ارزیابی کارنامه ورزشی دولت احمدی نژاد
۱۳۸۸ خرداد ۱, جمعهدر طول چهار سال اخیر رشته های ورزشی حرفه ای و همگانی در ایران تحولات فراوانی را از سر گذراندهاند. به ویژه توسعه حضور بانوان ایرانی در میادین بین المللی ورزش و ادامه سیر نزولی فوتبال و کشتی، جزو نتایج عملکرد ورزش کشور در این زمان محسوب می شوند. فریدون شیبانی، عضو پیشین شورای سردبیری کیهان ورزشی و کارشناس ورزش ایران، معتقد است که مسئولان ورزش "دولتی"، از ورزش به عنوان "وسیله" برای امور تبلیغاتی خود سواستفاده میکنند.
دویچهوله: آقای شیبانی! اگر بخواهیم کارنامهی ورزشی دولت آقای احمدینژاد را با کارنامهی ورزشی دولتهای پیشین، مانند دولت آقای خاتمی مقایسه کنیم و با زیر ذرهبین قرار دادن جزییات این کارنامه، ترقی و یا نزول رشتههای ورزشی اصلی مملکت را بررسی کنیم، شما چه کارنامهی مدیریت ورزشی را میتوانید برای این دولت صادر می کنید؟
فریدون شیبانی:
در ابتدا باید بگویم که بررسی جزئیات خیلی زمان میبرد. ولی شاید در میان رشتههای اصلی مورد علاقه مردم ما، بتوان از فوتبال، کشتی و وزنه برداری یاد کرد. من در این رشتهها، کارنامه دولت نهم را صفر و حتا زیر صفر میدانم. یعنی یکی از ناموفقترین دوران ورزشی ما، همین چهارسال اخیر بوده است.چرا؟ عدم موفقیت در کدام عرصهها آشکار است؟
از نظر مدیریت، از نظر نتیجهگیری و از هر نظری که مثلا به فوتبال یا کشتی نگاه کنید، میبینید که ما حتی در سطح آسیا پسرفت عجیبی داشتهایم. ما دیگر الان قدرت اول فوتبال آسیا نیستیم. اگر قرار است از میان ده تیم آسیایی چهار تیم مستقیما به جام جهانی بروند و یک تیم پنجم هم وجود داشته باشد، ما برای رسیدن به یکی از این ردههای پنجگانه ضعف نشان میدهیم و اصلا نمیتوانیم به آن امیدی داشته باشیم. دنبال معجزهی دیگری هستیم. دنبال این هستیم که اتفاقی بیفتد تا ما بتوانیم از هیچ همه چیز بسازیم. ورود ما به جام جهانی ۱۹۹۸ سبب شده است که تصور کنیم هر بار میتوانیم چنین شانسی داشته باشیم. بهعنوان یک ایرانی، آرزویم این است که تیم ملی بازهم به جام جهانی برود، ولی واقعا این خوشبینی میتواند به واقعبینی هم نزدیک باشد؟ من فکر میکنم نه.
در مورد کشتی چطور؟
در المپیک آن نتیجه بسیار ضعیف را گرفتیم. همیشه وقتی سال المپیک تمام میشود، چه در مسابقات جهانی و چه در مسابقات آسیایی، تیمها یکمقدار جوانگرایی میکنند. ما الان میبینیم که در آسیا اول شدهایم و یک کشتیگیرمان توانسته است با دو یا سه مسابقه مدال طلا بگیرد. آن هم در رقابت با کشتی گیرانی که بعضی از آنها ورزشکارانی بینام و نشان از کشورهای هند و کشورهای فاقد کشتی بودند. آنوقت به شدت خوشحالی نشان میدهیم که کشتیمان زنده شده است. در حالی که کشتی موقعی زنده میشود که کار زیربنایی انجام بشود و ما بتوانیم ریشههای شکست را پیدا کنیم و فقط با شعار پیش نرویم. ما در این چهارسال بالاترین سطح سرمایهگذاری را در ورزش داشتهایم، ولی سرمایهگذاری نکردیم، در واقع پول را دور ریختیم.
