1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

۶۰ سال از تسخير اسارتگاه مرگ آشويتس گذشت

۱۳۸۳ بهمن ۱۲, دوشنبه

آشويتس نام بزرگترين و مخوف ترين اردوگاه مرگ ِ دوران فاشيسم ِ هيتلرى ست. در كوره هاى آدم سوزى مدرن و اتاق هاى گاز ِ اين اسارتگاه ِ مرگ، كه از بالاترين درجه ى تكنيك صنعتى زمان خود برخوردار بود، حدود يك ميليون و پانصد هزار انسان بيگناه به كام مرگ كشيده شدند.

https://p.dw.com/p/A7We
اسارتگاه آشويتس
اسارتگاه آشويتسعکس: AP

در سال ۱۹۴۴ ميلادى، كمى قبل از پايان جنگ جهانى دوم، تعجيل در آدم كشى، در اين اردوگاه به بالاترين حد خود رسيده بود و روزانه تا ۶۰۰۰ نفر به اتاق هاى گاز فرستاده مى شدند و به قتل مى رسيدند. آشويتس نمادى ست بر قتل عام يهوديان بيگناه. اما كم نبودند ، كمونيست ها، كولى ها و انسان هاى بيگناه ديگر كه در اين اسارتگاه به قتل رسيدند.

شصت سال پيش، در روز بيست و هفتم ماه ژانويه ى سال ۱۹۴۵ ، اين اردوگاه مرگ با حمله ارتش ِ سرخ ِ اتحاد شوروى تسخير شد و به دست نيروهاى متفقين افتاد.

در روز سيزدهم ژانويه ى سال ۱۹۴۵ ميلادي، پيامى از راديوهاى متفقين شنيده شد: ”از صبح امروز سيزدهم ژانويه، در جبهه ى شرق، نيروهاى اتحاد شوروى به حملات وسيعى عليه فاشيسم دست زده اند و جبهه اى را گشوده اند به عرض ۱۰۰۰ كيلومتر.”

با پيشروى سربازان اتحاد شوروى، به تدريج آزادى براى اسراى بازمانده در اسارتگاه آشويتس محتمل تر مى شد. حمله ى ارتش سرخ دو هفته ادامه يافت. سرانجام در بعداز ظهر روز شنبه، بيست و هفتم ژانويه ى سال ۱۹۴۵، سربازان ارتش سرخ به دروازه ى آشويتس رسيدند. صحنه ى آزادى و وضعيت اسرا تصورناپذير بود. بيشتر ۶۵ هزار اسير باقيمانده در اين اسارتگاه، نفس هاى آخرشان را مى كشيدند، با مرگ فاصله اى نداشتند و هيچ رمقى در جان شان باقى نبود. ۶۵۰ نفر از اين اسرا نتوانستند آزادى را تجربه كنند و درگذشتند.

در سال ۱۹۴۰ ميلادي، يعنى يك سال پس از شروع جنگ جهانى دوم، فاشيست هاى آلمان يك پادگان نظامى را در لهستان ، كه در حدود ۶۰ كيلومترى جنوب غربى شهركراوكوف واقع بود ، به زندانيان سياسى اختصاص دادند. يك سال بعد، در سال ۱۹۴۱ ، اين زندان توسعه يافت و بخش آشويتس در منطقه ى بيركنوف تاسيس شد. سال بعد ازآن بعد از فرمان هيتلر، مبنى بر حل نهايى مسئله ى يهود، كه منظور كشتار همه ى آنها بود، ماموران اس اس كوره هاى گاز و آدم سوزى را نيز ساختند.

گازهاى مورد استفاده، در ابتدا براى مبارزه با موش هاى صحرايى توليد شده، و آن قدر قوى بودند كه مى توانستند طى چند دقيقه به مرگ زندانيان منجر شوند. كشتگان اتاق هاى گاز را به كوره هاى آدم سوزى منتقل مى كردند، آنها را مى سوزانند و از خاكسترشان صابون مى ساختند. تا زمان آزادسازى آشويتس در اين اسارتگاه حدود يك ميليون و پانصد هزار انسان ِ بيگناه به كام مرگ فرستاده شدند. موهاى سر زندانيان در بدو ورود از ته تراشيده مى شد و شماره اى روى دستشان خالكوبى مى گشت.

اسرايى كه از سلامت كامل برخوردار بودند، موظف به كارهاى توانفرسا مى شدند. شركت هاى بزرگ آلمانى مثل كروپ، مراكزى در نزديكى اردوگاه ِ آشويتس ساختند و از دست رنج مجانى اسرا استفاده كردند. مهم ترين بانك آلمان، يعنى دويچه بانك نيز كه هنوز از مقتدرترين بانك هاى جهان است، بودجه ى ساخت آن را تقبل كرد. آن قدر شدت كار توانفرسا بود كه زندانيان به طور متوسط بيش از سه ماه دوام نمى آوردند و از پاى در مى آمدند.

