخصا در رابطه با خود خانم عبادی است؟
عبدالفتاح سلطانی: اینها همه تلاشهایی بوده است بخاطر آن تزی که دارند: «النصر برعب». یعنی پیروزی بوسیلهی ایجاد رعب؛ از این روست که ترس و تهدید صورت میگیرد. برای اینکه هم کانون مدافعان و هم خانم عبادی لب به سخن نگشایند و حقیقتها را نگویند، این تهدیدها صورت میگیرد که همه سکوت کنند و هر آنچه را که برخی از قدرتمندان انجام میدهند که خلاف قانون هم انجام میدهند، کسی نباشد که به آنها اعتراض بکند.
دویچهوله: این انجمن ضد بهاییت که نامه را امضا کرده است چه گروهیست؟ آیا ساختگی است یا سایر موارد تهدید هم توسط این انجمن بوده؟
عبدالفتاح سلطانی: قبل از انقلاب یک انجمن ضد بهاییت بود که این انجمن بعدها معروف شد به انجمن «حجتیه». غیر از آن من دیگر انجمن ضد بهاییتی نمیشناسم. و این که کسانی که الان تهدید کردهاند خودشان را انجمن ضد بهاییت معرفی کردهاند. اما آیا چقدر به آنها وابسته هستند یا نیستند، واقعا نمیشود کسب اطلاع کرد، مگر آن که نیروهای امنیتی و نیروهای انتظامی واقعا تحقیق کنند. اگر آنها بخواهند به طور جدی تحقیق کنند، من فکر میکنم بتوانند سرنخهای اینها را گیر بیاورند.
دویچهوله: محبوبیت خانم عبادی بعنوان برندهی جایزه صلح نوبل در سطح جهانی مصونیتی برای ایشان ایجاد کرده است. آیا کسانی که دست به چنین اقداماتی میزنند ممکن است این موضوع را نادیده بگیرند؟
عبدالفتاح سلطانی: ببینید خود حاکمیت و اهرمهای حکومتی به این مطلب واقفاند که شخصیتی مانند خانم عبادی یک جنبه بسیار گستردهی بینالمللی دارد؛ و اگر خدای ناکرده آسیبی متوجه ایشان بشود، به نظر من هزینهی زیادی برای این مملکت بهبار خواهد آورد.
بعید به نظر میرسد که مسئولین رده بالای مملکت چنین قصدی داشته باشند و واقف به این شرایط خاص و شخصیت بینالمللی ایشان نباشند. اما، قطعا در داخل حکومت یا در جریاناتی که در واقع نزدیک به حکومت هستند، همیشه افراد یا تشکلهای تندرویی هستند که گاهی اوقات حتا هزینههای بسیار هنگفتی برای حکومت ایجاد میکنند، بدون این که شاید حکومت و آن سردمداران واقعی یا مسئولین اصلی واقعا بخواهند.
اما ایرادی که به مسئولین مملکتی وجود دارد، این است که تا بحال برخوردی جدی با این عناصر نکردهاند. برخوردی که واقعا اینها متنبه بشوند که نباید از این کارها بکنند. متنبه بشوند که برخورد جدی با آنها میشود. نمونههای زیادی ما داریم از حادثهی دردناک ۱۸ تیر را تا حادثهی ترور جناب آقای سعید حجاریان و تا حوادث زیاد دیگر مثل حمله به تشکلها، به سخنرانیها و مجامع مختلفی که برگزار میشد. در هیچکدام ندیدیم که برخورد جدی و قانونمندی به مسببین حوادث بشود. ظاهرا بطور صوری محاکمه شدهاند، ولی مثلا با حبسهایی خیلی سبک؛ با امتیازات خاصی با آنها برخورد شده است. خوب، طبیعیست که باعث تجری این اشخاص میشود.
عواقباش چه میشود؟ عواقباش میشود حوادثی مثل قتلهای محفلی کرمان، حوادثی مثل "قتلهای زنجیرهای" و حوادثی شبیه به آن که ما امیدوار هستیم مسئولین مملکتی از گذشته درس عبرت گرفته باشند و جلوی این اشخاص و جریانات تندرو را بگیرند.
دویچهوله: سوالی در مورد خود خانم عبادی. ایشان بجز نامهی علنی که به فرماندهی نیروی انتظامی نوشته است، چه نظری بعنوان یک مادر دارند؟ چون در یادداشتی که در دفتر وکالتشان پیدا کردهاند، دخترشان هم تهدید به مرگ شدهاند؟ آیا شما با ایشان تماس داشتهاید و میدانید خانم عبادی در چه وضعیت روحی بسر میبرند؟
عبدالفتاح سلطانی: راستش من میدانم که ایشان الان خارج از کشور هستند، در ایران نیستند. ولی طبق معمول ایشان اولینبار نیست که تهدید میشود و روحیهشان خیلی عالیست. اما آنچه هر انسانی را نگران میکند، وقتی است که فرزند انسان مورد تهدید قرار میگیرد. طبیعیست که نگرانی خانم عبادی برای خودش نیست. چون بهرحال ایشان وقتی پا در این عرصه گذاشتند، طبیعیست که به استقبال خطر هم رفتهاند و از این تهدیدها هم هرگز ایشان سست نشدهاند در کارهایشان. زیاد هم دیدهاند از این تهدیدها. ولی وقتی فرزند انسان تهدید میشود، طبیعیست که از نظر روحی ممکن است متاثر بشود که طبعا متاثر میشود و همیشه با احساس نگرانی بسر میبرد و سعی میکند که حفاظت بیشتری از بچهاش بکند.
ولی من معتقد هستم که هرچقدر انسان مراقب باشد از قضایا، اگر بخواهد تهدیدی خدای ناکرده متوجه فرزند ایشان یا خود ایشان بشود، تا نیروهای امنیتی نخواهند جلوی قضایا را بگیرند، هیچ کس نمیتواند به این سادگی مانع این قضایا بشود. پس بهتر از همه این است، و واقعا من خطابم به مسئولین مملکتی این است که نگذارید فاجعهای ببار بیاید و هزینهی زیادی به این مملکت وارد بشود. توجه داشته باشید که همیشه عناصر تندرو برای این مملکت دردسرساز بودهاند. نمونهای میآورم. ببینید، چند نفر انسان تندرو و افراطی حادثهی قتل خانم زهرا کاظمی را پیش آوردند. هنوز مملکت ما درگیر این قضیه است و هنوز در عرصهی بینالمللی مورد ماخذه قرار میگیرد و هنوز نتوانسته است پاسخگوی این حادثه بشود که در زندان اوین چطور چنین اتفاقی میافتد. امیدوارم که از این گذشتههای تلخ و دردناک واقعا مسئولین درس عبرت بگیرند و برخورد جدی با عناصر تندرو و کسانی که به نحوی متصل به این اهرمهای قدرت هستند و خودشان را وابسته به حکومت هم میدانند، واقعا با آنها برخورد بشود. اگر چند مورد برخورد جدی بشود، من فکر کنم بساط این حوادث هم برچیده خواهد شد.