1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

گپى با محرم نويد كيا ملى پوش ايرانى باشگاه بوخوم

۱۳۸۴ فروردین ۲۶, جمعه

محرم نويد كيا يكى از استعداد بزرگ فوتبال ايران كه در حال حاضر در باشگاه بوخوم آلمان توپ ميزند، اگرچه در تابستان سال گذشته به اين تيم ملحق شده، اما با توجه به مصدويت شديد چندين ماه خود تمريناتش را با اين تيم در آغاز نيم فصل دوم بوندسليگا شروع كرده است. او در گفتگويى مفصل كه با صداى آلمان داشت، به مسايل مختلفى پرداخت، ازجمله چگونگى انتقال و پيوستنش به باشگاه بوخوم، وضعيت فعليش در اين باشگاه و شانس ايران براى راهيا

https://p.dw.com/p/A70g
عکس: VFL Bochum

�ى به جام جهانى ۲۰۰۶.

مصاحبه گر: شهرام احدی

دويچه وله: آقای نويدکيا، اگر اشتباه نکنم از تابستان سال گذشته در صف بازيکنان تيم بوخوم هستيد. چطور شد اصلا به اين باشگاه ملحق شديد؟

نويدکيا: جريان ما اينطوری بود که مسئولان باشگاه از طريق آقای فاضلی فيلم هايم را ديده بودند و به ايشان گفته بودند که ما او را می خواهيم و اگر دوست داشته باشد می تواند از سال بعد بيايد اينجا. بعد حرفهای ابتدايی را هم زده بوديم، ولی هنوز صددرصد نبود چون من با سپاهان اصفهان ۳ ماه قرارداد داشتم. تا اينکه در يکی از بازی های تيم ملی «اميد»، آخرين بازی تيم ملی «اميد» کره ی جنوبی، به من يک مصدوميت شديد خورد و رباط صليبى و مينيسك زانويم همه پاره شد. ديگر فکر نمی کردم به اينجا بيايم، ولی آقای فاضلی از اينها سوال کردند و اينها هم گفته بودند که چون ما آنموقع گفتيم که او را می خواهيم الان هم که مصدوم شده اشکالی ندارد بيايد اينجا.

دويچه وله: شما در عمل کی به بوخوم آمديد؟

نويدکيا: از همان تابستان که شما گفتيد من آمدم اينجا، ولی فقط جراحی کردم و شروع کردم به کارهای ابتدايی برای اينکه پايم خوب بشود ولی هيچوقت با تيم شان نبودم. من از نيم فصل، يعنی ۳ـ ۲ ماه پيش با اينها تمرينم را شروع کردم و الان هم کنارشان هستم.

دويچه وله: شما از «سپان اصفهان» به بوخوم آمديد. در واقع قدم بزرگی برداشته ايد. آدم وقتی در آستانه ی چنين تغيير و تحولاتی ست، معمولا تصوری از مشکلاتی در پيش را دارد. مشکلاتی که شما بعد از انتقال به بوخوم داشته ايد تا چه اندازه با تصورات شما همخوانی داشته است؟

