1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

آیا ریشه تجاوز جنسی در "بدپوششی" زنان است؟ • مصاحبه

۱۳۹۰ خرداد ۲۳, دوشنبه

نیروی انتظامی از روز دوشنبه (۲۳ خرداد) مشغول مبارزه با "بدپوششان" برای برقراری "امنیت اخلاقی" شده. به اعتقاد رضا کاظم‌زاده، روانشناس، چنین اقدام‌هایی نمی‌تواند جلوی گسترش تجاوز جنسی را بگیرد و باید به پیشگیری اندیشید.

https://p.dw.com/p/11ZV3

پس از انتشار خبر حمله ۱۲ مرد به میهمانی‌ای خصوصی در باغی در خمینی‌شهر اصفهان و تجاوز این مردان به ۶ زن حاضر در آن میهمانی به تاریخ چهارشنبه ۱۹ خرداد (۹ ژوئن)، مسئولان گوناگون جمهوری اسلامی نظر " کارشناسانه" خود را چنین ابراز داشتند که خود قربانیان تجاوز، تقصیرکار بوده‌اند. به زعم این مسئولان، پوشش "نامناسب" زنان حاضر در میهمانی موجب تحریک مردان متعرض شده بوده است.

روز دوشنبه (۲۳ خرداد / ۱۳ ژوئن) نیز که احمدرضا رادان، جانشین فرمانده نیروی انتظامی، آغاز اجرای طرح "امنیت اخلاقی" را اعلام کرد، نوک تیز پیکان حمله وی متوجه "بدپوششان" به عنوان عوامل «رواج ناامنی در جامعه» بود. واژه "بدپوششان" مدتی است در واژه‌نامه جمهوری اسلامی جای واژه "بدحجابان" را گرفته است.

بشنوید: گفت‌وگو با رضا کاظم‌زاده درباره ریشه‌های تجاوز جنسی در ایران

رضا کاظم‌زاده، روانشناس
رضا کاظم‌زاده، روانشناسعکس: privat

دویچه وله از رضا کاظم‌زاده، روانشناس و روان‌درمانگر خانواده، دعوت به مصاحبه در زمینه تجاوز جنسی، علل گسترش آن در جامعه و راه مقابله با آن کرد. رضا کاظم‌زاده می‌گوید که تجاوز جنسی یکی از انواع بکارگیری خشونت در رابطه با دیگری است. وی تاکید می‌کند که در جامعه ایران خشونت به اشکال گوناگون، در درجه نخست توسط خود حاکمیت، توجیه می‌شود. وی می‌افزاید هم اینک نیز جمهوری اسلامی به اسم مقابله با این نوع خشونت و تامین امنیت، بجای پرداختن به ریشه‌ها باز می‌خواهد "اقتدار" نشان دهد و به نوعی دیگر از خشونت دست یازد.

دویچه‏وله: آقای کاظم‏زاده، علت این تجاوزهای جنسی در جامعه که اخبار آن در رسانه‏های ایران هم منتشر شده، چه می‏تواند باشد؟ آیا این به‏اصطلاح "بدپوششی"‏ای که مسئولان جمهوری اسلامی در حال حاضر مورد حمله قرار داده‏اند، علت است؟

رضا کاظم‏زاده: من فکر می‏کنم قضیه درست برعکس است. یعنی اگر بخواهیم به مسئله‏ی خشونت جنسی در جامعه خیلی ریشه‏ای توجه کنیم، سه عامل خیلی مهم می‏توان در ارتباط با آن طرح کرد:
یکی خود همین اصل جدا کردن زن و مرد در جامعه‏ است. جدا کردن زن و مرد باعث می‏شود آموزش‏های لازم را که به‏خصوص مردها در ارتباط‏شان با یک زن به‏طور خیلی تجربی باید کسب کنند، در اختیار نداشته باشند. یعنی در اکثر موارد در رابطه‏شان با زن، به خشونت متوسل می‏شوند و این فقط به ارضای غرایز جنسی محدود نمی‏شود، بلکه در خیلی زمینه‏های دیگر، خشونت را در این رابطه مشاهده می کنیم.

مسئله دیگر این است که دامنه‏ی جرم در رابطه‏ی میان زن و مرد در فرهنگ ما و در اجتماع ما، در حال حاضر آن‏قدر گسترده شده که شما خیلی راحت می‏توانید با یک زن در یک شرایط غیرقانونی قرار بگیرید و مجرم باشید. خود این باعث می‏شود که افراد از ابتدا، حتی در روابط بسیار ساده‏شان، به مجرم بودن عادت کنند. بعد فقط مسئله این می‏شود که درجه‏ی این جرم چقدر است. می‏تواند از صحبت کردن با زنی که با او هیچ ارتباط به قول این‏ها "حلالی" ندارد شروع شود تا برسیم به مسئله‏ی جرایم خیلی سنگین مانند تجاوز.

