با افغانها مهربان نبودهايم
۱۳۸۵ اسفند ۲۳, چهارشنبهدر ايران به دنيا آمده مثل تمام كودكان ايرانى. پدر و مادرش افغان هستند اما او خود را ايرانى مىداند. اينجا بزرگ شده، اينجا اولين كلماتش را بر زبان رانده، اينجا به مدرسه رفته و اگر بگذارند همينجا هم مىماند.
شش ماهه بوده كه همراه پدر و مادرش از افغانستان به ايران آمده. اولين بار سخن گفتن را در ايران تجربه كرده. اولين روز مدرسه را در ايران تجربه كرده. اولين عشق و شكست را در ايران و با يك دختر ايرانى تجربه كرده و اگر بگذارند همينجا هم ازدواج مىكند.
صدها هزار نفر مثل او هستند مثل آنها كه تمامى اولينهايشان را در ايران تجربه كردهاند و ايران را وطن اصلى خود مىدانند هرچند هيچ حقى در اين وطن ندارند.
«مشهد به دنيا اومدم. خونوادم از ۲۸ سال پيش اومدن اينجا يعنى تمام برادراي من اينجا متولد شدن. اينجا بزرگ شديم. از اينجا خارج نشديم حتا يك دفعه. ولى خوب نه اجازه تحصيل به ما دادن كه تحصيل درست و حسابي داشته باشيم نه اينكه حتا براى فوق ديپلم يا پيش دانشگاهى به ما اجازه ميدن. همينطور كه امسال برادر كوچكتر من ترك تحصيل كرد، دقيقن مثل من، استوپ زد به خاطر اينكه نه اجازه پيش دانشگاهى بهت ميدن نه اجازه ثبت نام تو هيچ مدرسه دولتى ايران رو. فعلن هم مهمترين مشكل ما اجازه نداشتن كاره. چه جورى ميشه كه ايرانى كه خودش حرف از حقوق بشر ميزنه، خودش به كشورهاى ديگه ايراد ميگيره، چه جورى ميشه خودش اين مشكلات رو براى كسى كه اينجا متولد شده بعد اينهمه سال ايجاد كنه. مشكل اقامت ما چه جورى ميخواد حل بشه اينجا. بالاخره تكليف چيه» .
اين حرفهاى جواد كاظمى بود. محمد، ديگر افغانى ساكن مشهد به سوءاستفاده بعضى از صاحبان كار و تجار اشاره مىكند و عنوان مىكند كه مجبور است ۳۰ درصد از منفعت كارش را به عنوان رشوه يا حقالسكوت به كسانى بدهد كه با او كار مىكنند تا او را لو ندهند و اگر مورد شكايتى هم پيش بيايد حق شكايت ندارد چرا كه نه جواز كسب دارد و نه اجازه كار. او از محدوديتهاى ديگر افغانيها مىگويد:
«از حدود سه ماه پيش تمام بانكها حسابهاى مهاجرين افغانى رو بستن يعنى حتا بانكهاى اعتبارى ايران كه اصلن چكهاشونو هيچكس تو بازار قبول نميكنه، اونا هم دسته چك به افغانيها نميدن. ميگن بخشنامه آمده كه به مهاجرين دسته چك نديم. اكثر بنگاههاى املاك داخل مشهد كه ميترسن يا با قوانين مشكل دارن اصلن خونه به مهاجرين نميدن حتا مهاجرينى كه كارت دارن».
از سال ۱۳۸۱ و پس از شكست نيروهاى طالبان در افغانستان طرح بازگشت مهاجران افغانى به وطنشان در دستور كار دولت جمهورى اسلامى ايران قرار گرفت اما با گذشت حدود ۴سال از اجراى اين طرح تعداد بسيار كمى از اين مهاجران به افغانستان بازگشتهاند و بسيارى از آنانى هم كه رفته بودند دوباره به ايران برگشتند. اوضاع نابسامان افغانستان، نبودن امنيت و كار، نداشتن سرپناه، كمبود مايحتاج اوليه زندگى مثل سوخت و مواد غذايى و نبود امكانات تحصيلى از جمله علل بازگشت اين مهاجرين به ايران بود.