نويدکيا: اولش، وقتی بحثش بود مطمئن بودم که در اينجا می توانم فوتبال کنم. چون بازی بين المللی برای تيم ملی خيلی کرده بودم، با باشگاه اصفهان بازی های جام باشگاه آسيا بوديم و دو سه بار قهرمان ايران شديم و ۲ سال پيش هم من بهترين بازيکن ايران شدم. برای همين هم فکر می کردم، يعنی خيلی آماده بودم و خيلی شوق اين را داشتم که به اينجا بيايم چون می دانستم که می توانم اينجا بازی کنم. ولی، متاسفانه آخرين روزهايی که قرار بود من انتقال پيدا بکنم دچار آسيب ديدگی شدم که ۷ ماه نمی توانستم فوتبال کنم. بخاطر همين ديگر خيلی برايم سخت بود و حتا ۵۰ به ۵۰ تصميم گرفتم که ديگر نيايم، چون فکر می کردم اگر يک موقع بيايم اينجا با آن پا، امکان دارد که هرچی هم تلاش کنم و خودم را برسانم، ولی امکانش هست که بالاخره نتوانم تمرين های ابتدايی را خوب با آنها بازی کنم. چون مجبورم بخاطر پايم خیلی آهسته تر و کمتر بازی کنم. برای همين خيلی توی فکر بازيم بودم. ديگر به بقيه ی مشکلها فکر نمی کردم مثل دوری خانواده ام يا اينجا چه جوری می خواهم زندگی کنم، تک و تنها بايد بمونم و زبان بلد نيستم، هيچکس نيست کمکم کند و همه ی کارهايم را بايد خودم انجام بدم. در واقع اصلا به اين چيزها فکر نمی کردم و بيشتر به مصدوميت ام فکر می کردم. تا بعد از آمدنم به اينجا تازه، چون من ۶ ماه اول را کامل نرفتم ايران و در اين ۶ ماه اول که اينجا بودم بخاطر دوری از خانواده ام خيلی بهم سخت گذشت. خيلی برايم سخت بود و زبان بلد هم نبودم و تک و تنها توی خانه و فقط با فيزيوتراپم روزی يک جلسه توی کلينيک بودیم يا بعضی وقتها هم ۲ جلسه و بعدازظهرها هم می آمدم توی زمين و فقط تمرين خیلی ملايم داشتم. حتا آن اوايل يک ماهی من در مونيخ بودم توی کلينيک و آنجا ديگر يکماه تک و تنها. حالا بازهم در بوخوم، آقای فاضلی هم می دانند بچه های ديگر هم هستند، ايرانی ها ولی اينجا ديگر يکماهی که من در مونيخ توی کلينيک بودم خيلی بهم سخت گذشت آنهم با اين پای خراب. و اينکه اصلا با کسی نمی توانستم رابطه برقرار کنم و خيلی سخت بود. ولی خدا را شکر الان خيلی بهتر شده، کم کم پايم آن شرط خودش را بدست آورده، می توانم تمرين کنم و ديگر يک مقدار خيلی ناچيزی هم زبان ياد گرفته ام و می توانم حالا با آنها ارتباط های معمولی برقرار کنم و کم کم با ايرانی های نسبتا خوبی هم اينجا آشنا شدم که گاهی کمکم می کنند. الان خيلی بهتر است.

دويچه وله: در گذشته همبازی های شما در تيم ملی، يعنی مهدوی کيا و وحيد هاشميان در باشگاه بوخوم در هرحال توپ می زدند. آيا آشنايی مسئولان و مخصوصا مربی و بازيکنان اين باشگاه با فوتباليست های ايرانی برای شما کمکی بوده است؟

نويدکيا: والا اينها خيلی از آنها خوب می گويند. از مهدی که خيلی خوب می گويند و بعدش که وحيد آمد كه خيلى عالی بود برايشان. مهدی ۶ ماهی اينجا بود بعد رفت هامبورگ. ولی وحيد ۳ سال اينجا بود و خيلی برايشان خوب بود. ولی متاسفانه آمدن من به اين باشگاه با يک زانوی مصدوم بود و در هرحال نمی توانستم آن چيزهايی را که دارم توی زمين نشان بدهم. برای همين آنچنان که بايد و شايد فرضا مربی مان الان زياد روی من حساب نميکند. مثلا بازيکنان آن اوايل زياد فکر نمی کردند که بتوانم خوب بازی کنم اما الان کم کم دارد بهتر می شود. ولی مشکل من اين بود که همان سالی که من آمدم اينجا وحيد رفت. يعنی اگر وحيد يکسال ديگر اينجا بود خيلی می توانست کمکم کند. بعد از آن هم مشکل ديگرم اين بود که من در اين چندسال، ۳ سال گذشته که توی تيم ملی بودم وحيد هاشميان هيچوقت نيامد توی تيم ملی. بعد من هيچ شناختی از او نداشتم که فرضا بخواهم با او تلفنی مفصل درباره ی اينجا بحث کنم که چه جوری هست و چه جوری نيست. برای همين فقط با مهدی، مهدی هم فقط ۶ ماه و او هم ۴ـ ۳ سال پيش اينجا بوده و او هم زياد نتوانست کمکم کند.

