آیا دوران وبلاگ به پایان رسیده است؟
۱۳۸۸ دی ۱۴, دوشنبهوبلاگ مجموعه نوشتارهای بلند و نیمهبلندی است که جدیدترین آن همواره در پیشانی یک وب سایت قرار دارد. برخلاف وبلاگ، اما پستهائی که در میکروبلاگ نوشته میشوند تنها دارای ۱۴۰ کلمه هستند که در سایتهائی مانند فیس بوک و یا تویتر که اینگونه خدمات را ارائه میکنند، منتشر میشوند.
همزمان با بحث در مورد آینده ژورنالیسم، تامین مالی و بحث بر سر ژورنالیسم شهروندان، میکروبلاگ از یک رشد انفجاری برخوردار شد. بر مبنای تخمین نلسون آنلاین، تویتر سالانه ۱۳۸۲ درصد رشد داشته است. این آمار رشد شاید از آنجائی که تویتر فعلا "مد روز" است و احتمالا در آینده میزان استفاده از آن کمتر خواهد شد، قدری زیاد باشد. با این حال جای شک و تردید نیست که سال ۲۰۰۹ برای تویتر سالی طلایی بوده است. هم به لحاظ استفاده از آن بهعنوان ابزار ژورنالیسم و هم بهعنوان ابزاری برای انتشار خبر و ایده.
از آنجایی که الان همه نگاهها به تویتر معطوف شده، وبلاگ مثل سالخوردگانی شده که در یک عکس خانوادگی در ردیف عقب ایستاده است. پاول بووتین در مقالهای که در مجله Wired منتشر کرد، حتی مدعی شد ایجاد وبلاگ و انتشار مطالب در آن دیگر عقلانی نیست.
این درست است که میکروبلاگ در بعضی مواقع جای وبلاگ را گرفته است. اما علیرغم چرخش نگاه رسانهها و جامعه آنلاین در دو مثال زیر خواهیم دید که وبلاگ چقدر اهمیت دارد.
خواب زمستانی "پرس تینک"
اولین نمونه مربوط به یکی از فیدهای پر اهمیت تویتر است. این فید به جی روزن که پرفسور دانشگاه نیویورک است تعلق دارد. در حال حاضر ۲۷ هزار نفر آبونه آن هستند و او بیش از ۹ هزار و ۴۰۰ پست در تویتر نوشته است. روزن برای اینکه بهتر بتواند با تویتر کار کند، وبلاگ خود بنام "پرس تینک" را کاملا فراموش کرده است. آخرین پست این وبلاگ مربوط به ۱۲ آوریل سال ۲۰۰۹ است.
وقتی از او پرسیدم که آیا "پرس تینک" تعطیل شده؟ در جوابم و صد البته در تویتر نوشت:«وبلاگ هنوز رها نشده، مدتی است که در پرس تینگ، هوفینگتون پست یا آیدیا لاب ننوشتهام. تدریس در تویتینگ - پادکاستینگ».
حال او در رشته تویتر و پادکاست در دانشگاه تدریس میکند و اگر کسی بخواهد بداند این پرفسور چه میگوید، باید آبونه تویتر شود و دیگر نمیتواند نظرات او را بطور مبسوط بخواند. چقدر حیف شد!
آنچه گم میشود
نمونه دوم اتفاقی است که برای خودم افتاد. چندی پیش برای مدت ۹ روز در بیمارستان بستری شدم و تنها راه ارتباطی من با جهان بیرون به تویتر محدود شد.
در روی تخت بیمارستان هر روز آپدید میفرستادم و تعداد زیادی آرزوی سلامتی دریافت کردم حتی از افرادی که آنها را نمیشناسم این برایم مایه دلگرمی بود. در گذشته شاید اصلا به این فکر نمیافتادم که در بیمارستان هم میتوانم برای مدیا شیفت مطلب بنویسم و بفرستم. در این چند روز تویتر کاملا به ابزار کارم تبدیل شد. لینک میگرفتم یا میفرستادم. تویتر برایم تبدیل به یک فید خبری شده بود.
اما یک روز که حوصلهام سر رفته بود شروع کردم به نوشتن مطلبی تحت عنوان "ده اقدام برای نجات صنعت روزنامه" که آن را در تویتر قرار دادم. کامنتهای بسیار زیادی دریافت کردم و حتی یکی از کاربران مطلب منتشر شده در تویتر که بصورت قطعه، قطعه بود را برایم یکجا جمع کرد و فرستاد. از خودم پرسیدم، چرا این موضوع به عقل خودم نرسید؟ بدین ترتیب مطلب را جمع کردم و در وبلاگ قرار دادم.
اما این بار عکسالعملها بسیار مایوس کننده و حتی کامنتهای بسیار انتقادی نیز از خوانندگان دریافت کردم. چرا؟ زیرا اینبار آنچه که در تویتر آمده بود در وبلاگم تکرار شد. آن نوشتار در تویتر سطحی بود، مبسوط نبود و موضوع عمیقا بررسی نشده بود.
میکروبلاگ + وبلاگ = موفقیت
این نمونهها مرا به این باور رساندند که میکروبلاگ و وبلاگ همزمان میتوانند در کنار یکدیگر وجود داشته باشند و حتی به هم وابسته هستند.
من اکنون خیلی از مطالبی را که در تویتر قرار میدهم با یک لینک وبلاگ همراه میکنم که در آنجا کل مطلب قابل دسترسی است. تویتر در واقع نوعی تبلیغ برای مطالب وبلاگ است. من بیشترین خوانندگان وبلاگام را از طریق تویتر جلب میکنم.
بدین ترتیب باید گفت که میکروبلاگ نمیتواند جانشینی برای وبلاگنویسی باشد. میکروبلاگ بیشتر پلاتفرمی برای کسب خبر، انتشار آن و آزمایش ایدههای جدید است. وبلاگ اما در عوض جایی برای مقالات طولانیتر، عمیقتر و بحث در مورد آنهاست. این دو فرم از وبلاگنویسی دوشادوش و در کنارهم هستند.
مارک گلازر عضو ارشد هیئت تحریریه "PBS Mediashift" و "PBS Idea Lab" است. او به همراه پسرش در سانفرانسیسکو زندگی میکند و از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۸ عضو هیئت داوران مسابقه بینالمللی دویچه وله بوده است.
مارک گلازر / MA
YK