"تن و روان"، فیلمی برای شکار خرسهای برلیناله
۱۳۹۵ بهمن ۲۵, دوشنبهفیلم "تن و روان" (on Body and Soul) ساخته ایلدیکو انیدی، کارگردان مجاری است. این فیلم در بخش رقابتهای برلیناله اکران شد و تا کنون تحسین بسیاری از منتقدان سینمایی را برانگیخته است.
سالها بود که از خانم انیدی خبری نبود، اما در برلیناله امسال ناگهان فیلمی استثنایی از این کارگردان خوشذوق همه را غافلگیر کرد.
پس از فروپاشی رژیمهای سوسیالیستی در اروپای شرقی ایلدیکو انیدی به سرعت بدل به یکی از امیدهای سینمای اروپای شرقی شد. انیدی بر خلاف برخی از دوستانش در ساخت فیلمهای ایدئولوژیک و توجیهگر "سوسیالیسم واقعاً موجود" نقشی نداشت و تن به سانسور سینمای کشورهای کمونیستی نداده بود. انیدی عضو شرکت "بلا بالاش" تنها استودیوی مستقل فیلم در اروپای شرقی بود. ایلدیکو انیدی گرایشهایی شاعرانه و فمینیستی داشته و دارد.
بیشتر بخوانید: آغاز رسمی جشنواره سینمایی برلین (برلیناله) با فیلم جانگو
نخستین فیلم او با عنوان "قرن بیستم من" توانست در سال ۱۹۸۹ در جشنواره کن جایزه دوربین طلایی را از آن خود کند.
گرچه فیلم "تن و روان" پنجمین فیلم او به شمار میآید، اما پس از فیلم "قرن بیستم من" انیدی اقبالی در خارج از مجارستان نداشت. فیلم جدید انیدی (۶۱ ساله) در جشنواره مهم فیلم برلین به مثابه بازگشت پرقدرت این کارگردان به عرصه سینمای بینالمللی است.
روایت فیلم در فضایی باورنکردنی
نخست در رابطه با عنوان فیلم باید گفت که میتوان عنوان آن را در انطباق با ترجمه انگلیسی "از جسم و روح" نیز نامید، اما بهراحتی میتوان حرف اضافه "از" را کنار گذاشت.
داستان فیلم در یک کشتارگاه اتفاق میافتد، جایی باورنکردنی برای فیلمی عشقی. کشتارگاه شاید آخرین مکانی باشد که کسی را به یاد عشق و عاشقی بیاندازد. نگاه ترسان گاوها، شلیک گلوله و فوران خون و لخته شدن آن بر دیوار و کف کشتارگاه جایی برای بازگویی داستانهای رومانتیک نمیگذارد.
فیلم با نمایش جزییات سلاخی گاوها، شوکی به تماشاگر احساساتی وارد میکند که شاید او را برای چند روز از خوردن گوشت بازدارد!
فیلم در سکانس اول با به تصویر کشیدن دو گوزن نر و ماده در جنگلی زمستانی که در آن برف به آرامی میبارد، هیجانی وصفناکردنی در تماشاگر به وجود میآورد. تماشاگر هر لحظه منتظر اتفاقی دلخراش است. آیا یک شکارچی در کمینگاهی در انتظار است که یکی از این دو حیوان را در تیررس خود ببیند و کار را یکسره کند؟
در حالیکه هیجان به اوج خود رسیده ناگهان در کشتارگاه گاوی با شلیک گلوله به سر کشته میشود. نمای نزدیک از سر گاو که تقریباً تمامی پرده سینما را در برمیگیرد، امکانی برای تماشاگر نمیگذارد تا سرنوشت حیوان نگونبخت را نادیده بگیرد یا آن را فراموش کند.
داوری درباره صحنههای دلخراش کشتارگاه بر عهده تماشاگر گذاشته میشود، فیلم در این باره غلو نمیکند. حتی کسی که تازه میخواهد در کشتارگاه استخدام شود با رضایت درونی از این کار و سلاخی حیوانها سخن میگوید، به گونهای که سرپرست کشتارگاه مجبور میشود به او بگوید که در این باره باید محتاطتر باشد و با حیوانهای بیچاره نیز همدردی نشان دهد.
اما در این کشتارگاه زنی کار میکند که مسئول کنترل کیفیت گوشت است. بهرهگیری از اعداد و رعایت کامل مقررات جهان او را میسازند، حافظهای باورنکردنی دارد و نسبت به نحوه کار کارکنان کشتارگاه سختگیر است. به همین دلیل به سرعت منزوی میشود.
بازی ماهرانه آلکساندرا بوربلی در نقش ماریا او را نامزدی جدی برای دریافت خرس نقرهای برای بهترین بازیگر زن در این دوره برلیناله میکند.
ایده بنیادی فیلم
تماشاگر به تدریج درمییابد که رابطه گوزنها در جنگل با کار در کشتارگاه چیست. در خشنترین محل کاری داستانی عاشقانه در حال تکوین است که پذیرش آن تنها در افسانهها امکانپذیر است.
اندره، سرپرست کشتارگاه و ماریا هر شب رویایی یکسان را تجربه میکنند. این راز پس از سرقت دارو از آزمایشگاه کشتارگاه برملا میشود، دارویی که برای افزایش توان جنسی گاوهای نر به کار گرفته میشود.
یک روانکاو به توصیه پلیس مسئولیت مییابد ضمن گفتوگو با کارکنان کشتارگاه بررسی کند که چه کسی احتمالاْ به دلیل مشکلات یا اختلالات جنسی میتواند دزد این داروها باشد.
وقتی روانکاو از رویاهای کارکنان میپرسد به یکسانی رویاهای شبانه ماریا و سرپرست کشتارگاه پی میبرد. اما در این فیلم لایههای عشق و بیان آن بسیار پیچیده و تو در تو هستند.
صبر گام اول در عاشقی است
اندره، سرپرست کشتارگاه که یک دستش فلج است، ظاهراً دیگر در پی عشق و عاشقی نیست و پس از جدایی از همسرش مدتهاست که به تنهایی در آپارتمانی زندگی میکند.
ماریا با حافظهای همچون کامپیوتر، به شدت خجالتی و از جمع گریزان است و از تماس معمولی بدن و دست با دیگران نیز خودداری میکند. این وضعیت بیمارگونه که ماریا از آن باخبر است، او را مجبور میکند که از کمکهای یک روانشناس استفاده کند.
پس از آنکه این دو رویاهای شبانه خود را با یکدیگر مقایسه میکنند، تردیدی نمیماند که رویاهای این دو حتا در جزئیات یکسان هستند. آندره در شکل گوزن نر و ماریا در هیئت گوزن ماده در اصل یک زوج در جهان رویاها هستند.
بیشتر بخوانید: حضور "مارکس جوان" در برلیناله
کارگردان به شکلی زیبا و شاعرانه نزدیکی این گوزنها به یکدیگر را به روی پرده میآورد.
طنز دلچسبی نیز در دیالوگها نهفته است که فیلم را تا پایان همراهی میکند. رویا نقطه اتصال این فرد با جهانی دیگر است. تجربهای استثنایی که بر واقعیت تاثیر میگذارد و آن را تابع خود میکند.
فیلم از پرسپکتیو یا نگاه آندره و ماریا این رابطه عاشقانه را در رویا و واقعیت به نمایش میگذارد. فراز و نشیبهای این فیلم همگی قابل تامل و بحثبرانگیز هستند. فیلمی که روزها و شاید ماهها ذهن تماشاگر به خود مشغول کند.