ایل ماساجرو: ناآرامی درونی جامعه آمریکا
۱۳۸۶ فروردین ۲۸, سهشنبهدر روز دوشنبه ۱۷ آوریل در یکی از دانشگاه های آمریکا حادثه ای خونین روی داد که گفته میشود پرتلفات ترین ماجرای سال های اخیر در نوع خود بوده است. در حمله فردی مسلح به دانشگاه فنی ویرجینیای آمریکا بیش از ۳۰ نفر کشته و به همین تعداد زخمی شده اند. دانشجویان در دو حادثه جداگانه در ساختمان یکی از خوابگاه های دانشگاه و ساختمان آموزشی دانشکده مهندسی در جنوب غربی ایالت ویرجینیا گلوله باران شدهاند. به گفته مقامات مسئول جزئیات حادثه هنوز به درستی روشن نیست و کارآگاهان مشغول بررسی ارتباط دو حادثه، نحوه حمله ضارب و انگیزه های احتمالی اقدام او هستند. گزارشها از خودکشی ضارب در ساختمان آموزشی دانشکده مهندسی، که محل حمله دوم بوده، خبر داده اند.
رسانههای بینالمللی به تفصیل به این ماجرا پرداختهاند.
روزنامه ایتالیایی ایل ماساجرو در شماره ۱۷ آوریل خود نوشته است:
«حمام خونی که در خوابگاه دانشگاه به راه افتاد، کار یک ضارب انتحاری بود. این ضارب برخلاف عاملان مسلمانی که به خاطر اهداف دینی دیگران را به کشتن میدهند، انگیزه مذهبی نداشت بلکه از نوعی نا آرامی درونی متأثر بود که در میان بسیاری از لایه های جامعه آمریکا حضور دارد. آمریکا در سالهای اخیر روز به روز محبوبیت خود را در جهان به ویژه در میان کشورهای محروم از دست داده است. پس از سالهای جنگ جهانی دوم آمریکا مهد دموکراسی به شمار میرفت و همه جا در دفاع از آزادی حضور داشت. اما امروز آمریکا ابرقدرتی است که پیوسته با دیگران جنگ آغاز میکند و ناچار میشود مدام از خود دفاع میکند. آمریکا و اهالی آن مدام در حال یافتن دشمنان واقعی یا خیالی هستند.»
روزنامه فرانسوی لارپوبلیک دو سانتر نیز انتقاد خود را بر نگرش تکیه بر اسلحه استوار کرده است. روزنامه چاپ پاریس مینویسد:
«ما تنها میتوانیم به این واقعیت تلخ پی ببریم که ایالات متحده که با میل و رغبت نقش پلیس جهانی را ایفا میکند، از تأمین امنیت برای فرزندان خود ناتوان است. سخنان اندوهبار جورج بوش رئیس جمهور آمریکا در این واقعیت تغییری نمی دهد که همان علل همیشگی بار دیگر به نتایج مشابه رسیده است. در آمریکا سالانه ۳۰ هزار نفر به ضرب گلوله به قتل میرسند. برای خرید و فروش اسلحه قانون مناسبی وجود ندارد و دسترسی به اسلحه حتی برای افراد کم سن و سال آسان است. آقای بوش برخلاف وعده هایش نه قوانین را در این عرصه سخت تر کرده و نه امنیت را در آموزشگاه ها بالا برده است.»
روزنامه آلمانی وست دویچه الگماینه تسایتونگ چاپ اسن با یادآوری این نکته که در در ده سال اخیر در مدارس و دانشگاه های ایالات متحده ۱۹ مورد برخوردهای خونین روی داده، اظهار امیدواری کرده است که وقوع این فاجعه سرانجام به کمک مخالفان آزادی حمل اسلحه در آمریکا بیاید تا قوانین شدیدتری در این مورد وضع کنند.
روزنامه اسپانیایی ال پایس در شماره سه شنبه ۱۷ آوریل خود نوشته است:
«رئیس دانشگاه این ماجرا را تراژدی هولناک خوانده است. اما چنین اظهاراتی در موارد مشابه پیشین نیز به گوش رسیده بود. موارد پیشین بار دیگر ضرورت نظارت شدیدتر بر حمل اسلحه در آمریکا را پیش کشیده بود. نتیجه آن بود که برخی از قوانین سختتر شد و امنیت مراکز آموزشی تا حدی بالا رفت. اما سخن آخر با ایالتهای گوناگون است که مدام بر قانون اساسی تکیه میکنند. قانون اساسی ایالات متحده آمریکا، که تدوین آن به دوران پیش از تشکیل ارتش ملی برمی گردد، به هر فردی حق حمل اسلحه داده است. نباید از یاد برد که ایالت ویرجینیا از مراکز اصلی مدافعان آزادی حمل اسلحه است.»
روزنامه بریتانیایی ایندپندنت نیز نوک تیز حمله خود را متوجه مقررات آزادی حمل اسلحه در ایالات متحده کرده است. روزنامه چاپ لندن در شماره ۱۷ آوریل خود مینویسد: «حتی بعد از چنین جنایت هولناکی امیدی نیست که حمل اسلحه در آمریکا منع شود. البته برخی از شهروندان بر دومین متمم قانون اساسی ایالات متحده انگشت میگذارند، اما آزادی حمل اسلحه برای بسیاری از آمریکایی ها امری مقدس است. در ایالت های جنوبی کشور، آزادی حمل اسلحه را ضامنی برای آزادی شخصی و مانعی در برابر تمرکز قدرت میدانند. اصطلاح رایج در نزد آنها این است که اسلحه نیست که انسان را میکشد، این انسان است که انسان دیگر را میکشد.»
روزنامه ایتالیایی کوریره دلا سرا در شماره ۱۷ آوریل، درباره فاجعهای که ۳۳ نفر قربانی گرفته است، مینویسد:
«حمام خونی که در خوابگاه دانشگاه ایالت ویرجینیا به راه افتاد، آمریکا را تکان داد. این حادثه احتمالا به واکنش هایی شدیدتر از موارد سابق منجر میشود، اما نمی تواند فرهنگ اهالی این کشور را تغییر دهد. در ایالات متحده فرهنگ دفاع از خود به شدت مسلط است و مردم مایلاند از این حق با تکیه بر اسلحه گرم استفاده کنند. تا وقتی قانون از چنین حقی دفاع میکند و دسترسی به اسلحه حتی تفنگهای پیشرفته و خودکار چنین آسان است، از وقوع چنین رویدادهای تأسف باری نباید تعجب کرد...»