ایران در آستانه یک اتفاق جدی اما نه جدید!
۱۳۸۶ آبان ۳, پنجشنبهبه نظر میرسد، مذاکرات دیروز هیات ایرانی در رم برسر پرونده هسته ای ایران با خاویر سولانا، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا تنها این نتیجه را داشت که پیچیدهتر شدن مناقشه هستهای با ایران را در آینده نزدیک نشان دهد. در این مذاکرات علی لاریجانی، دبیرسابق شورای عالی امنیت ملی نقش اصلی را برعهده داشت و این آخرین باری بود که هیات ایرانی را همراهی میکرد. اکنون غرب نگران این است که روند مذاکرات از این پس سخت تر خواهد شد. خاویر سولانا تاکید کرده که باید منتظر ماند و دید که تغییرات در ساختار قدرت حاکمه ایران به کجا خواهد انجامید.
این سؤال که تحولات در حکومت ایران، این کشور را به کدام سو خواهند برد، موضوع مصاحبه دویچه وله با کسری نوری، دبیر سابق روزنامه اعتماد ملی و مشاور مدیرمسئول فعلی این روزنامه است:
دویچهوله: خاویار سولانا با تاکید بر نقش آقای علی لاریجانی در مذاکرات رم گفته است که مذاکرات با ایران تا به حال سخت بود، از این به بعد پیچیدهتر هم خواهد شد. به نظر شما از این بهبعد شاهد یک سیاست رادیکال و یکدست در مناقشه هستهای خواهیم بود؟
کسری نوری: اتفاقی که در عرصهی سیاست ایران افتاد، یعنی جابجایی آقای لاریجانی و آقای جلیلی، را خیلی نباید به معنی تغییرات اساسی در سیاستهای ایران تفسیر کرد. چون این به نظر میآید بیشتر یک پالایش درونگروهی بود تا تغییر اساسی در سیاستهای ایران. از این جهت من معتقدم که روند مذاکرات هستهای با جمهوری اسلامی ایران تغییر جدی در آن به وجود نمیآید و بالاخره به نوعی همان روال گذشته ادامه پیدا میکند.
این پالایش درونگروهی که به آن اشاره کردهاید، تا کجا پیش خواهد رفت، بخصوص این که شایعه کنارهگیری آقای متکی هم روزبهروز شدیدتر میشود؟
آقای احمدینژاد نشان داده است که در ماه گذشته پستهای افراد به نوعی به سرسپردگی آنها شاید بتوانیم بگوییم ارتباط دارد؛ یعنی نیروهایی که دربست و مطلق دراختیار ایشان باشند و از خودشان خیلی اراده نداشته باشند. اما احمدینژاد بارها برخی از این پستها را مثل وزارت امور خارجه، شورای امنیت ملی، وزارت کشور و حالا با نوعی هم وزارت ارشاد را به افرادی واگذار میکند که شاید از نظر آقای احمدینژاد گزینهی ایدهآل و مطلوبی نبودند. میشود حالا تغییر آقای لاریجانی را هم در همین راستا ارزیابی کرد و به طبع آقای متکی هم همینطور. آقای متکی البته از روز اول یک عنصر اصلی و کلیدی نبود. در حقیقت آقای متکی تابعی از آقای لاریجانی بود و بیشتر در مقطع سیاسی آقای متکی به عنوان نیروی آقای لاریجانی شناخته میشد. طبیعی هست که الان با توجه به جابجایی که در شورای امنیت ملی بوجود آمده است، آقای متکی در شرایطی قرار میگیرد که نقشاش از گذشته هم تشریفاتیتر بشود. حتا اگر آقای احمدینژاد بنابه ملاحظاتی آقای متکی را به عنوان وزیر امور خارجه حفظ بکند، اما با جابجایی که در سطوح عالی وزارت امور خارجه صورت خواهد گرفت، نقش آقای متکی تشریفاتیتر از گذشته خواهد شد.
آقای سولانا گفتهاند که غرب باید منتظر بماند ببیند موج جدید در ساختار قدرت در ایران چگونه آرام خواهد گرفت. به نظر شما اصلا آرام خواهد گرفت؟
ببینید، کسانی که بعد از انتخابات ریاست جمهوری نهم در ایران روی کار آمدند، تمام اینها حالا با اندک نوسانی تقریبا در یک اردوگاه هستند. اتفاقی که در عرصهی سیاست ایران میافتد این هست که شاید بتوانیم اینطور تلقی بکنیم که عناصر عقلگرا و یا به تعبیری متعادلتر نقششان کمرنگ خواهد شد. اما به نظر من نمیشود گفت که اینها به معنی تغییرات اساسی در سیاست ایران است. شاید در درازمدت با توجه به این که عناصر تندرو دارند روی کار میآیند، بتوانیم نتیجه بگیریم که روند تحولات در ایران به سمت یک اتفاق پیش میرود.
این اتفاق چه میتواند باشد؟
جابجاییها و اتفاقاتی در عرصهی سیاسی کشور صورت میگیرد و در حقیقت روی کارآمدن حالا به تعبیر ما تندور و یکدستشدن نظام تصمیمگیری در ایران منجر به یک بحران اساسی در کشور ما میشود که تبعات به طبع جبرانناپذیری دارد، یا به یک توافق و تفاهم بزرگ منجر خواهد شد با نظام جهانی که آن هم بالاخره در رابطه با خودش اتفاقیست که حالا شاید پیامدهای مثبتی داشته باشد برای کشور. اینطور به نظر میرسد که دیگر حد وسطی وجود نخواهد داشت.
