۶۵ سالگی استیون کینگ، نویسندهای با فانتزیهای مخوف
۱۳۹۱ شهریور ۳۱, جمعه
مهارت اصلی استیون کینگ نه در خلق یک جهان متعالی ادبی، بلکه بازی با یکی از غرایز ساده بشری است: چشم دوختن به گودال و در امان ماندن از سقوط. موقع خواندن داستانی از او، نفس خواننده بند میآید، از ترس به خود میلرزد، اما همچنان به خواندن ادامه میدهد و سرانجام لذتی غریب را تجربه میکند.
این لذت از نظر برخی مخالفان داستانهای وحشتناک غریب و حتی بیمارگونه است، اما بیشتر مردم حاضرند برای رسیدن به آن پول بپردازند. به همین خاطر است که داستانهای استیون کینگ در تمام کتابفروشیها جایگاهی مخصوص دارند. هر کار او بلافاصله به زبانهای گوناگون ترجمه میشود و سینماگران برای کسب جواز آنها سر و دست میشکنند. گفتهاند که از کتابهای کینگ بیش از ۴۰۰ میلیون نسخه در جهان فروش رفته است.
علاقهمندان "ادبیات جدی" البته با استیون کینگ میانهای ندارند. آنها در امریکا میتوانند به سراغ نویسندگانی مانند جان آپدایک و فیلیپ راث بروند. اما یک امریکایی وقتی بخواهد در مترو یا کنار دریا با کتابی سرگرم شود، حتما به سراغ استیون کینگ میرود، چون میداند هیچ داستان او را نمیتواند نیمه کاره کنار بگذارد.
محروم از مهر پدر
استیون کینگ ۲۱ سپتامبر ۴۷ در پورتلند، ایالت مین، به دنیا آمد. کودکی دشواری داشت. پدرش ملوان بود و وقتی او تنها دو سال داشت، خانواده را ترک کرد و دیگر برنگشت. مادر فداکارش با زحمت و مشقت بچههای خود را بزرگ کرد. موقعی که استیون به بیماری سختی دچار شده بود، در بستر بیماری نوشتن را شروع کرد و کوشید به گونهای بنویسد که مادر مهربان خود را سرگرم کند. او عادت به نوشتن را ادامه داد اما تا سالها جرأت انتشار نداشت.
بعدها که داستانی را نوشته و به زبالهدانی انداخته بود، همسر جوانش آن را از میان آشغالها بیرون کشید، آن را خواند و او را تشویق کرد آن را تمام کند و برای ناشری بفرستد. دستنوشتهای که از زبالهدانی بیرون آمد، رمان "کری" بود. او برای اولین نشر داستان ۲۵۰۰ دلار به دست آورد که برای او پول زیادی بود. در سالهای بعد آن رمان برای او بیش از ۴۰۰ هزار دلار درآمد به همراه آورد.
از آن پس استیون کینگ حدود ۵۰ رمان، بیش از ۱۰۰ داستان کوتاه و کتابی درباره فن نوشتن داستانهای ترسناک منتشر کرده است. بسیاری او را با درآمد سالانه ۵۰ میلیون دلار، ثروتمندترین نویسنده جهان میدانند.
استیون کینگ گفته است که شانس او در آن است که فانتزیهایی مخوف در ذهن دارد. او کابوسهایی وحشتناک میبیند و به جای رفتن به نزد روانکاو، از آنها داستان میسازد تا دیگران نیز آن وحشتها را تجربه کنند.
کینگ در رمانهای خود نگرانیها و وحشتهای زندگی مصرفی و ماشینی مدرن را با وحشتهای ازلی بشر مانند ترس از تنهایی و تاریکی همراه میکند. او با طبیعت شکنندهی بشر آشناست و میداند که حتی بیرحمترین انسانها، موجوداتی ضعیف و قابل ترحماند.
استیون کینگ یک "ادیب" به معنای متعارف آن نیست، اما در بسیاری از کارهای خود از تکنیکهای مدرن ادبی استفاده میکند. برای نمونه رمان "عشق" یا "داستان لیزی" را میتوان از داستانهای شخصی او دانست که رگههای اتوبیوگرافیک آن مشهود است: زنی سالمند پس از مرگ همسر نویسندهاش، به تنظیم و گردآوری داستانهای او کمر همت میبندد. در همین جریان او با صحنههایی تاریک و مرموز از گذشته همسرش آشنا میشود.
در عالم تصویر
داستانهای استیون کینگ همواره موادی ایدآل برای فیلم و نمایش بوده و نظر فیلمسازان را جلب کردهاند. از کارهایی مانند "کری" چند اقتباس تلویزیونی و سینمایی تهیه شده است که معروفترین آنها فیلمی است به کارگردانی برایان دی پالما. این داستان روایت یک دختر مدرسه است که پسرها او را آزار میدهند، تا روزی که دختر تصمیم میگیرد با استعداد و قدرتی ناشناخته از آنها انتقام بگیرد.
در میان کارهای استیون کینگ، بیتردید فیلم "شاینینگ" جایگاهی ویژه دارد و به شهرت او نیز کمک کرده است. استنلی کوبریک، سینماگر نامی، در سال ۱۹۷۷ بر پایه این داستان، فیلمی ارائه داد که در آن جک نیکلسون بازیای فراموشنشدنی ارائه داده است.
فیلم "میزری" یا "فلاکت" به کارگردانی راب راینر محصول ۱۹۹۰ با بازی جیمز کان و کتی بیتس، نیز از کارهای پرطرفدار استیون کینگ است. در این فیلم یک زن ناراحت و عصبی که طرفدار آثار نویسندهای مشهور است، او را در خانه خود زندانی میکند تا او را برای همیشه نزد خود داشته باشد!
بر پایه دو رمان "رهایی از شاشنک" و "مسیر سبز" فرانک دارابون، سینماگر فرانسوی فیلمهایی ساخته است که فانتزیهای وحشتانگیز استیون کینگ را در بستری اجتماعی جریان داده است. این فیلمها با روایت سرگذشت تلخ افراد بیگناهی که به زندان میافتند، خشم از بیعدالتی را در تماشاگر بیدار میکنند.
برخی از کارهای استیون کینگ مانند "مسیر سبز" و بخشی از "برج تاریک" به فارسی ترجمه و منتشر شده است.