دويچه وله: الان چطور است؟ بهرحال وحيد هاشميان که به تيم ملی برگشته. الان تماس داريد؟

نويدکيا: خيلی زياد، هرازچندگاهی با هم صبحت می کنيم و درباره ی اینها توضیح می دهد که اينها چه جوری هستند. حتا مثلا به چندتا از بازيکنان زنگ زد و درباره من با آنها صحبت کردم. بخاطر همين الان شرايطم خيلی بهتره.

دويچه وله: خودتان حس می کنيد که تا چه اندازه جذب باشگاه بوخوم شده ايد؟

نويدکيا: من تا بازی نکنم نمی توانم اين حس را داشته باشم. درست است که من الان قرارداد دارم و تا ۳ـ ۲ سال بايد اينجا باشم، ولی تا روزی که بازی نکنم و نتوانم به تيم کمک کنم نمی توانم آن طوری خودم را قاطی آنها حساب کنم. بالاخره هنوز من يک بازيکن ذخيره هستم و برای يکی دو بازی روی نيمکت رفتم و بعدش هم اغلب بيرون بودم. همانطوری که گفتم تا بازی نکنم نمی توانم خودم را کامل جزو آنها حساب کنم.

دويچه وله: شما مسئله ی قرارداد را مطرح کرديد. آيا قرارداد شما با باشگاه بوخوم فقط برای ليگ دسته اول معتبر است يا اينکه در صورت سقوط بوخوم به ليگ دسته دوم شما در همين باشگاه می مانيد؟

نويدکيا: نه، اگر باشگاه ليگ ۲ هم برود بايد با اين تيم باشم، چون توی قراردادم اين جوری نوشته شده. در واقع هيچکس فکر اين را نمی کرد که اينکه سال قبل پنجم شده امسال بخواهد سقوط کند. برای همين در قرارداد من هم هست و من هم بايد اينجا باشم.

دويچه وله: قراردادتان تا چه سالی معتبر است؟

نويدکيا: تا سال ۲۰۰۷.

دويچه وله: البته بوخوم که هنوز سقوط نکرده و در واقع ۳ امتياز هم فاصله دارد با رديف پانزدهم. با اين پتانسيلی که توی بوخوم است، شانس ماندن اين باشگاه را در ليگ دسته اول چطور می بينيد؟

نويدکيا: به نظر من بستگی به بازی اين هفته ی مان دارد، در برابر كايزرز لاوترن. ما شرايطمان يک جوری هست، نسبت به تيم های ديگر، که يک مقدار بايد بيشتر تلاش کنيم. چون ما از ۶ بازی آينده ی مان ۴تا را بيرون داريم و ۲ تا را توی خانه داريم. بخاطر همين هم خيلی سخت است. ما اگر بتوانيم از اين بازی بيرون از خانه امتياز بگيريم، يعنی اگر ۳ امتياز بگيريم که مطمئنم ديگر نمی افتد. چون ما با ماينس که ۲ رده بالاتر از ماست دوباره توی خانه بازی داريم و شرايط ما اصلا يکجوری هست که با امتيازهايی که از دست داده فکر نمی کنم بتواند خوب امتياز جمع کند. ولی فکر می کنم گلادباخ بتواند امتياز جمع کند.

دويچه وله: در واقع شما هنوز در انتظار اين هستيد که وارد گود بشويد، ولی با وجود اين دوست داشتم بدانم، شما نقاط قوت و ضعف خودتان را در ميدان بازی چطور می بينيد؟ يا به عبارت ديگر، در چه عرصه هايی فکر می کنيد می توانيد قابليت هايتان را تقويت کنيد و در چه زمينه هايی می توانيد ضعف هايتان را برطرف کنيد؟

نويدکيا: در واقع هيچ فوتباليستی کامل نيست و هرکسی يک نقاط قوت و ضعفی در بازيش دارد.

