ایران به کدام سو میرود؟ <br> مصاحبه با محسن حیدریان
۱۳۸۸ تیر ۱۸, پنجشنبهدویچه وله برای پرتوافکندن بر صحنهی سیاسی ایران و آرایش تازهی نیروها، با محسن حیدریان، تحلیلگر سیاسی مقیم سوئد گفتوگو کرده است.
دویچه وله: آقای حیدریان، پس از چند هفتهی پرتنش و خونین در ایران، آقای محمود احمدینژاد در سخنرانی تلویزیون اخیر خود، بار دیگر انتخابات ایران را «آزادترین انتخابات دنیا» و خود را «نماد تغییر» خواند. ارزیابی شما از این سخنان چیست؟
محسن حیدریان: پس از اعلام نتایج انتخابات که در ایران و جهان به کودتای انتخاباتی یا «کودتای مخملی» معروف شد، آقای احمدینژاد در افکار عمومی بهنماد دروغ و تقلب تبدیل شد. تأیید سریع و غیرقانونی نتایج انتخابات از سوی آقای خامنهای، بلافاصله با تظاهرات میلیونی مردم رو به رو شد که نشان داد ذهنیت و وجدان عمومی جامعهی ایران دچار یک دگرگونی اساسی شده و مشروعیت این دولت را نمیپذیرد. آنچه بعد از این حادثه اتفاق افتاد این بود که نه تنها معترضین یا رایدهندگان به موسوی، بلکه بخش مهمی از حتا رایدهندگان به احمدینژاد نیز پس از این فضای سرکوب و خشونت شدیدی که در کشور به راه افتاد، مشروعیت دولت احمدینژاد را نمیپذیرند. به نظر من کوشش دوبارهی احمدینژاد در این که دولت خودش را محصول آزادترین و بهترین انتخابات معرفی بکند این است که میخواهد دستکم هواداران خودش را دوباره بسیج بکند. به خاطر این که میداند دولت او با دوران بسیار سخت و لرزانندهای رو به رو خواهد بود و نیاز دارد که حداقل بخشی از هواداران خودش را بسیج کند.
دویچه وله: در حالی که از فضای امنیتی کشور کاسته نشده و به گفتهی مقامات جمهوری اسلامی هنوز صدها نفر در زندانها هستند و هر روز شماری بازداشت میشوند، بعضی از شخصیتهای محافظهکار از فضای «اعتمادسازی» سخن میگویند و اصلاحطلبان را به همدلی فرامیخوانند. به نظر شما، تا چه اندازه میتوان این سخنان را جدی گرفت؟
محسن حیدریان: یکی از نتایج کودتای انتخاباتی، ایجاد دو شکاف اساسی در درون نظام جمهوری اسلامی است. یعنی این که نه فقط موسوی و کروبی، یعنی بخش مهم تمام اصلاحطلبان مشروعیت دولت را نمیپذیرند، بلکه در درون حاکمیت و نیز در درون روحانیت هم یک گسست به نظر من اساسیتر از گذشته ایجاد شده است. آن بخش از نیروهای درون نظام، یعنی اصولگرایان معتدل مثل لاریجانی، رضایی، توکلی و غیره، اینها هم با دولت کودتا موافق نیستند. در درون روحانیت هم علاوه بر مواضع روشن آیتاله منتظری و آیتاله صانعی، حتا کسانی مثل هادی غفاری و آیتاله آملی مشروعیت دولت را نپذیرفتند. همهی اینها نشان میدهد که آن اصولگرایان معتدل به این تشخیص رسیدهاند که با یک دولت اقلیت زیر سوال رفته و نامشروع، ایران چهارسال آینده را نمیشود اداره کرد. بنابراین اعتراض آنها این است که بتوانند فضا را کمی آرام بکنند و به نظر من این اعتراضات در جلوگیری از سرکوب و خشونت و اعترافگیریی که وجود دارد مهم است و میتواند تا حدی مانع این حرکتها بشود.