شما احتمال را به کدام سمت بیشتر میبینید؟
واقعیت این است که در فضای سیاسی ایران یک مقدار پیشبینی قطعی تحولات دشوار هست، یعنی تجربه به ما نشان میدهد در شرایطی که فکر میکردیم همه چیز دارد به سمت بحران جدی پیش میرود، یک اتفاق و یا یک چرخش در تصمیمگیری کل معادلات را تغییر میداده است. از این جهت من نمیتوانم به طور مطلق پیشبینی بکنم. ولی آنچه از شواهد برمیآید، یعنی اگر ما براساس تحولات جاری بخواهیم پیشبینی بکنیم، به نظر میآید که به سمت یک اتفاق منفی دارد پیش میرود. یعنی جابجاییها و تصمیمگیریها اینطور نشان میدهد.
این اتفاق اگر که به یکدست شدن جناح تندرو در ایران منجر بشود، آیا از طرف دیگر به نزدیکشدن یک سری جناحهایی که شما به آنها به عنوان عقلگرا اشاره کردید منجر نخواهد شد؟ همین الان از مثلث محسن رضایی، علی لاریجانی و محمد قالیباف دائما سخن بر سر زبانهاست.
واقعیت این است که بالاخره وقتی تسویهی گستردهای درون حاکمیت صورت بگیرد، نیروهایی که از گردونه خارج میشوند، بهرغم پارهای از اختلافنظرها و تفاوت دیدگاهها، به نوعی ناچار هستند که به طور استراتژیک به هم نزدیک بشوند. اما با توجه به این که در یکی- دوسال اخیر تمام پایگاههای موثر، چه پایگاههای موثر نظامی و چه پایگاههای موثر سیاسی دربست دراختیار آقای احمدینژاد قرار میگیرند، من معتقدم که آن دوستانی که شما از آنها اسم بردید، در کوتاهمدت نمیتوانند به توفیق چشمگیری دست پیدا بکنند، مگر اینکه یک شرایطی به کشور تحمیل بشود که حاکمیت در جمهوری اسلامی ناچار بشود از بعضی عناصر تندرو چشمپوشی بکند و میدان را برای فعالیت عناصر متعادل و احیانا کسانی که بالاخره از اصالت بیشتری در عرصهی سیاسی کشور برخوردار هستند استفاده بکند.
رابطهی این عناصری که ازشان نام بردید با آقای رفسنجانی چه خواهد بود؟
بالاخره آقای هاشمی به عنوان یک نیروی با سابقه و موثر در جمهوری اسلامی همیشه مطرح بوده است. اما واقعیت این است که در دوسال گذشته پایگاه ایشان بشدت تضعیف شده است و دیگر نمیشود برای آقای هاشمی در عرصهی سیاست ایران نقش چندان موثری قائل بود. این واقعیتیست که در مناسبات کشور اتفاق افتاده است. گفتم، فقط یک اتفاق میتواند این ورق را برگرداند، ولی اگر روند اوضاع به همین صورت کنونی پیش برود، به نظر من نقش این آقایان هر روز کمرنگتر خواهد شد.
یک سوال دیگر هم از شما دارم و آن هم گمانهزنیهاییست که بر سر اختلاف آقای احمدینژاد با آیتاله خامنهای میشود!
من تا الان چیزی دربارهی اختلاف آقای خامنهای و آقای احمدینژاد نشنیدهام و به همین جهت نمیتوانم پاسخ خیلی روشنی به این سوال شما بدهم. من تا الان علائمی دال بر اختلاف بین رهبری نظام و رییس جمهور ندیدهام و اطلاعی از آن ندارم.
برخی معتقدند که آقای علی لاریجانی با موافقت آقای خامنهای استعفا داده است و گروهی هم این را رد میکنند.
در ابتدا گفتم، آقای احمدینژاد کاملا اعتقاد به بکارگیری نیروهایی دارد که به طور مطلق در اختیار ایشان باشند و من معتقدم بعد از ماجراهای آقای متکی، آقای پورمحمدی وزیر کشور هم باید منتظر اتفاقات مشابهی مثل آقای لاریجانی و آقای متکی باشد و آقای احمدینژاد نشان داده که دراین راه با هیچکس تعارفی ندارد و تحت هر شرایطی میخواهد نیروهای خودش را بهکار بگیرد و تا این دوسال هم به اعتقاد من براساس ملاحظاتی که با دفتر رهبری داشته است ایشان، این آقایان را تحمل کرده است. اما ظاهرا دارد این مسئولین را، مثل آقایان لاریجانی، متکی و پورمحمدی، به نقطهای میرساند که خودشان خواستار استعفا بشوند. شما نگاه کنید، الان در وزارت کشور هم مهرهچینیها به نوعی شده است که دورتادور آقای پورمحمدی را آدمهای آقای احمدینژاد احاطه کردهاند و عملا آقای پورمحمدی به عنوان یک نیرویی که بالاخره قدیمی هست و از او به عنوان یک نیروی تندرو چندان یاد نمیشود، عملا دارد نفوذ و اختیاراتش را در وزارت کشور از دست میدهد. آقای احمدینژاد استراتژیاش در مورد این نیروها این است که آنها را به نقطهای برساند که یا کاملا نقش تشریفاتی بهعهده بگیرند، یا ناچار به استعفا بشوند.
و رهبری پشت این استراتژی قرار دارد؟
نخیر! من قائل به این قضیه نیستم. ولی به نظر من ایشان هنوز به این جمعبندی نرسیدهاند که آقای احمدینژاد را وادار بکنند که دست از این نوع برخوردها و تسویهها بردارند. حالا به چه ترتیبی، من نمیدانم.