1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

بخش سوم: پیامدها و درس‌های تاریخی کودتای ۲۸ مرداد

۱۳۸۶ مرداد ۲۷, شنبه
https://p.dw.com/p/BVia
عکس: Farshad Bayan

پرسش دیگر این است که اگر حزب توده دست از تندروی‌های خود می‌کشید و با دوراندیشی بیشتر، فرای اهداف ایدئولوژیک به منافع ملی می‌اندیشید، آیا آنگاه می‌شد ایران را به سوی یک نظام دمکراتیک و یک جامعه‌ی مدنی جاافتاده رهنمون کرد؟

آقای امیرخسروی می‌گوید:

«به نظر من و روی تجربه‌ی شخصی خودم، اگر حزب توده ایران حزبی بود که واقعا از عقلانیت لازم برخوردار می‌‌بود و یک سیاست معتدلی داشت و دنبال هژمونی خودش بر جنبش نبود، من معتقدم حتا با علم به تمام این مشکلات و تمام توطئه‌ها، مصدق می‌توانست از این ماجرای ۲۸ مرداد سربلند بیرون بیاید.

البته بعد اوضاع خیلی سریع عوض شد، یعنی شوروی سیاست‌اش تقریبا در ماه‌های آخر حکومت دکتر مصدق به‌کلی تغییر یافت. سفیر جدید آمد، "لاورنتیوف" بجای "سادچیکف" با برنامه‌ای برای حل مشکلات اقتصادی با ایران آمد. بعد خروشچف روی کار آمد و اصلا یک چنین تغییر مهمی صورت گرفت.

آمریکا هم از آن طرف در فاصله‌ی کودتای ۲۵ و ۲۸مرداد، اسناد الآن در اختیار هست، ماموریت داده بود که ما باید سیاست‌مان را عوض کنیم و یک جوری با مصدق کنار بیاییم.

این کنارآمدن با مصدق از یک طرف، حمایت شوروی از آن طرف، ترس آمریکا از این حمایت شوروی می‌توانست خلاصه امکان بدهد که دکتر مصدق روی کار بماند و آن ده ‌ـ دوازده ‌سالی که از عمر پربارش باقی مانده بود، او می‌توانست یک دموکراسی جاافتاده با یک اقتصاد رو به رشد را در ایران پایه‌گذاری بکند.»

CIA Putsch 1953 in Iran
مجلس در محاصره‌ی ارتشعکس: Farshad Bayan

۲۵ سال پس از ۲۸ مرداد ۳۲ در ایران یک انقلاب اسلامی به وقوع پیوست که فعالان سیاسی قریب به اتفاق آن را پیامد این کودتا می‌دانند.

آقای همایون معتقد است که ۲۸ مرداد به تاریخ پیوسته و باید از این رویداد چنین درس گرفت:

«یکی این که ۲۸ مرداد ما را متوجه بکند که اگر میان خودمان مسایل‌مان را حل نکنیم، یعنی میان ما ایرانی‌ها، حتما بیگانگان برای ما تصمیم خواهند گرفت. این را ما نتوانستیم بفهمیم و بعد از ۲۸ مرداد دیگر هیچ امکانی برای همراهی، توافق، برای موافقت ‌کردن و موافقت ‌نکردن و برای همکاری بر سر مهم‌ترین اصول باقی نماند و شکاف میان نیروهای هوادار پادشاهی و مخالف پادشاهی،‌ حالا چپ، جبهه ملی و همه، شکافی پرنشدنی شد و از این جهت به میزان زیادی در [وقوع] انقلاب اسلامی مؤثر بود. یعنی نیروهایی که با شاه مخالف بودند، حاضر بودند تا همه جا، حتا، اطاعت و بندگی خمینی بروند.

دومین نتیجه‌ای که ۲۸ مرداد داشت، این بود که ما صاحب یک کربلای سیاسی هم شدیم. کربلای حسینی با کربلای مصدقی تکمیل شد و هنوز هم این ادامه دارد، بطوری كه یک هاله‌ی تقدس بر گرد مصدق و یک هاله‌ی لعن و نفرین بر گرد مخالفانش کشیده شده است و با حالت مذهبی استفاده‌ی سیاسی از این رویداد می‌کنند.»

از نظر آقای خانبابا تهرانی کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ را باید در چارچوب دیپلماسی خشن ایالات متحده آمریکا فهمید که در آن برهه در سراسر دنیا با برانداختن حکومت‌های ملی، نظام‌های خودکامه‌ی گوش به فرمان آمریکا را بر سر کار آورد.

خانبابا تهرانی تصریح می‌کند که امروز همین رویکرد گذشته‌ی ایالات متحده برایش دردسرساز شده است:

«به هرحال قطع فرایند دمکراسی و اعتدال در روند جامعه‌ی ایران و آغاز دوران سرکوب و تعطیل آزادی‌های سیاسی و فرهنگی این نکته‌ را به ما می‌آموزد که مقایسه‌ی گرایش‌های سیاسی سرمایه‌داری جهانی امروز را نباید با دیروز اشتباه گرفت.