يكى از پزشكان سفاك آشويتس كه خون بسيارى از زندانيان اين اسارتگاه به گردن اوست، يوزف منگله نام داشت. نام منگله همه جا با ترس و رعب و وحشت همراه بود. آنيتا لاسكر، يك زن زندانى ِ آشويتس، چند ماه پس از آزادي، در مورد منگله مى گويد:

”يه پزشكى در آشويتس بود به نام منگله. منگله بيشتر روى خانم ها تحقيق مى كرد. منظور از تحقيق اينه كه هر بلايى كه مى خواست سرشون مى آورد و با اونا مثل موش آزمايشگاهى رفتار مى كرد. خيلى علاقمند به يهودى ها بود و اونها رو تا مى تونست زجر مى داد ، اما دوقلوها رو هم آروم نمى گذاشت و طى باصطلاح تحقيقاتش گاهى زبونشون رو از حلقشون در مى آورد، يا ديوار بينى شون رو قطع مى كرد، تا ببينه اونا در اثر اين حادثه چه واكنشى از خودشون نشون مى دن.”

شارلوته گرونوف، يكى ديگر از بازماندگان اسارتگاه آشويتس در اين مورد مى گويد: ”هفته اى يك بار همه ى زندانيان به صف مى شدند و ساعت ها منتظر مى ايستادند تا دكتر منگله بياد. او مى اومد و از جلوى صف اسرا به سرعت رد مى شد و با نگاهى گذرا به اونا ، بعضى رو انتخاب مى كرد. افراد انتخاب شده بايد به بلوك ۲۵ منتقل مى شدند. بلوك ۲۵ همون بلوك مرگ بود.”

وقتى ارتش سرخ وارد اسارتگاه مرگ آشويتس شد، اجساد بسيارى كه نازى ها فرصت سوزاندن شان را نداشتند، در محل كوره هاى آدم سوزى به چشم مى خورد و هزاران كيلو خاكستر انسان ها نيز در جايى انباشته بود.

در حال حاضر، موزه اى در آشويتس وجود دارد كه در آن وسايل شخصى قربانيان نگهدارى مى شود. در اين موزه، از جمله كفش هاى زندانيان به چشم مى خورند و پتوها و پارچه هايى ديده مى شوند كه از موى زنان اسير، بافته شده اند. موهايى كه قبل از فرستاده شدن زنان به كوره هاى آدم سوزى چيده شده بودند. ۶۰ سال پس از جنايات نازى ها در آشويتس، بسيار نادرند زندانيانى كه هنوز در قيد حيات باشند و بتوانند خاطرات خود را بازگويند.

يرژى آفاناسيِف يكى از اين افراد است. او چهارده ساله بود كه به اردوگاه مرگ آشويتس فرستاده شد. او هنگامى كه به ياد روزهاى اسارتش در آشويتس مى افتد حالش دگرگون مى شود و چشم هايش را مى بندد . به ياد روزى مى افتد كه او را به همراه بسيارى ديگر در كاميون حمل حيوانات ريختند و به آشويتس بردند و شش ماه اسارت در اين بازداشتكاه مرگ آغاز شد. ميگويد:

”آشويتس چى بود؟ آشويتس جهنم بود، جهنم! كارخونه ى مرگ بود.”

سپس به فكر فرو مى رود و ادامه مى دهد: ”اگه به اتاق گاز نمى فرستادنت، از بيگارى ميمردى، اگر از بيگارى نمى مردى، گرسنگى هلاكت مى كرد و اگر از اين هم جان سالم به در مى بردي، مريضى جونت رو مى گرفت.”

شصت سال پس از شكست ارتش فاشيسم در زندان آشويتس و پيروزى متفقين بر نازى هاى هيتلرى، سازمان ملل متحد مراسمى را به ياد قربانيان اين حادثه تهيه ديده است. كوفى عنان، دبير كل سازمان ملل متحد، مجمع عمومى اين سازمان را فراخواند و در جلسه اى ويژه ياد قربانيان آشويتس را گرامى داشت. عنان تاسيس سازمان ملل متحد را نتيجه وقايع آشويتس مى داند و مى گويد:

”تاسيس سازمان ملل متحد جواب مستقيمى بود به جناياتى كه در اين اسارتگاه مرگ بر انسان ها روا داشتند. منشور سازمان ملل زمانى نوشته شد، كه جهانيان از فجايعى كه در زندان آشويتس رخ داد، آگاه شدند”