یادی از مهدی اخوان ثالث، «امید» شعر معاصر
۱۳۹۴ شهریور ۴, چهارشنبه"هوا بس ناجوانمردانه سرد است"؛ کمتر ایرانی اهل شعر و ادبیات است که با این عبارت آشنا نباشد؛ گرچه کم نیستند کسانی که با تکرار این عبارت واقعا از سوز و سرمای سخت زمستانی گلایه میکنند و نمیدانند مهدی اخوان ثالث (م. امید) فضای پرخفقان ایران پس از کودتای تابستان ۱۳۳۲ را مد نظر داشته. این سطری از شعر "زمستان" است که اخوان را در جایگاه مهمترین شاعران پس از نیما تثبیت کرد.
همین واقعیت که عبارتی از شاعر، حتا خارج از منظور او، به زبان روز و روزمرگیهای چند نسل راه یافته، نشان میدهد که مهدی اخوان ثالث از نیم قرن پیش به حافظهی مشترک ایرانیان رخنه کرده است. اکنون نزدیک به پنج دهه از سرودن "زمستان" و امروز، چهارم شهریور ۱۳۹۴، ربع قرن از مرگ سرایندهی آن میگذرد.
از نسل بلافصل شاعران پس از نیما دو نفر، با تمام تفاوتها میان کار و شخصیتشان، گردنفرازترین نمایندگان شعر نو فارسی به شمار میروند؛ احمد شاملو و مهدی اخوانثالث. با اینان نامهای بزرگ دیگری چون یدالله رویایی، فروغ فرخزاد، م. آزاد، اسماعیل شاهرودی و بسیار کسان دیگر آمدند و بودند و شعر معاصر را به صداهای تازه آمیختند. اما هیچ یک به عنوان راهگشایان شعر امروز فارسی جایگاه شاملو و اخوان ثالث را نیافتند.
در حالی که شاملو خیلی زود توشهی خود از شعر نیمایی را برداشت و در راهی که او گشوده بود مسیری دیگر برگزید، مهدی اخوان ثالث همواره یکی از "نیمایی"ترین شاعران معاصر باقی ماند.
کتاب "بدعتها و بدایع" (۱۳۵۷) و "عطا و لقای نیما یوشیج" (۱۳۶۱) حاصل سالها بررسی ویژگیهای کار نیما و تلاش برای شناساندن آن به فارسیزبانان است. گرچه برخی منتقدان متأخر به اخوانثالث خرده میگیرند که خود را در "قالب" کار نیما محصور کرده و از "نگاه" و فکر او غافل شده است.
"شعر بیوزن کامل نیست"
اخوانثالث بر ادبیات کلاسیک ایران تسلط داشت و شعر کهن و قواعد آن را خوب میشناخت. او برخلاف شاملو که وزن را به سود "اهنگ درونی کلام" کنار گذاشت و به شعر سپید روی آورد، معتقد بود شعر بدون وزن کامل نیست و "نمیتوان جانشینی بهتر و عالیتر از وزن برای شعر پیدا کرد".
سیروس طاهباز در "دیدار و شناخت م.امید" که سال ۴۷ در «دفترهای زمانه» منتشر شد، از قول اخوان درباره شعر سپید مینویسد: «در اینها شعر، به معنای کلی و عامش وجود دارد، اما شعر به معنی خاص نه. شعر به معنی خاص، خالی از وزن نیست. ... وزن، فصل ذاتی و حد فاصل شعر خاص است از شعر به معنی عام.»
اخوان نه تنها با وزن شعر کهن آشنا بود و آن را غیرقابل چشم پوشی میدانست که با موسیقی سنتی و دستگاهها و گوشههای آن نیز مانوس بود. او خود دستی در این کار داشت و تار مینواخت. این شیفتگی و اعتقاد به وزن باعث شد اخوان هیچگاه از سرودن شعرهایی در قالبهای کلاسیک دست برندارد و در سالهای پایانی عمرش بیش از گذشته به این قالبها رو آورد.
"آشتیدهنده" مزدک و زرتشت
نخستین مجموعه از شعرهای اخوانثالث، "ارغنون" در سال ۱۳۳۰ منتشر شد. آغاز نامآور شدن شاعر اما مدیون انتشار مجموعهی "زمستان" است که پنج سال بعد اتفاق افتاد.
مهمترین آثار م. امید، از جمله "آخر شاهنامه"، "از این اوستا"، "پاییز در زندان"، "عاشقانهها و کبود" و "بهترین امید" در نیمهی دوم دههی سی و دههی چهل خورشیدی منتشر شده است. پس از انقلاب یک مجموعه شعر بیشتر از اخوان به چاپ نرسیده که عنوانش برگرفته از یکی از مشهورترین سرودههای متاخر اوست: "ترا ای کهن مرز و بوم دوست دارم."
اخوان ثالث چند بار در زمان شاه به زندان افتاد و یکی دوبار آن دلیل سیاسی داشت. با این حال او را به معنای متعارف کلمه نمیتوان فعال سیاسی دانست.