در آن زمان راه‌کارهای سیاست‌های سرمایه‌داری جهانی برقراری حکومت‌های نظامی و از میان برداشتن جنبش‌های آزادی‌خواهانه به بهانه‌ی ترس از خطر کمونیسم و شوروی سابق بود. امروز با وجود از بین‌ رفتن اردوگاه به اصطلاح سوسیالیسم و نبود شوروی، آمریکا با پرچم دمکراسی‌ خواهی برای تأمین منافع خود در جهان عمل می‌کند. در حالی که در گذشته هرکس که سخن از نفی سرمایه‌داری و یا نقد سرمایه‌داری به زبان می‌راند، داس بلند سیاست‌های جنگ سرد و آنتی‌‌کمونیستی برادران دالِس و مک کارتیسم، ناقدین و منکرین سرمایه داری را از میان برمی‌داشت.

این سیاست نه فقط در ایران، بلکه در عرصه‌ی جهان اعمال می‌شد. این سیاست در آن زمان عرصه‌‌ی کار و زندگی را حتا برای روشنفکران و هنرمندان و هنرپیشگان هالیوود در آمریکا هم تنگ کرده بود و بسیاری از روشنفکران آمریکا به اتهام دارا بودن عقاید کمونیستی با تکیه به مک کارتیسم به پشت میز محاکمات کشانده شدند، تا جایی که حتا چارلی چاپلین را از آمریکا راندند.

یادآور می‌شوم که استعمار با تمام خشونت علیه حکومت‌های ملی عمل کرد و من فکر می‌کنم استبدادهای بعدی در بسیاری از کشورها، منجمله کشور ما، آن بذری است که خود استعمار در گذشته پاشیده است و حاصل آن را هم‌اکنون دارد درو می‌کند. بخشی از آن، همین جنبش تروریسم جهانی هست و بخشی‌ ديگر هم خشونتی است که در عرصه‌ی سیاست در خاور میانه الآن دارد اعمال می‌شود.»

Iranischer Ministerpräsident Mohammad Mossadegh in der Verbannung nach dem Putsch 1953
محمد مصدق در تبعیدگاهعکس: Farshad Bayan

پیامدهای ملی این رویداد از نظر آقای یزدی چیزی جز یک استبداد ۲۵ ساله شاهی و انقلاب اسلامی برخاسته از آن نبوده است که حکومت الاهی را جانشین حکومت شاهنشاهی کرد:

"کودتای ۲۸ مرداد از نگاه ملی و تاریخ مبارزات میلیونی اولین چیزی که داشت این بود که فرآیند دمکراسی را در ایران در اولین مراحل جنینی‌اش در نطفه خفه کرد. ما در مروری بر تاریخ معاصر کشورمان، از شورش تنباکو و بعد انقلاب مشروطه و بعد حوادثی که در سال ۱۲۹۹ اتفاق افتاد، یک دوره‌ی ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ داریم که مدت ۱۲ سال بطور نسبی فضای سیاسی ایران آزاد بود. نیروهای مردمی آرام آرام دارند شکل می‌گیرند. می‌بینیم كه در این فضای کمابیش آزادِ افکار و اندیشه، فرآیندها و روندها دارد شکل می‌گیرد. و دکتر مصدق هم عمیقا به دمکراسی متعهد بوده است. بنابراین اگر چنانچه این حادثه اتفاق نمی‌افتاد، قطعا شکل حکومتی ایران به جهت ملی و بین‌المللی متفاوت می‌بود. اما متأسفانه یکی از پیامدهای بسیار ناگوار کودتای ۲۸ مرداد این بود که این فرآیند را در داخل ایران متوقف و در نطفه خفه کرد. و بعد جانشین دکتر مصدق یک حکومت کودتایی بود که برای ۲۵ سال با مشت آهنین حکومت ‌کرد.

شاهِ قبل از کودتای ۲۸ مرداد همان محمد رضا شاهِ بعد از کودتا نبود. بنابراین از این تاریخ به بعد برای مدت ۲۵ سال پیامدهای ملی‌اش این بود که ما با حکومت سرکوبگری روبرو بودیم که به هیچ وجه نه به قانون اساسی پایبند بود و نه به حقوق ملت.

وی حاضر بود برای اداره‌‌ی مملکت با مشت آهنین به هر کاری دست بزند و به‌علاوه از نظر داخلی هم آرام آرام سلطه و نفوذ بیگانگان در سرنوشت کشور گسترش يافت. اگر تا قبل از آن فقط انگلستان بود، این بار آمریکایی‌ها هم بودند. به‌خصوص روابطی که آمریکایی‌ها با ارتش پیدا کردند، همچنان ادامه پیدا کرد و ما برای مدت ۲۵ سال چنین گرفتاری را پیدا کردیم.

