1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

اعتياد و زمينه هاى ميل به مصرف مواد مخدر

۱۳۸۴ تیر ۷, سه‌شنبه

چرا انگيزه مصرف مواد مخدر با وجود آگاهى از زيان هاى آن در قشر جوان همچنان رو به افزايش است؟ چرا مصرف مواد مخدر با وجود تشديد مجازات ها و تبليغات وسيع در باره آثار مخرب آن افزايش يافته اند؟ آيا احساس ناايمنى و افزايش اضطراب و بهم ريختگى هنجارها در جامعه مدرن، ساختارى ترين عوامل اين روند هستند؟

https://p.dw.com/p/A7RY
عکس: AP

تالكوت پارسونز جامعه شناس معاصر در مقاله منابع و الگوهاى اوليه خشونت در ساخت اجتماعى جوامع مدرن، خشونت و ناهمنوايى نسل جوان با هنجارهاى اجتماعى را از بعد جامعه شناختى بررسى ميكند و به تشريح عوامل ساختارى موجود در خانواده ونظام شغلى در جوامع شهرى مدرن مى پردازد. او ميگويد: جوانان و به خصوص پسران در جريان عبور از دوران كودكى به بزرگسالى با مشكلاتى مواجه اند كه در نظام سنتى با آن كمتر برخورد ميكنند.

فرد در دوران كودكى مجبت پدر و مادر را بدون قيد و شرط دريافت ميكند اما به محض رسيدن به دوران بلوغ، دريافت محبت مشروط به توفيق فردى مى شود. موفقيت در جامعه توانايى جديدى مى طلبد. قبول مسئوليت، مهارت انجام دادن كار، قدرت تصميم گيرى، ابتكار و خلاقيت فردى همه درموفقيت شغلى سهم دارند. مسلم است كه همه جوانان در كسب شغل وموفقيت در كار برنده نيستند و عده زيادى بازنده ميشوند.

از نظر پارسونز، احساس ايمنى به دوران كودكى محدود ميشود. به محض ورود فرد به دوران بلوغ، صلاحيت هاى معين براى پذيرش و قبول مسئوليت هاى اجتماعى جديد مطرح ميشوند. ورود به اجتماع نيازمند قبول مسئوليت هاى جديد است كه جوان براى ورود به آن آماده نشده است. ناتوانى در رسيدن به اهداف اجتماعى اساس احساس بى كفايتى و به دنبال آن احساس ناايمنى در جوانان است.

اما جوان در ارزيابى وضعى كه در آن قرار گرفته از خود مى پرسد كه نداشتن كفايت و آمادگى براى قبول مسئوليت هاى اجتماعى متوجه كيست؟ او خود رامسئول نمىشناسد و احساس ميكند ديگران با او صادق نبوده اند. در نتيجه به ديگران بى اعتماد ميشود و از جامعه فاصله ميگيرد.

خانواده مقدس و مامن است و جوان نميتواند نفرت و خشم خود را متوجه آن سازد پس آن را متوجه هنجارهاى اجتماعى موجود ميكند. شيوه هاى مقابله او به شكل تخريب اموال عمومى، بى اعتنايى به اخلاق اجتماعى ومصرف مواد مخدر است. اين نوعى دهن كجى به جامعه اى است كه در آن زندگى ميكند. از آنجا كه نمى توانند خشم و نفرت خود را متوجه نهاد خانواده كنند كه به نظرشان نهادى مقدس است، به ناچار، خشم و نفرت خود را متوجه بيرون خانه ميكنند و به هنجارهاى اخلاقى و اجتماعى بى اعتنا ميشوند. احساس ميكنند كه قضاوت جامعه عادلانه نيست و اين فرآيند در واقع عامل بى اعتمادى و جدايى آنها از جامعه است.

آنتونى گيدز و اولريش بك اساتيد جامعه شناسى معتقدند كه تغييرات جامعه صنعتى، در ابتداى رشد به دلايل مختلف، از جمله رشد تسهيلات زندگى و افزايش رفاه نسبى با استقبال مردم روبرو بوده است. اما جامعه امروز به دليل افزايش آثار نامطلوب صنعتى شدن مانند آلودگى محيط زيست، آلودگى هسته اى، افزايش جمعيت و فراوانى بيماريهاى جديد مانند ايدز، شيوع مواد مخدر و غيره مشروعيت حود را از دست داده است. اضطراب و نگرانى در چهره شهروندان نمايان است. جامعه مدرن هرچند توانسته بر نگرانى هاى ناشى ازفقر و گرسنگى در گذشته غلبه پيدا كند، اما شاهد تغييرات جديد و دايمى در نهادهاى اجتماعى است كه اضطراب و نگرانى را در شكل ديگرى تجديد كرده است.