در دوران پس از انقلاب، هیچوقت به اندازه این چهارسال خرج ورزش نشده است. در فوتبال لیگ برتر و حتی دسته اول ایران، تعداد زیادی از مربیان و بازیکنان خارجی به خدمت گرفته شدند. حقوقهایی به مربیان پیشنهاد میشود که قابل مقایسه است با حقوقهای مربیان برجستهی بوندس لیگای دو آلمان و بازیکنان، اگر بخواهند یک قرارداد خوب بگیرند، دیگر نیاز ندارند بروند کشورهای عربی. با توجه به این که پیش از این گفته میشد در ورزش سرمایه گذاری نمیشود، حالا که این خرجها میشود، پس چرا نتیجهی سرمایهگذاریها قابل مشاهده نیست؟
شما میگوئید بعداز انقلاب سرمایهگذاری نمیشد. من باید بگویم قبل از انقلاب هم نمیشد. ورزش اتفاقا همیشه در حاشیه بود. ولی در این دورهی چهارساله، ما یک سرمایهگذاری عجیبی کردیم. اما دلیل این که سرمایهگذاریها به بهبود کیفیت نرسید، ضعف مدیریت است. به وضعیت امروز دو تیم همیشه برتر فوتبال ایران توجه کنید که دو بال تیم ملی هم بودند: استقلال و پرسپولیس. ببینید به لحاظ مدیریت در چه وضعیتی هستند. تیم استقلال، با این که یکسال پیش در آسیا محروم شد و به دنبالش هم به ردهی سیزدهم چهاردهم نزول کرد، الان قهرمان لیگ ایران شده است. شما ببینید وضعیت مربی با مدیرعامل و بقیهی جریاناتی که آنجا هست به چه شکل میگذرد. بیایید سراغ باشگاههای پرسپولیس. ببینید مدیرعامل و رییس هیات مدیره چه درگیریی دارند؟ اینهایی که برایتان میگویم دیگر آخرین نمونههای قضیه است. دو باشگاهی که توسط تربیت بدنی دارند اداره میشوند و مدیریتاش، همه چیزش، سرمایهاش از طریق دولت است. عدم مدیریتی که در تربیت بدنی وجود دارد، دقیقا منتقل شده است به همین مدیریت دو باشگاه و بقیهی باشگاهها.
نمونههای ضعف مدیریت کداماند؟
ما الان میتوانیم ادعا کنیم که در کرمان، در همدان، در قزوین و در شهرهای دیگر تیمهای فوتبالی داریم که در لیگ اولاند. آیا این تیمها در آن شهرها بوجود آمدهاند؟ این که ما برداریم تیمی که در تهران ریشه داشته است ببریم همدان و در آنجا بگوییم حالا همدان تیم دارد، این یک نوع آرایش است و یک برنامهریزی نیست و فقط مسئلهی پول اینجا مطرح نیست. فرض کنیم الان اینجا بیایند مدیریت کارخانهی ب.ام.و یا زیمنس را دو روزه بدهند به دست من. دو روزه نابود میشود و از بین میرود. همان سرمایهاست، همان آدمها آنجا هستند. اگر قرار باشد، به صرف این که من نسبت دارم با آن آدمهایی که میتوانند من را در این رده بگذارند، من نمیتوانم این مسئلهی مهم اقتصادی را بگردانم. و ورزش هم الان یک صنعت است و مدیریت دقیق، فنی، علمی و کارآمد میخواهد. ما نمیتوانیم آدمهای غریبه با فوتبال را در راس این رشته بگذاریم و انتظار داشته باشیم که با خرج کردن پول موفقیت داشته باشیم. نتیجهاش همین است که الان داریم میبینیم. دقیقا این جریانیست که به اعتقاد من جامعهی ما را دارد نشان میدهد. ورزش و بخصوص فوتبال نمادی از جامعه را دارند.
یکی از مسایلی که توجه صحنهی بینالمللی ورزش را در دوران فعلی به خود جلب کرد، دخالت بیش از حد دولت در امور ورزش، به ویژه در امور فدراسیون فوتبال بود که سبب به تعلیق درآمدن فوتبال ایران در سال ۲۰۰۷ شد. در آنزمان کشمکشی وجود داشت بین رییس وقت فدارسیون فوتبال محمد دادکان با محمد علیآبادی رییس سازمان تربیت بدنی. دخالتهای دولت، در کنار سرمایهگذاریها چه نتیجهای داشته است؟ یعنی ما در مسیری قرار گرفتهایم که باید خصوصیسازی ورزش را در ایران فراموش کنیم؟ یعنی دخالت دولت به آنجا رسیده که فاصله گرفتن از آن غیرممکن است؟
اشاره شما به حضور دولت در ورزش جالب است. ما در ایران بیش از هرچیز رسانهی ورزشی داریم و تلویزیون و رادیو هم به بالاترین حد به ورزش میپردازند. دلیل این نیست که علاقه به ورزش در نزد آنها زیاد است. ورزش الان یک وسیله شده است، یک وسیلهتبلیغاتی برای وکیل و وزیر شدن. همه دوست دارند به ورزش و بهخصوص فوتبال بپردازند. وقتی آقای واعظی آشتیانی میآید مدیرعامل استقلال تهران میشود، تازه ورزشی بودنش خیلی مطرح میشود. در حالیکه ایشان دستکم از زمانی که حکومت احمدینژاد شروع شد در بطن حکومت بودهاند. اینها مسایلیست که باعث یک توجه کاذب میشود و آدمها برای این که بگویند ما ورزشی هستیم، بلافاصله مثلا تیم ملی که تشکیل میشود، با لباس ورزشی میآیند و دوتا شوت هم میزنند. در باشگاههایی مثل منچستر یونایتد یا بایرن مونیخ هیچ وقت نمیبینید کسانی که در راس هستند، و حتا بعضی از آنها سابقهی تیم ملی داشتهاند، بیایند و چنین ژستی بگیرند. ورزش ما الان یک وسیله است فقط برای تبلیغ آدمها و برای حضور داشتن در صحنه. و این حضورداشتن حضور فعال نیست، حضور نمادین است. این حالتها باعث شده است که هرج و مرج بشود. ما آدمهایمان ورزشی نیستند، ورزشینما هستند. من ورزشکاران را نمیگویم، مربیان را نمیگویم، مدیران منظورم است. ورزشینماهایی هستند که آمدهاند و میگویند ما مدیریم و از مدیریت هم فقط نابودن کردنش را یاد گرفتهاند و این شده است وضع فوتبال ما.