دیگر این‏که این قضیه، نشان‌دهنده شکست نظام آموزشی ما در انتقال یک‏سری ارزش‏های جمعی به افراد است و بحران اخلاقی بسیار بزرگی که در حال حاضر جامعه‏ی ما دارد در آن زندگی می‏کند. سیستم آموزشی‏ای که این‏ها پی ریخته‏اند، آن ارزش‏هایی که می‏خواستند منتقل کنند، با یکی دیگر از مهم‏ترین نهادهای جامعه‏ی ما که خانواده است، هماهنگ نبود و در جامعه‏ی ما درگیری بزرگی بین ارزش‏هایی وجود دارد که خانواده‏ها به بچه‏های‏شان منتقل می‏کنند و ارزش‏هایی که نظام آموزشی منتقل می‏کند. تنش میان این دو نهاد مهم جامعه‏‏پذیری برای افراد، باعث شده که خیلی از افراد هیچ کدام از این دو ارزش را به‏طور کامل در خودشان درونی نکنند و فقط متناسب با شرایط، به نوعی خود را با آن شرایط تطبیق بدهند و برای عمل کردن تصمیم بگیرند.

نکته‏ی دیگر هم که فکر می‏کنم خیلی مهم است، مسئله‏ی محرومیت جنسی در جامعه، بالا رفتن سن ازدواج و ناتوانی بسیاری از افراد برای داشتن یک رابطه‏ی سالم بین زن و مرد است. خود مسئله‏ی محرومیت جنسی نقش خیلی مهمی در بالا رفتن این رفتارها ایفا می‌کند.

کاظم‌زاده: جدا کردن زن و مرد در جامعه باعث عدم کسب تجربه دو جنس برای رفتار با هم می‌شود
کاظم‌زاده: جدا کردن زن و مرد در جامعه باعث عدم کسب تجربه دو جنس برای رفتار با هم می‌شود

اقدامات نیروی انتظامی را در برخورد با "بدپوشش‏ها" یا دستگیری و برخورد با "اراذل و اوباش" چگونه می‏بینید؟

همین قضیه‏ای که این اواخر پیش آمده و صحبت‏هایی که آقای رادان در این زمینه کرده و مسئله‏ی طرح "گشت‏های امنیت اخلاقی" در تهران، جالب توجه است، برای این‏که خیلی مسائل را روشن می‏کند. یکی این‏‏که می‏بینیم الان مدت‏ها است از یک گفتمان ایدئولوژیک فاصله گرفته‏اند. دیگر حرف از "مبارزه با بدحجابی" نیست و تلاش دارند این قضیه را به مسئله‏ی امنیت اجتماعی مردم گره بزنند. این قضیه را ما فقط در رابطه با "بدحجابی" نمی‏بینیم. عین همین کار را در رابطه با مخالفان عقیدتی‏شان، روشنفکرها، روزنامه‏نگارها و … شاهد هستیم. در این رابطه هم دیگر آن گفتمان ایدئولوژیک گذشته مطرح نیست. همیشه مسئله‏ی امنیت ملی در میان است. این کار را در ارتباط با مسئله‏ی هسته‏ای هم انجام داده‏اند. به‏طوری که آن را با مسئله‏ی امنیت کشور، به‏طور کلی پیوند زده‏اند.

این هم در همین کادر قرار دارد. یعنی این‏که اولاً دیگر به‏هیچ‏وجه صحبت از مبارزه با "بدحجابی" نیست، مسئله‏ی "بدپوششی" را مطرح کرده‏اند که خیلی خنثی‏تر است و بار ایدئولوژیک آن کم‏تر است. آقای رادان بعد از طرح مسئله‏ی "بدپوششی"، سریع به مسئله‏ی ایجاد ناامنی در جامعه می‏رسد. یعنی باز خود گره زدن این دو قضیه با هم، خیلی مهم است. برای این‏که به نوعی خشونتی را که می‏خواهند در ارتباط با مسئله‏ی به قول خودشان "بدپوششی" به‏کار ببرند، از این طریق توجیه می‏کنند. این خشونت تحت عنوان "برقراری امنیت جامعه" قرار است صورت بگیرد.

درست در همین دوره و در این حد، رسانه‏ای کردن مسئله‏ای که در خمینی‏شهر اصفهان رخ داد و تجاوز دسته‏جمعی به زنان در باغی در این شهر اتفاق افتاده، بی‏خود نیست. یعنی به نوعی، در درجه‏ی اول، منظور ایجاد وحشت است. شما وقتی چنین خبری را به این شکل بزرگ می‏کنید، نوعی وحشت در افراد و احساس ناایمنی ایجاد می‏کنید. ولی مطمئناً این‏ها در این مرحله نشان خواهند داد که چگونه با قدرت تمام با این مسئله برخورد خواهند کرد. مطمئناً خیلی سریع این افراد دستگیر خواهند شد و خیلی سریع مجازات خواهند شد.