در سالهاى اخير به دليل شكست طرح بازگشت، راهكارهايى براى بازگرداندن اجبارى افغانها از سوى دولت ايران به كار گرفته شده است. اخذ شهريه از دانشآموزان افغان، ممنوعيت ادامه تحصيل در پيشدانشگاهى و مراكز دانشگاهى و ممنوعيت اشتغال افغانها در بخشهاى مختلف از جمله اين طرحهاست.
سوسن رحيمى يكى از افغانيان ساكن مشهد چند سال پيش اقدام به تأسيس يك بنياد فرهنگى به نام «بانو» كرد. در اين بنياد، زنان و جوانان افغان در كلاسهاى مختلف مثل زبان انگليسى، كامپيوتر و خياطى مهارتهاى لازم براى كار كردن و تشكيل يك زندگى مستقل را فرا مىگرفتند اما حدود ۳ماه پيش اداره اماكن مشهد به دستور اداره امور اتباع خارجه، اين بنياد را تعطيل و ساختمان آن را پلمپ كرد: «متاسفانه الان دوسهماه است که پلمپ کردهاند، بعلت نداشتن مجوز. دلیلشان هم این بود که چون مجوز نداریم، حق فعالیت هم نداریم و درواقع حالتی بلاتکلیف داریم. هر روز داریم میرویم و میآییم و به ما میگویند امروز مجوزتان میآید، فردا میآید، ولی هیچ صحبت خاصی نشده و هنوز هیچ جواب قطعی به ما ندادهاند. دانشجوها و شاگردهای ما هر روز با ما تماس میگیرند که ما چکار کنیم.ما هم هیچ جواب درستی نداریم، چون هیچ جواب درستی تا حالا نگرفتهایم که به اینها بدهیم».
تمديد نكردن كارتهاى اقامتى افغانها گويا راهكار ديگر دولت ايران براى اجبار مهاجران به بازگشت است. اين كارتها قبلن هر ۶ ماه يكبار تمديد مىشدند ولى از شهريور ماه امسال به دارندگان اين كارتها گفته شده كه پروندههايتان در حال بررسى است و زمان تمديد را به شما اطلاع مىدهيم. اين بدان معناست كه الان مثلن در شهر مشهد تعداد زيادى مهاجر افغان كارتهايى در دست دارند كه شش ماه از تاريخ اعتبار آن گذشته است و اين مسئله مشكلات زيادى را براى آنان به وجود آورده است: «من همين الان كه با شما صحبت مىكنم گوشى رو بگذارم برم سر خيابون يك برخوردى با يك افسر بكنم يا يك بسيجى جلوى منو بگيره و من بگم افغانيم حتمن بدون اينكه از من سؤال و جواب كنه يك پرونده درست ميكنه منو مىبره پاسگاه. صبحش از پاسگاه مىبره اردوگاه. پاسگاه هم كارت شناسايي رو قبول نميكنه. بايد اردوگاه ببينه كه اين كارت شناسايى مال من هست و تأييد كنه بعد منو برگردونه مشهد».
اين اردوگاهها كه بعضى از افغانهاى داراى كارت هم در اين اواخر چند شبى را در آنجا گذراندهاند، هيچ نشانى از شرايط ابتدايى يك زندگى انسانى را هم ندارند. مسعود رضايى مهاجر افغان ساكن مشهد كه دو شب را در اردوگاه سفيدسنگ گذرانده، وضعيت آنجا را اينگونه توصيف مىكند: «یک اردوگاهی زدهاند نزدیکيهای شهر فریمان که اردوگاه بسیار بزرگیست و متاسفانه خیلی رفتارهای بدی میشود با مهاجران افغان و اصلا اجازه نمیدهند کسی از سازمان ملل، بدون هماهنگی، برود آنجا. مثلا یکی از بچهها میگفت، زمانى كه من آنجا بودم، از سازمان ملل آمده بودند برای بازدید از این اردوگاه. سریع مثلا غذای آنچنانی آوردند برایمان و جلویمان گذشتند و به ما رسیدند که این مأمور آمد و نگاه کرد و وضع افغانیها را در آن اردوگاه دید و وقتی رفت، سریعا دوباره آن غذاهای خوب و لباسهای تميز را از ما گرفتند. اين اردوگاه يك سيلو است. سيلوى بسیار بزرگ. من خودم که رفته بودم، شب در هر سيلو حدودا ۱۲۰۰ تا ۱۳۰۰ نفر آنجا بودند. سرويس بهداشتی بسیار کثیفی داشت و غذا که هرکس پول داشت میرفت میخرید و هرکسی که پول نداشت باید گشنه میماند آنجا تا وضعش مشخص بشود یا ردشان کنند از مرز و يا برگردانند به مشهد.»
