1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

بیان "زنانه" احساسات در ترانه‌های زیبا شیرازی

۱۳۸۹ اسفند ۲۱, شنبه

زیبا شیرازی‌، ترانه‌سرا و خواننده ساکن لس‌آنجلس، برای اجرای چند کنسرت به آلمان سفر کرده است. وی که به ترانه‌سرای "فمینیست" ‌شهرت یافته در گفت‌وگو با دویچه‌وله از چگونگی بیان عاطفی و احساسی "زنانه" در ترانه‌هایش می‌گوید.

https://p.dw.com/p/R8kU
عکس: privat
زیبا شیرازی تا به حال شش آلبوم از ترانه‌هایش را منتشر کرده است. شاید ترکیب پراحساس، صمیمی و نزدیک به شنونده، و ادغام لطیف موسیقی، شعر و آواز اوست که موجب شده ترانه‌هایش در اجراهای گوناگون در شهرهای مختلف آمریکا و کانادا بسیار مورد توجه قرار گیرند. زیبا شیرازی در چهارچوب برگزاری جشن صدمین سالگرد روز جهانی زن توسط "کانون ره‌آورد"، دو کنسرت خود را در آلمان در روزهای شنبه ۱۲ و یکشنبه ۱۳ مارس در شهرهای هایدلبرگ و آخن اجرا می‌کند.

دویچه‏وله: خانم شیرازی، موضوع زن در ترانه‏های شما نقش زیادی را ایفا می‌کند. از ترانه‏های شما به عنوان "کارهای سنت‏شکن"، "کارهای فمینیستی"، "مردستیز" یا ترانه‌‌هایی با"جنس کار زنانه" و… اسم برده می‏شود. شما خودتان آن‌ها را چگونه می‏بینید؟

زیبا شیرازی: طبیعتاً کار چون کار من است، کار زن است و کاری است که به من خیلی نزدیک است. من همیشه می‏گویم، من آن‏چه را می‏خوانم، که هستم.

شما از لغت "مردستیز" صحبت کردید، من شخصاً کارهای‏ام را به‏هیچ‏وجه مردستیز نمی‏بینم. من کارهای‏ام را برابر با مرد می‏بینم، چون خودم را برابر با مرد می‏بینم. عادت بر این بوده که زن‏ها از این بخوانند که "چقدر من تو را دوست دارم، تحت هر شرایطی برگرد، من دارم می‏میرم و…" شاید برخورد من با مسئله‏ی عشق در ترانه‏های‏ام متفاوت باشد. من عشق را با التماس نمی‏خواهم، من عشق را تحت هر شرایطی نمی‏پذیرم، من عشق را هم با قدرت می‏خواهم و عشق را هم با احترام توأم می‏‏دانم. به‏خاطر همین، خودم به عنوان مردستیز اصلاً به کارهای‏ام نگاه نمی‏کنم.

Sängerin Ziba Shirazi
عکس: privat

من از خواست‏های زنانه صحبت می‏کنم، ولی این خواسته‏ها را شاید کمی صریح می‏گویم. شاید این بی‏پروایی‏اش است که به‏‏نظر مردستیز می‏‏آید. چون در فرهنگ ما همیشه زن هرچه ساکت‏تر و هرچه کم‏ حرف‏تر بوده، زن "بهتری" برای جامعه بوده است.

آیا مسئله فقط احساس زنانه است که در ترانه‏های شما مطرح می‏شود یا این‏که خواست‏های زنان هم به نوعی در کار شما جا دارد؟

من فکر می‏کنم آن روزی که ما نتوانیم از احساسات‏مان به راحتی و با جرأت صحبت کنیم، راجع به هیچ چیزمان نمی‏توانیم صحبت کنیم. من اگر نتوانم به مرد‏م بگویم که حتی چطور با من عشق‏بازی کن، نمی‏توانم به او بگویم که ۱۲ شب نمی‏توانی خانه بیایی؛ یعنی این‏قدر این دو موضوع به‌هم نزدیک است. وقتی شما آزادی بیان دارید، از خودتان این آزادی را شروع می‏کنید.

تنها شعر من که از یک حق برابری خارج از مرحله‏ی خود صحبت می‏کند، شعر "زن" است که: «روبهک من شیرزنم، خاموش تا من روشن‏ام». این شعر تا حدی به مسئله‏ی اجتماعی نگاه می‏کند. ولی باور من این است که همه چیز از شخص شروع می‏شود، همه چیز باید از "من" شروع شود تا به "ما" برسد.