اینها عوارض و پیامدهای ملی آن برای ما بود. منشاء یکی از پیامدهای درازمدت آن، از درون همان کودتای ۲۸ مرداد است که انقلاب سال ۵۷ و سپس یک چنین حکومتی به نام دین و خدا بوجود می‌آید. ولی اگر چنانچه این نبود و آن فرآیند تغییرات تدریجی دمکراتیک فرصت تداوم می‌یافت، قطعا امروز ایران ما طور دیگری می‌بود.»

از نظر آقای یزدی اقدامات ملی‌گرایانه‌ی دکتر مصدق ابعادی جهانی به خود گرفت و در چارچوب جنبش‌های رهایی‌بخشِ ضداستعماری الهام‌بخش شماری از کشورهای منطقه شد:

«از نظر بین‌المللی پیامدش این بود که شاید برای اولین بار بود که بعد از پایان جنگ جهانی دوم دو قدرت بزرگ جهانی آمریکا و انگلیس مستقیما برخلاف منشور سازمان ملل متحد از امکانات "سیا" و "اینتلیجنس سرویس" و „M16“ استفاده کردند و چنین کودتایی را علیه یک دولت ملی به اجرا گذاشتند.

این رويداد تأثیرات بسیار گسترده‌ای در سطح بین‌المللی داشت. به همین دلیل هم هست که امروز با وجود گذشت ۵۴ سال از کودتای ۲۸ مرداد هنوز همچنان در محافل آکادمیک مسئله‌ی کودتا مورد بحث و مناظره و گفتگو است، آنهم بخاطر تأثیراتی است که این کودتا در مناسبات جهانی ایجاد کرده است. هم در سطح مناسبات امنیتی بین‌المللی و در سطوح اقتصادی در میان آرایش شرکت‌های بزرگ نفتی، بانک‌داران و همه‌ی اینها اثراتی گذارد. حتا تا آنجایی که ما می‌دانیم که وقتی [جمال] عبدالناصر با الهام از ملی شدن صنعت نفت توسط مصدق در ایران، کانال سوئز را ملی کرد، آمریکایی‌ها "کیم روزولت"، یعنی همان مرد مأمور یا مسئول اجرای کودتا در ایران را به مصر فرستادند تا همین بلا ... یا به قول خودشان ناصر را هم "مصدقیزه" بکند که نشد.

بنابراین از نظر بین‌المللی نیز کودتای ۲۸ مرداد تأثیرات بسیار گسترده‌ای برجای گذارد.»

در پایان آقای خانبابا تهرانی متذکر شد که باید زمانی بر موضوع کودتای ۲۸ مرداد، به عنوان یک جدال‌ بی‌‌انتها نقطه‌ی پایان گذارد تا بتوان بدور از پیش‌داوری‌ها و کینه‌ها راهی برای آینده‌ی ایران گشود. وی افزود:

«باور من بر این است که پژوهشگران و فعالان سیاسی ایرانی در بازنگری انتقادی به کارنامه‌ی گذشته‌‌ی خویش و رویدادهای تاریخی باید پیش‌قدم بشوند، تا راه را برای تدوین سیاست‌های نوین و کارساز ملی و عمل سیاسی باز کنند.

در پایان باید این نکته را هم یاد‌آور شوم که رویداد کودتای ۲۸ مرداد دیگر نه انکارپذیر است و نه بر سر آن می‌توان تا ابد جدال‌های زیان‌بخش میان صفوف نیروهای آزادی‌خواه و استقلال‌طلب و تجددخواه را دامن زد و فرصت‌های تاریخی را برای رهایی ملی و خروج از بن‌بست استبداد دینی از کف داد.»

انتشار اسناد سازمان اطلاعاتی "سیا" در مورد عملیات موسوم به "آژاکس" و اظهارات ندامت‌گونه‌ی خانم مادلن اولبرایت، وزیر خارجه‌ی ایالات متحده‌ی آمریکا در دولت بیل کلینتون مُهر تأییدی است بر طرح و اجرای یک کودتای برنامه‌ریزی‌شده‌ی آمریکایی و انگلیسی که در سال ۱۹۵۳ علیه دولت ملی دکتر محمد مصدق به وقوع پیوست.

این کودتا به طور مسلم نقطه عطفی بود در تاریخ معاصر ایران. چنین به نظر می‌آید که تندروی‌های نیروهای چپ و خشونت راست‌گرایان به یاری طمع بیگانگان آمد، که خود برآیند جنگ سرد در پهنه‌ی بین‌المللی بود، و ضربه‌ای مهلک به فرآیند تحکیم بنیان‌های دمکراسی و جامعه‌ی مدنی در ایران وارد آورد.

سقوط دولت دکتر محمد مصدق که برآیند رأی ایرانیان بود، همچون زخمی در حافظه‌ی تاریخی مردم ایران برجای ماند و استبداد شاهنشاهی که جایی برای دگرباشی باقی نگذارده بود، کشور را بسوی انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ سوق داد. انقلابی که خرد و کلان، زشت و زیبا، خوب و بد را به یکسان در گرداب خود فرو برد و تاروپودشان را درهم‌ پیچید.

داود خدابخش