همه اينها در حالى است كه در تمامى نشستهاى سهگانه دولت ايران و افغانستان و نمايندگان كميسارياى عالى پناهندگان سازمان ملل، دولت ايران متعهد شدهاست كه افغانهايى را كه داراى كارت شناسايى هستند تحت فشار براى بازگشت قرار ندهد. به گفتههاى نادر فرهاد سخنگوى كميسارياى عالى پناهندگان در امور مهاجرين افغان در اين زمينه گوش مىكنيم: «ما در هر مذاکراتی که با جمهوری اسلامی ایران داشتیم، دولت افغانستان و كميسارياى عالى پناهندگان سازمان ملل، همیشه از آنها (دولت ايران) به شکلی تعهد گرفتهاند و همیشه آنها تضمين کردهاند مبنی بر کمکهایشان به افغانهایی که در ایران زندگی میکنند. و مخصوصا همان تعداد کسانی که مورد نگرانی ما هستند، کسانی که ثبت نام شدهاند وكارت دارند، اینها مورد نگرانی ما هستند و در هر مذاکراتی که ما داشتیم همیشه جمهوری اسلامی ایران تعهد کردهاست بر کمکهایشان، چه بر افغانهایی که در آنجا زندگی میکنند و چه به آنهایی که میخواهند بازگردند به افغانستان و همیشه ما گفتهایم و بیان کردهایم که نباید افغانها با مشکلات و چالشهایی روبهرو شوند که مجبور به بازگشت به افغانستان شوند».
در آخرين نشست سهگانه نمايندگان دولت ايران و افغانستان و كميسارياى عالى پناهندگان سازمان ملل كه حدود سه هفته پيش برگزار شد، مقرر شد كه به افغانيانى كه به كشوشان بازگردند ويزاى سهماهه كار در ايران داده شود اما مهاجرين مىگويند با توجه به زياد بودن تعداد متقاضيان و همچنين سنگين بودن هزينه ويزا اين امكان نيز عملن براى همه وجود ندارد مضاف بر اينكه شنيدهها حاكى از آن است كه تنها در كورههاى آجرپزى، مرغداريها و چاهكنى اجازه كار به افغانها داده مىشود.
چندى پيش يك جوان افغانى كه طبق قوانين قديمى حق تحصيل در دانشگاه را داشت، در حالى كه سال سوم رشته مهندسى عمران را مىخواند با درخواست عجيب پرداخت شهريه روبرو شد و چون توان پرداخت شهريه را نداشت، از دانشگاه اخراج شد. اين جوان افغانى هماكنون كارگر سياه يا بدون مجوز يك خياطى در مشهد است و هرزمان كه سروكله مأموران پيدا شود مجبور است خود را در ميان ازدحام مردم گم كند.
يك زوج افغانى كه ۱۰ ماه است صاحب اولين فرزند خود شدهاند، هنوز موفق به دريافت كارت شناسايى براى كودكشان نشدهاند و ترس روزى را دارند كه اين كودك ۱۰ ماهه به ۶سالگى برسد و همچنان بدون اوراق شناسايى به جاى رفتن به مدرسه، راه كوچه و خيابان را در پيش گيرد.
پاى درددلهاى اين همزبانان و همسايگان و همنوعانمان مىنشينم و اين جمله مدام در مغزم تكرار مىشود كه: پناهندگى يك حق است نه امتياز.
ميترا شجاعى