یعنی بعد از ایجاد وحشت در جامعه، مسئله نشان دادن اقتدار خودشان در پی‏گیری قضایا و سرکوبی افراد مجرم است. این ایجاد وحشت، به نوعی امکان توجیه و مشروعیت را برای آن‏ها ایجاد می‏کنند تا بتوانند خیلی راحت‏تر خشونت را در سطح اجتماع، به عنوان یک ابزار، دوباره در رابطه با پوشش به‏خصوص خانم‏ها، به‏کار بگیرند.

حتی دست در دست هم قدم زدن می‌تواند جرم باشد
حتی دست در دست هم قدم زدن می‌تواند جرم باشدعکس: picture-alliance/dpa

شما چه راهی را می‏بینید؟ چه‏کار باید کرد تا شمار چنین مواردی کم‏تر بشود؟

مهم‏ترین مسئله، مسئله‏ی آموزش است. اولاً برای این‏که افراد بتوانند یک سری ارزش‏ها را درونی کنند و درونی کردن ارزش‏ها منجر بشود به کنترلی که فرد بر روی خودش و بر روی رانش‏های چه خشونت‏اش و چه جنسی‏اش دارد، دو نهاد مهم در اجتماع که این وظیفه را بر عهده دارند، باید با هم هماهنگ باشند. یکی از این نهادها، همان‏طور که گفتم، خانواده است و دیگری مدرسه. تا وقتی که نظام آموزشی ایران، بدون در نظر گرفتن خانواده و برخلاف ایده‏هایی که خانواده سعی می‏کند به بچه‏های‏اش منتقل کند، می‏خواهد نوعی سیستم ارزشی خاص خود را تحمیل کند، فکر نمی‏کنم این مسئله‏ی کنترل درونی به شکلی خیلی وسیع و به شکل یک امر واقعی دربیاید.

مسئله‏ی دیگر، مسئله‏ی محرومیت‏های اجتماعی و بزهکاری در همه‏ی زمینه‏ها است که در جامعه‏ی ما به‏شدت گسترده شده که یک سری دلایل اجتماعی خیلی خاص دارد و متأسفانه جمهوری اسلامی تاکنون در برخورد با این قضایا ناتوان بوده است.

مسئله‏ی دیگر هم این است که آنچه در مسئله‏ی تجاوز خیلی بارز است، این است که تجاوز یکی از انواع خشونت است، یعنی یکی از انواع به‏کار بردن خشونت به عنوان یک ابزار در محیط اجتماعی است. در جامعه‏ی ما این خشونت به اشکال مختلف توجیه و به‏طور مشروع به‏کار برده می‏شود؛ در درجه‏ی اول توسط حاکمان جامعه‏ی ما، در درجه‏ی بعد، در رابطه‏ی بین زن و مرد. تا وقتی که خشونت در رابطه‏ی بین زن و مرد، حتی در درون خانواده، به اسم دفاع از شرافت و ناموس و این‏گونه حرف‏ها، مشروعیت خود را حفظ کرده است، تا وقتی که خشونت در رابطه‏ی بین والدین و کودکان، به نوعی مشروع است و شکل به قول معروف "تربیت کردن کودکان" را به خودش می‏گیرد، تجاوز هم به عنوان یکی از انواع این خشونت‏ها وجود دارد. هرچند از نظر اجتماعی مذموم قلمداد می‏شود، ولی ریشه‏ی آن که به‏کارگیری خشونت در رابطه با دیگری است، متأسفانه هیچ وقت به زیر علامت سئوال نمی‏رود.

معمولاً روان‏شناس‏ها در رابطه با مسئله‏ی جرم می‏گویند: وقتی شما یک نفر را مجازات می‏کنید، موقعی است که دیگر دیر شده است؛ یعنی موقعی است که دیگر تمام تدابیری را که اجتماع، خانواده و نهادهای مختلف به‏کار گرفته بودند برای این‏که بتوانند از وقوع جرمی پیش‏گیری کنند، هیچ‏کدام به نتیجه نرسیده و الان در آخرین مرحله، نظام سیاسی و نظام اجتماعی و قضایی مجبور است به امر مجازات بپردازد. من فکر می‏کنم، بسی پیش از این‏که ما به مسئله‏ی مجازات برسیم، باید روی این پدیده فکر کنیم.

مصاحبه‌گر: کیواندخت قهاری
تحریریه: شهرام احدی

پرش از قسمت در همین زمینه

در همین زمینه