دویچه وله: اخیرا تحرکاتی در میان نیروهای اصلاحطلب برای هماهنگی فعالیتهایشان به چشم میخورد. در میان این نیروها بر ضرورت تحزب و ایجاد حزب سیاسی، بویژه توسط آقای میرحسین موسوی تاکید میشود. به باور شما با توجه به تجربیات گذشته و تناسب نیروهای سیاسی در ایران و زمزمههایی که برای ممنوع کردن جبههی مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و حتا مجمع روحانیون مبارز به گوش میرسد، چنین فعالیتهایی در آینده تا چه اندازه میتواند میسر باشد؟
محسن حیدریان: به نظر من آنچه در ایران امروز در حال وقوع است، یک گسست اساسی است از دوران سی سال گذشته. این گسست هم بخصوص گسست فکری میلیونها ایرانی است از ولایت فقیه و مشروعیت نظام. تکان خوردن ذهنیت عمومی جامعه است و نیز آرایش نیروهای سیاسی هم به شدت دگرگون شده است. اما در عین حال ما با یک بنبست کودتا رو به رو هستیم. به این علت که نتایج وضعی که از این گسست ایجاد میشود، در حقیقت یک برد و باخت سرنوشت ساز است برای همهی بازیگران درگیر این حرکت. این که اوضاع به کدام سمت میرود، خیلی فشرده میشود از سه سناریو صحبت کرد. یک سناریو این است که در واقع دولت اقلیت احمدینژاد با یک سرکوب خونین یعنی با غیر قانونی کردن احزاب اصلاحطلب و کشتار ـ آن چیزی که در واقع خواست ستاد کودتاست ـ یک سکوت گورستانی در کشور ایجاد بکند. یک سناریوی مقابل این است که در صورت تغییر آرایش قوای سیاسی، اعتراضات، دولت احمدینژاد را ناگزیر به استعفا کند که این خود به خود گره خواهد خورد با سرنوشت آقای خامنهای و شورای نگهبان. اما در بین این دو سناریوی نسبتا تند، یک سناریوی بینابینی هم وجود دارد و آن این است که به هرحال یک بالانس قدرت جدید در ایران در نظام سیاسی ایجاد بشود. به این شکل که خامنهای و شورای نگهبان که به شدت ضعیف شدهاند و اتوریتهیشان زیر سوال است، با میانجیهای مختلفی یک راه میانی برای حفظ نظام پیدا بکنند که در چنین سناریویی، به نظر من امکان شکلگیری یک اپوزیسیون نیرومند و قانونی یا یک حزب اپوزیسیون میلیونی سبز با خواستههای دموکراتیک و همان برنامههایی که آقایان موسوی و کروبی در پروسهی انتخابات اعلام کردند تشکیل وجود دارد. هنوز نمیشود به روشنی گفت کدامیک از این سناریوها به واقعیت تبدیل خواهد شد.
دویجه وله: آقای هاشمی رفسنجانی در صحنهی سیاسی پس از انتخابات حضور بسیار کمرنگی داشت. او چند هفتهای است که حتا مراسم نماز جمعه را هم برگزار نمیکند. به نظر شما علت این غیبت چیست و نقش او را در معادلات سیاسی آیندهی ایران چگونه میبینید؟
محسن حیدریان: به طور کلی آقای رفسنجانی همیشه در این سی سال گذشته مرد پشت صحنهی قدرت و سیاست بوده است و بهخصوص در اوضاع و احوال کنونی که ما با یک بنبست و یک برد و باخت تاریخی در پهنهی قدرت روبهرو هستیم، معلوم است که آقای رفسنجانی با احتیاط بیشتری عمل میکند. بهخصوص این که او با تیزبینی خودش تشخیص میدهد که هر موضعگیری او میتواند اثر بسیار مهمی هم در سرنوشت شخصی او داشته باشد. چنانکه دیدیم او به یک تابلویی در مبارزه علیه احمدینژاد تبدیل شد. ولی در عین حال سیگنالهای مختلفی را داد. همسر و دخترش به شکل آشکار در تظاهرات به سود موسوی حرکت میکردند. ولی خودش همچنان بیش از دوپهلو صحبت کردن چیزی نگفته است. اما به نظر من بنابه آن سناریوهایی که مطرح شد، اگر سناریوی میانه یعنی یک بالانس قدرت جدید بخواهد ایجاد بشود، یا این که این حوداث منجر به استعفای دولت احمدینژاد بشود، در هر دو حالت او نقش بسیار مهمی دارد. به عبارت دیگر به نظر من زمان برای ایفای نقش کلیدی او هنوز سپری نشده است. فکر میکنم این بستگی به این دارد که اوضاع و احوال به چه سمتی برود.
مصاحبهگر: بهرام محیی
تحریریه: بهنام باوندپور