آیا اشعار ترانه‏ها را خودتان می‏سرایید؟

بله؛ من فکر می‏کنم ویژگی کار من و این‏که این کار را زنانه کرده، همین است. به‏خاطر این‏که من کارهای‏ام را خودم ساخته‏ام و خودم خوانده‏ام. البته بگذریم که زیاد هم به آسانی این اتفاق نیفتاد، در جامعه‏ی مردسالار هنری ما در لوس‏آنجلس و شاید در تمام سطح اروپا و آمریکا. من مخالف خواندن اشعاری هستم که مقام زن در آن پایین آمده است؛ حال چه از نظر عاشقانه و چه از نظر اجتماعی.

از بی‏پروایی در ترانه‌هایتان گفتید. آیا منظورتان بیان احساسات زنانه‌ایست که به نوعی دیگر در اشعار فروغ توصیف می‌شود؟

به‏هرحال فروغ برای خیلی از ما پیش‏کسوتی بوده است. فروغ و سیمین بهبهانی پیش‏کسوت بودند. کار من کاری است که روی صحنه اجرا می‏شود. روی صحنه هم کار من همیشه با یک گفت‏وگو در ارتباط است. یعنی من اول راجع به شعر صحبت می‏کنم که این شعر تحت چه شرایطی گفته شده و بعد موزیک را می‏خوانم. مثلاً فرض کنید من در شعر "اوج" طلب یک هماغوشی عاشقانه را می‏کنم. روی صحنه راجع به آن صحبت می‏کنم و بعد آن را می‏خوانم. به این شکل، این مسئله عریان‏تر با شنونده در میان گذاشته می‏شود.

شما در برخی از اجراها گیتار می‏زنید. چه کسان دیگری با شما در گروه موسیقی همکاری می‏کنند؟

بله؛ با یک گروه موسیقی جاز سفر می‏کنم؛ پیانیستی به نام دکتر خوزه میگلیا مال که سال‏هاست با هم همکاری می‏کنیم. یک نوازنده‏ی جاز و یک نوازنده‏ی باس هم هستند و در آلمان یک نوازنده‏ی ساکسیفون و فلوت نیز با ما همراهی می‏کنند. من گیتار را فقط در یک قسمت از برنامه استفاده می‏کنم که خودم تنها و بدون ارکستر برنامه اجرا می‏کنم.

تا به‏حال شش آلبوم منتشر کرده‏اید. این آلبوم‏ها آیا همه به زبان فارسی بوده‏اند؟

بله، همه به زبان فارسی هستند. چون من شعر را به زبان فارسی می‏گویم. البته بعد از جنبش سبز، یک شعر به زبان انگلیسی گفتم که آن را در برنامه‏ی آخن اجرا خواهم کرد و هدیه‏ای است به انسانیت. در آن شعر به مسئله‏ی جنین‏کشی در چین، مسئله بوسنی و قتل‏های گروهی‏ای که انجام شده و مشکلاتی که در مناطق مختلف جهان هست، اشاره‏‏های کوچکی کرده‏ام و بعد برمی‏گردم به ایران و به مسائل ایران اشاره‏ای می‏کنم.

کار موسیقی را کلاً از کی شروع کردید؟ در خارج از کشور؟

در ایران، بعد از انقلاب، من در یک سفر اسکی پای‏ام شکست و مدت‏ها بستری بودم. این است که فکر کردم چه خوب است که من یک آلت موسیقی یاد بگیرم و گیتار را به‏دست گرفتم. شعر را هم از نوجوانی می‏گفتم. همیشه از کسانی بودم که در سرکلاس انشاء‏ام را بلند برای همه می‏خواندم و می‏نوشتم. این است که کم‏کم شروع کردم روی همین کارهای خودم موزیک گذاشتن و خواندن و زمزمه کردن آن‏ها.

چون این کار را در ایران بعد از انقلاب شروع کرده بودم، در جمع‏های خانوادگی می‏خواندم، ولی این‏که به صورت جدی‏تر این کار را شروع کرده باشم، در شهر هنرپرور لوس‏آنجلس بود. در این‏جا بود که فکر کردم یک آلبوم درست کنم و اولین آلبوم را نزدیک به ۱۸ سال پیش منتشر کردم.

کدام آلبوم بود؟

"قصه‏های عاشقانه" را منتشر کردم که آن موقع‏ها به صورت نوار کاست بود. اصلاً هنوز سی‏دی نبود. تحت شرایط مالی بسیار بدی این کار را کردم. رفتم توی استودیو آهنگ‏ها را ضبط کردم و دربه‏در، خانه‏به خانه کارهای‏ام را پخش کردم. به‏خاطر این‏که موقعیت در آن زمان، به‏خصوص برای زنی که تنها چنین کاری بکند، بدون این‏که پشتوانه‏ی مالی داشته باشد و بدون این‏که مردی بالای سرش باشد، مناسب نبود. من همیشه می‏گویم که من کارهای‏ام را در به‏در و خانه به‏خانه پخش کردم و از همه خواستم کپی نکنند و اگر کار را دوست دارند، حمایت کنند.