جهانبینی شاعر بر پایهی معجونی خودساخته از تفکرات مذهبی و غیرمذهبی ایران باستان شکل گرفته بود که مانند سلوک او ویژگیهای خاص خودش را داشت. او در موخرهی "از این اوستا" مینویسد: «من زرتشت و مزدک را در دل و دنیای خویش آشتی دادم.»
کشاندن گذشته به امروز
اخوان در شعر به جای گذشتن از نیما سعی کرد آنگونه که خود میگوید: «از خراسان دیروز به مازندران امروز» برسد.
او در مقدمهی دومین مجموعه شعرش مینویسد: «میکوشم اعصاب و رگ و ریشههای سالم و درست زبانی پاکیزه و مجهز به امکانات قدیم و آنچه مربوط به هنر کلامی است را به احساسات و عواطف و افکار امروز پیوند بدهم.»
رویکرد فکری و فلسفی اخوانثالث نیز شباهتی به کار شاعرانهاش دارد؛ او میکوشد فکرها و ایدههای برگرفته از آیینهای کهن و تاریخ ایرانی را در هم بیامیزد و از آن گذشتههای دور و افسانهای به امروز برسد.
اخوان در این راه خانهی فکر خود را بر تصوری شخصی از افرادی چون زرتشت، مزدک، مانی و بودا بنا میکند؛ شیوهای که در مورد نگاه او به آفرینش ادبی نیز به کار گرفته شده است.
سرایندهی زمستان میگوید: «شعر محصول بیتابی انسان در لحظاتی است که در پرتو شعور نبوت قرار میگیرد.»
مغضوب حکومت
مهدی اخوان ثالث پیش از انقلاب با رهبر کنونی جمهوری اسلامی، آیتالله علی خامنهای آشنا بود و در جمعی که اغلب از شاعران کهنسرای خراسان بودند با او نشست و برخاست داشت. به رغم این آشنایی و ارادت خامنهای به همشهری شاعرش، بیاعتنایی اخوان به دعوت برای شعرخوانی به نفع "انقلاب" او را در شمار مغضوبان قرار داد.
با این همه برخی از اخوان انتقاد میکنند که یک ماه پیش از مرگش در مصاحبهای که در مجلهی دنیای سخن منتشر شد گفته بود، حاضر است برای بازگشت چند شاعر مقیم خارج، از جمله اسماعیل خویی پیش خامنهای برود و "روبیندازد." اخوان که چند ماه پیش از مرگش به دعوت "خانهی فرهنگهای جهان" به آلمان آمده بود، این صحبت را در جمعهای خصوصی نیز تکرار میکرد.
با این همه بیانصافی است اگر فراموش کنیم او پس از رد کردن دعوت خامنهای از دریافت حقوق بازنشستگی محروم شده بود و در همان مصاحبه نیز میگوید: «من به اسماعیل خوئی گفتم:... اگر بخواهی من میروم رو میاندازم پیش آقای خامنهای، من برای خودم رو نینداختهام برای تو و امثال تو میروم رو میاندازم.»
اخوان هنگام رد دعوت خامنهای به او گفته بود: «ما همیشه بر سلطه بودهایم نه با سلطه.» م. امید به رغم لحن محافظهکارانهای که به ویژه در سالهای پایانی عمر در مورد حکومت داشت، از نزدیک شدن به صاحبان قدرت به همان اندازه پرهیز داشت که از پیوستن به صف "انقلابیان".
شاعری بدون آرامگاهی شایسته
مهدی اخوان ثالث سال ۱۳۰۷ در نزدیکی مشهد به دنیا آمد و ۶۲ سال بعد در تهران درگذشت. او را به رغم مخالفتهایی که وجود داشت بنابر وصیتش در توس، کنار آرامگاه فردوسی به خاک سپردهاند.
ماجرای گور او در توس و سنگاندازیهای مسئولان حکومت در راه بنای آرامگاهی درخور نام این شاعر نشانهی دیگری بر این واقعیت است که جمهوری اسلامی اخوان را که به قول هوشنگ گلشیری رندی از تبار خیام است، "خودی" نمیداند.
چهار سال پس از درگذشت «امید» شعر معاصر، فرزند او زرتشت با دلگیری اعلام کرد که تمام تلاشهایش برای دریافت مجوز ساخت آرامگاه شاعر بینتیجه مانده و از ادامهی تلاش دست میکشد.
خبرگزاری میراث فرهنگی ۲۸ شهریور ۱۳۸۳ از قول زرتشت اخوان نوشت: «در طی سالهای گذشته بارها پیشنهاد و طرح ساخت آرامگاه ایشان را به ادارات مختلف بردم، اما نه تنها به هیچ نتیجهای نرسیدم بلكه هر روز نیز از این اداره به آن اداره پاس داده شدم. به همین دلیل رها كردم.»