ورزش زنان
ورزش زنان ایران در چند سال اخیر دستخوش تحولاتی شده است. بانوان ایران الان در رشتههای ورزش توپی و تیمی، مانند فوتبال و بسکتبال در میادین بینالمللی حضور پیدا میکنند. در سالهای پیشین این قابل مشاهده نبود. حتا میبینیم که پرچمدار ایران در بازیهای المپیک یک خانم است، خانم هما حسینی که عضو تیم ملی قایقرانی ایران بود که حتا به آلمان هم اعزام شد و در حالی که نصف بیشتر موهایش هم بیرون بود، داشت ورزش میکرد. تحولات ورزش بانوان را چه طور میبینید؟
این بستگی دارد به این که ما چه جوری به صحنه نگاه کنیم. زمانی یادم میآید که خیلی شما بندرت میتوانستید در میان خانمها و بخصوص دخترخانمهای جوانتر و نوجوان گرایش به ورزش را ببینید. ولی آن شرایط اجتماعی که در مملکت ما بوجود آمد، خود به خود باعث شد که گرایش عجیبی به ورزش بوجود بیاید. من یادم میآید که در دههی شصت شمسی، مسابقات کشتی را در تلویزیون از یک سوراخ کلید نشان میدادند و این کلید در واقع حجاب کشتیگیر بود، بدحجابی بود و برای خانمها مضر بود و فوتبال در کمترین مقدارش بود. مثلا در تلویزیون ایران فقط تکههائی از جام جهانی ۱۹۸۶ پخش شد. این ممنوعیت و محرومیت یک گرایش عجیب بوجود آورد. بعد هم با محروم کردن خانمها از ورود به ورزشگاه اشتیاق را بیشتر کرد و توجه خانمها بهخصوص به فوتبال بیشتر شد. البته حضور خانم خوشجمال فکر و خانم حسینی در المپیک گذشته جنبه تبلیغاتی هم داشت. با این همه، نمیشود منکر پیشرفتی بشویم که خود خانمها باعث آن شدند. شما الان میبینید که یک هزارم توجه و خرجی را که برای فوتبال مردان میکنند، صرف فوتبال زنان نمیکنند. ورزش زنان بیشتر جنبه خودجوش داشته و تحرکش مدیون تلاشهای خستگی ناپذیر خود خانمها است. البته دولت هم برای نمایش بعضی وقتها کارهائی میکند. اما این کارهای نمایشی هیچوقت نمیتواند مورد تحسین باشد. زنان ایرانی به رغم همه محدودیتها و سرکوبها در رشتههای فوتبال، قایقرانی، تیراندازی و بسیاری رشتههای دیگر خود را ثابت کردهاند. و وقتی که از یک جامعهی هفتاد میلیونی خانمها با تعداد خیلی بالایی به ورزش روی میآورند، نمیتوانیم بگوییم که اگر یک ورزشکار خوب در یک رشته ورزشی داریم حاصل کار دولت است. اگر تیم فوتبالمان رفت به مسابقات قهرمانی آسیا و شانزده گل نخورد، آن موقع است که میگوییم کار شده است. ولی این که خانمها میآیند با فداکاری کار میکنند و حتا با محدودیتهای زیاد میآیند تیم هند را شکست میدهند، این خیلی قابل تقدیر است و فقط تقدیرش برای خانمهاست و نه برای دولت و جمهوری اسلامی.
مصاحبهگر: فرید اشرفیان
تحریریه: بهرام محیی