بعد از "سیب سرخ"، "زنانه"، "کنسرت ۲۰۰۵"، "هفت ستاره"، "آرزوهای گم‏شده" و "هوای تازه"، حال چه کاری را در دست دارید؟

من دو هفته‏ی پیش در لوس‏آنجلس، در محل خیلی کوچکی، یک کنسرت ۱۰۰ نفره گذاشتم و یک ضبط زنده از کارهای آخرم را در آن‏جا انجام دادم. به‏خاطر این‏که مخارج آلبوم برای من بسیار زیاد بود. چون من از موزیک زنده استفاده می‏کنم. اگر در آلبوم من ساکسیفون نواخته می‏شود، آن ساکسیفون، ساکسیفون واقعی است. به خاطر همین مخارج آلبوم‏ام خیلی بالا بود و چون در عروسی‏ها و میهمانی‏ها هم نمی‏خوانم، درآمد‏‌ام آن‏چنان نبود.

این است که یک کنسرت ۱۰۰ نفره در لوس‏آنجلس گذاشتم، قیمت ورودی را هم کمی بالاتر از حد معمول گذاشتم و ۱۰۰ نفر از علاقه‏مندان کارم را دعوت کردم که برای ساختن آلبوم بعد با من همراه باشند. این ضبط زنده را انجام دادم و می‏روم که کارهای استودیویی آن را برای ماه مه تمام کنم و امیدوارم اوایل ماه ژوئن آلبوم جدید را به بازار عرضه کنم.

این آلبوم جدید چیست و با چه نامی منتشر می‏شود؟

"مرد من". آسم آخرین کاری که کرده‏ام "مرد من" است. در این آهنگ مشخصات مرد مورد علاقه‏ام را می‏گویم و آهنگی است که با طنز خاصی در رابطه است.

وقتی شما عریان و باز در مورد خواست‏های یک زن، در مورد احساسات او صحبت می‏کنید، برخورد مردها با ترانه‏های شما چگونه است؟ منظورم احساساتی که در بسیاری از ترانه‏ها مطلقاً مطرح نمی‏شوند. برخی از خوانندگان زن حتی نوع اشعاری که می‏خوانند، اشعار مردانه است. گاهی این احساسات را از جانب یک مرد می‏خوانند و این به نوعی بیان غیرمستقیم احساس خودشان است.

عده‏ای هستند که کار را گوش نمی‏کنند. یک ترانه‏ی "زن" را از من شنیده‏اند و یک برچسب "فمینیستی" به آن می‏زنند. می‏گویم برچسب، به‏خاطر این‏که متأسفانه "فمینیست" نه فقط در جامعه‏ی ایرانی، بلکه در جامعه‏ی غیرایرانی هم به عنوان یک ضدمرد همیشه شناخته شده است. از این‏جا من می‏فهمم که واقعاً کار را گوش نکرده‏اند و سرسری به همه چیز توجه کرده‏اند.

از این دسته که بگذریم و به دسته‏ای برسیم که موزیک را با تفکر گوش می‏دهند، به اشعار فکر می‏کنند و فقط به صرف این‏که کار را یک زن خوانده است، به آن توجه نمی‏کنند، آن‏ها طرفدار کار من هستند.

من مردی را که همراه من نیست، چون این سبک موسیقی را دوست ندارد، می‏توانم قبول کنم. خیلی هم طبیعی است، آدم ممکن است یک سبک موسیقی را دوست داشته باشد و سبک دیگری را دوست نداشته باشد. ولی به عنوان این‏که "زیبا شیرازی، آن فمینیست که ضد مرد است" را اصلاً قبول نمی‏کنم. او را به عنوان مردی نگاه می‏کنم که دقت نمی‏کند. ترانه‏های‏ من زنانه است، چون از احساسات زنانه صحبت می‏کند. حال شما می‏توانید هر اسمی که می‏خواهید روی این ترانه‏ها بگذارید.

خانم شیرازی، در کدامیک از ترانه بوده که به دل خودتان، بیشتر از بقیه نشسته است؟

یک ترانه دارم:

با تو دوباره من شدم،

عاشق جان و تن شدم.

با تو گل از گل‏ام شکفت،

با تو دوباره زن شدم.

خودم فکر می‏کنم این یکی از زیباترین کارهای من است. کار "زن" امضای هنری من است، آن را خیلی دوست دارم. ترانه‏ی "اوج" باز یکی از عاشقانه‏ترین کارهای من است.

برای شنیدن فایل صوتی گفت‌وگو با زیبا شیرازی و نمونه‌هایی از ترانه‌های او بر لینک پایین صفحه کلیک کنید!

شیرین جزایری

تحریریه: کیواندخت قهاری