دويچه وله: نقاط قوت شما در چيست؟

نويدکيا: من اگر بخواهم از نقاط قوتم حرف بزنم، می توانم بگويم من از لحاظ دوندگی خيلی می توانم بدوم، يعنی شايد پتانسيل تنفسی ام يکجوری ست که خيلی بالاست و خيلی می توانم بدوم. بخاطر همين هم می دانم که در دويدن با اينها هيچ مشکلی ندارم. بعد از آن مصدوميت در اينجا که تست پزشکی گرفتند از نيم فصل، در آزمايشهای خون به اضافه ی دويدن از لحاظ اکسيژن از همه ی اين چيزهايی که گرفتند، من در بوخوم نمی دانم اول شدم يا دوم. يعنی حتا مربی مان هم باور نمی کرد که من بعد از ۶ ماه که هيچ تمرينی نداشتم . الان حتا از لحاظ گنجايش تنفسی ام در حد بهترين بازیکنان «بوندس لیگا» هستم. با مديرم که صحبت کردم گفت که اصلا باور نمی کنم که اينقدر از لحاظ دوندگی بالا باشی. ولی خوب از لحاظ درگيری يک کمی کمتر. بايد بيشتر درگير بشوم با وجودی که در «بوندس ليگا» درگيری خيلی بالاست، يعنی زياد توی زمين دعوا می کنند و بخاطر همين من بايد بيشتر تلاش کنم که بتوانم در درگيری ها بهتر بشوم. بعد از آن اگر بخواهم از بزرگترين حسنم بگويم که توی ايران اينجوری توی فوتبال شناخته شدم، بزرگترین حسنم اين است كه فورواردهايم را خيلی خوب ميببينم و خیلی خوب پاس عمقى می دهم. و اينهم از بزرگترين حسنم. حالا عيبهايی هم دارم که بالاخره سعی می کنم که بهتر بشوم، چون مثلا توی ايران هم بود و می گفتند خیلی کمتر «شوت» می زنم ولی توی «بوندس ليگا» خيلی زياد شوت می زنند. اينهم يکی از عيب هايم هست که می تواند توی چشم بزند و بايد برطرفش کنم. در واقع تا روزی که بازی نکنم نمی توانم بگويم چقدر می توانم به اين تيم کمک کنم. ولی اين را هم بگويم که آدم با يکی يا دوتا بازی نمی تواند... بايد يک حالتی پيش بيايد که مربی هر ۲ يا ۳ بازی ۱۰ دقيقه يا ۲۰ دقيقه به من فرصت بدهد که بازی کنم و کم کم آن شرايط «ليگ» بدستم بيايد و بدانم در شرايط بازی چه جوری هستند. چون من فقط با اينها تمرين کرده ام. حالا درست است هرچند بازی ها را می بينم شايد فکر کنم که می توانم در آنها بازی کنم، ولی تا روزی که توی زمين نروم نمی توانم بگويم که چقدر می توانم به اين تيم کمک کنم.

دويچه وله: چطور شده اين اتفاق نيفتاده، چطور شده که پتر نويرورر مربى بوخوم مثلا اين فرصت را در بازی «بوندسليگا» به شما نداده است؟

نويدکيا: آخر می دانيد، چون من از نيم فصل به اينها اضافه شدم. بعدش هم طبيعی ست و خودم هم قبول دارم که از نيم فصل کاملا دشوار است. من پايم شرايطش يکجوری بود که تازه می توانستم بازی کنم و اينجوری نبود که بتوانم مسابقه بدهم و فقط می توانستم با تيم تمرين کنم. خوب بعد از ۶ ماه خيلی سخت بود. تازه يک ماه هم قبل از جراحی ام که اگر بخواهم حساب کنم می شود ۷ ماه. تازه با تيم تمرين هايم را شروع کردم و نمی توانستند که با آن پای خراب يکدفعه من را بياورد و بگذارد توی «ليگ». بعد از اينکه کم کم پايم خوب شد شرايط تيمم خيلی بد شد. با مدير هم که صحبت کرده بود گفته بود اين فوتباليست خوبی ست، منهم می دانم که دونده می تواند به اين تيم کمک کند. ولی مشکل اينجاست که آن اوايل که خوب پايش خراب بود و کم کم داشت خوب می شد برای اينکه Fit بشود و الان هم که به آن شرايط رسيده، وضع بوخوم خيلی بد است. من چطور او را به ميدان بازی بفرستم که تيم هر نيمه دوتا گل عقب است. اين تازه می خواد بياد جا بيفته تو «ليگ». اگر من بخواهم او را در هر بازی سنگينی که مدام عقب هستيم، بگذارمش و تيم زير فشار است، او نميتواند چيزی از خودش نشان بدهد و تازه از لحاظ روحی هم برايش بد می شود، چون فکر می کند نمی تواند در بوندسليگا بازی کند. اينهم نظر مربی مان. ولی خوب، فکر می کنم بالاخره می توانست در چند بازی شانس هايی به من بدهد. حالا تا ببينيم چه پيش می آيد.