ميان اعضاى خانواده ى امروز ارتباطات و تعامل كاهش يافته است. هر يك از اعضا براى تحصيل يا كار به سويى ميرود. از حمايت اجتماعات قومى و محلى نيز كاسته شده است.ساكنان اجتماع محلى كه در گذشته در منطقه ماندگار ميشدند، بر رفتار اهالى منطقه نظارت ميكردند اما در جامعه امروز به دليل جابجايى محل سكونت خانوارها، اين كاركردها به تدريج از ميان رفته اند. بازگشت به اشكال كهن نظارت عملا غيرممكن است و جامعه مدرن با تعدد ارزش ها روبروست. قبول خطر بخشى از زندگى اجتماعى اعضاى خانواده شده است. افراد بايد دايما خود را با تغييرات نظام اجتماعى سازگار كنند. احساس هويت با توجه به اين تغييرات و اتفاقات از طريق نهاد هاى اجتماعي پايدارى ندارد.

مشاغل در جامعه امروزى بيشتر موقت و قراردادى اند. هويت شغلى پايدار نيست. اين مدام احساس ناايمنى شهروندان راافزايش ميدهد. گروههاى حاشيه اى و محروم در ابتدا مشتاق رشد و پيوند با جامعه بوده اند اما پس از احساس شكست و بسته ديدن راه هاى ورود به جامعه و كسب پايگاه امن در آن دچار احساس بى ارزشى و ناايمني شده اند. از سوى ديگر آنان شاهد توزيع ناعادلانه منابع و درآمد ها در جامعه هستند و اين وضعيت همراه با كاهش نظارت هاى غير رسمى نهاد هاى سنتى و بحران هويت، اقشار طرد شده را به سمت رفتارهاى ضد اجتماعى، خشونت يا ورود با شبكه هاى قاچاق مواد مخدر و سرانجام به قبول اعتياد سوق ميدهد. به بيان رابرت بوهم، جرم زمانى اتفاق مى افتد كه فرد به اين نتيجه برسد كه از برخى جهات با جامعه و ديگر مردم پيوند ندارد. مردم را به صورت گروهى جدا از خود مى نگرد كه فاقد انسانيت هستند و نسبت به ديگران احساس مسئوليت نمى كنند.

منظورازاين مباحث اين است كه انگيزه انحراف از هنجارهاى اجتماعى ريشه در ساخت اجتماعى دارد. در واقع برخى مشكلات ساختارى باعث ميشود كه گروهي از مردم از ورود به جامعه و كسب منزلت اجتماعى محروم وانگيزه خود رابراى همرنگى با هنجارهاى اجتماعى از دست بدهند. كسانى كه در اين حوزه كار ميكنند، هرچند غير مستقيم، فراوانى وقوع جرج را به طرد شدگان از جامعه نسبت ميدهند ولى به اشتباه، انگيزه جرم را به گروه هاى طرد شده محدود ميكنند.

پيشگيرى با صرفه ترين راه مداحله در امر مبارزه با مواد مخدر است. نيمى از زندانيان كشور به نحوى در رابطه با مصرف يا خريد و فروش مواد مخدر هستند. بسيارى جرايم ديگر بخصوص سرقت و قتل مرتبط با مواد مخدر گزارش شده اند. آمار كسانى كه براى كاهش دردهاى جسمانى به مواد مخدر پناه ميبرند نسبتا زياد است اما آمار كسانى كه براى مقابله با استرس و اضطراب به مصرف داروهاى مخدر پناه ميبرند پيوسته رو به افزايش است.

در كنار گشودن مدارهاى بسته به روى حاشيه نشينان براىحفظ جوانان درمقابل بحران هاى زندگى، از ابزارهاى ديگرى ميتوان استفاده كرد. بالا بردن كفايت و كارآمدى جوانان براى مقابله با بحران هاى زندگى و استفاده از توانايى هاى بالقوه آنان از جمله راه هاى پيشگيرى است.