دويچه وله: معمولا در تمرينها يک بخشی به چيزهای فنی اختصاص دارد و يک بخشی هم به تاکتيک و کلا شيوه های تاکتيکی بازی. در اين تناسب در ايران و آلمان تا چه اندازه با هم فرق دارد؟ تا چقدر در ايران به مسايل تاکتيکی توجه می کنند و در آلمان چقدر توجه می کنند؟ تجربه ی شما چه بوده؟

نويدکيا: اگر من بخواهم اينجا را با آنجا مقايسه کنم بين فوتباليست مان چنين اختلافی نيست. يعنی من هرچی اينها را می بينم با بازيکنان خودمان، من می دانم هر کدام از بازيکنانمان به اينجا بيايند و ۶ ماه کنار اينها باشند اصول فوتبالی را که اينها اينجا دارند بازی می کنند ياد بگيرند، تمام است. همه ی شان می توانند فوتبال کنند خيلی راحت. اينها بخاطر اين امکانات خيلی خوبی که دارند. شما ببنيد الان مثلا بوخوم، اينجا دور و بر باشگاهمان ۷ـ ۶تا زمين است. بيرون بوخوم هم چندتا زمين هست و ۴ـ ۳تا زمين هم بيرون دارد، ما باشگاهمان ۱۱ـ ۱۰ تا زمين دارد، ولی در ايران بزرگترين باشگاهمان هنوز يک زمين برای خودشان ندارند. اينها اين چيزها را دارند، شما ببنيد مثلا خود باشگاه شان، رختکن هايشان، سالن های ورزشی و اصلا اصولی که دارند کمکشان می کند، اگرنه اختلاف فوتبالی آنچنانی با ما ندارند. هرکدام از فوتباليست های ما بيايند اينجا، فقط ۶ ماه کنارشان باشند تا آنجايی که من از اينها می دانم همه ی شان می توانند در «بوندسليگا» بازی کنند.

دويچه وله: در آخر صحبت مان بد نيست يک نگاهی هم به تيم ملی بيندازیم با توجه به موفقيت اخير شانس راهيابی ايران به جام جهانی ۲۰۰۶ را شما چطور می بينيد؟

نويدکيا: من الان بهترين تيم آسيایی هستيم که از لحاظ امتياز، بيشتر ازهمه امتياز جمع کرديم، در هر سه بازی ۳ امتياز داريم و اگر بتوانيم حتا در بازی خانگی ۴ امتياز بياوريم که صددرصد رفته ايم و ديگر مشکل آنچنانی نداریم. ولی باز هم اين را بگويم که نمی شود از حال گفت که ما رفته ايم جام جهانی، چون درست است که در خانه بازی داريم ولی بازی هايمان خيلی سنگين است و اينجوری نيست که فکر کنيم حالا چون بيرون از خانه کره ی شمالی را برديم، حتما توی خانه هم می بريم يا بحرين را توی خانه مساوی کرديم پس حتما می بريم. نه، اينجوری نيست ولی شرايط ما بهتر است.

در پايان ميل دارم به نكته ديگرى اشاره كنم. متاسفانه در بازی ژاپن شش هفت نفر در استاديوم فوت کردند. من فقط می خواهم اين را بگويم که حتا جام جهانی رفتن ما ارزش اين را نداشت که اين چندنفر از بين بروند و من متاسفم برای کسانی که نظرات آنچنانی می دهند که خودشان اصلا نمی دانند چه اتفاقی می افتد و بجای آنکه نظرات آنچنانی بدهند که هيچ کس از آنها سردرنمی آورد، بيشتر به آينده ی مردم فکر کنند. و فکر نمی کنم ، جام جهانی رفتن ارزش اين را داشته باشد که حتا يکنفر از بین برود.