گناه زن زاده شدن؟
۱۳۸۵ شهریور ۲۳, پنجشنبهكشور پاكستان از جمله كشورهايى است كه در آن ازدواج سنتى اجبارى براى زنان است و اين در حالى است كه طبق رسوم اين جامعه مخارج عروسى و مراسمى كه بعد و قبل از آن انجام میشود، بر عهده خانواده زن است. كمتر پيش میآيد كه در يك عروسى بگو مگو و نزاع آن هم بخاطر مسائل مالى درنگيرد. اختلافها بر سر جهيزيه، تعداد ميهمانان، نوع پذيرايى و از اين قبيل است. زنى كه با اين شرايط به خانه بخت میرود، سالها ناچار است زخم زبان همسر يا خانواده او را تحمل كند. ازدواجها معمولا بدون احساس و غيرخودخواستهاند. دختران چون بايد قبل از رسيدن به سن خاصى ازدواج كنند، تن به زناشويى میدهند. بعد از آن عمرشان به بچه دارى، خانه دارى و رختشويى میگذرد. به تازگى نتيجه تحقيقى در جامعه پاكستان نشان داد كه تعداد زنانى كه به همين دلايل افسردهاند و حتى دست به خودكشى میزنند، رو به افزايش است. در اين تحقيق به نكته جالبى اشاره شده و آن اينكه غالب زنان در پاكستان از زن زاده شدن خود و بارى كه به دوش خانواده میگذارند، احساس گناه مىكنند. اما نكته ديگر اين است كه در اين كشور به نسبت زنانى كه مشكلات روحى شديد پيدا میكنند، مراكز درمانى و يا مشاوره وجود ندارد. به اغلب زنان افسرده يا مضطرب، قرص آرام بخش داده میشود. همين و بس.
آمار خودكشى يا بيمارىهاى روحى ميان زنان پس از بهم خوردن ازدواج رو به افزايش است. كارشناسان میگويند در شهر كراچى، از هر پنج خانواده يك خانواده با اين مشكل مواجه مى شود و در يك سوم خانوادهها داروهاى ضد افسردگى يا آرام بخش مصرف میشود. از آنجا كه روانكاوى در جامعهاى مانند پاكستان ريشه ندوانده، بيشتر تلاشها بر اين است كه عارضههاى روحى تنها با تجويز قرصهاى آرام بخش درمان شوند.
دكتر خالد سعيد روانكاوی است كه در بيمارستان اصلى شهر راولپندى كار مىكند. به گفته دكتر سعيد همواره زنانى كه ازدواجشان در مراحل خواستگارى و مذاكرات اوليه شكست خورده، به او مراجعه مىكنند اما براى اكثرشان كمكـى موثر و حرفهاى نمىتوان ارائه داد. دكتر سعيد میگويد:
”اول از همه در كشور ما رونكاوان زيادى وجود ندارند كه اين البته به عدم فرهنگ روانكاوى در همه كشورهای رو به توسعه برمىگردد. دوم اين كه در جوامعى مثل پاكستان هر كس نزد روانكاو برود، پيه منزوى شدن و از اجتماع بيرون افتادن را بايد به تن خود بمالد. در اين جامعه، داشتن ناراحتىهاى روحى به منزله ديوانگى و جنون است و مردم از چنين بيمارانى پرهيز مىكنند.“
با اين مقدمه، نگاهى به جامعه ايران مىاندازيم. آيا در ايران هم احساس گناه از دختر زاده شدن شايع است يا با توجه به تفاوتهاى فرهنگى و زيرساختى ايران با پاكستان، بيشتر دختران يا زنان درگير پيامدهاى ناشى از تبعيضهاى جنسيتى و اجتماعى موجود هستند تا احساس گناه كردن از دختر زاده شدن خود.
اولين كسى كه پاى صحبتاش نشستيم، دخترى است ۲۱ ساله و دانشجوى سال سوم رشته مهندسى. احساس او از دختر زاده شدن، دوگانه است. میگويد اين همزمان امتياز است و همزمان محروميت آفرين.
” بخاطر اينكه حتى با وضعيت جامعهاى كه ما داريم، هميشه احساس كردهام كه بىاحترامىهايى كه مىشود، به پسرها بيشتر است تا به دختران و احترام زن بودن نگاهداشته مىشود. مثلا در برخى ادارهها وقتى زن هستى، بيشتر توجه مىكنند. يا در دانشگاهها، استادان به پسرها بىتوجهى و بىاعتنايى میكنند، اما بخاطر اين كه دانشجو دختر است، دستكم ده دقيقه برايش وقت مىگذارند تا حرفاش را گوش بدهند.
اما همين دانشجو با وجودى كه مىپذيرد تبعيضهاى اجتماعى و فرهنگى ميان دختر و پسر بسيار زيادند، تاكيد مىكند كه هيچوقت احساس گناه از دختر بودن نكرده و دلش نخواسته كه ايكاش پسر مىبود.
” خيلى امكانات را زنان ندارند. مثلا ما امكانات ورزشى نداريم. اگر پسر بودم، راحتتر خيلى كارها را میكردم و آزادتر بودم اما در ايران انگار براى زن ارزش بيشترى قائل هستند. “
از ديگر سو، يك كارشناس در باره افسردگى يا انزواى ناشى از جنسيت در ميان زنان ايرانى میگويد تا كنون هيچ تحقيق و سنجشى در باره احساس گناه از نوع جنسيت يا تحميلهاى خانوادگى در جامعه ايران انجام نشده است. دكتر ستاره فروزان روانپزشك و استاد دانشگاه با رد كردن اينكه چنين فرضيهاى پايه علمى و واقعى هم نمىتواند داشته باشد، چنين استدلال مىكند:
” شما میدانيد كه يكى از شاخصههايى كه میتوان به استناد آن در باره سلامت روانى افراد قضاوت كرد، عملكرد آنهاست. عملكرد زنان ايرانى حاكى از آنست كه تمايل زيادى براى حضور در سطوح عالى تحصيلى و فرصتهاى بهتر شغلى دارند و اين مغايرت دارد با اينكه بگوييم زنان ما احيانا دچار اختلال هستند. زنانى كه بيشتر از ۶۰ درصد سهميههاى دانشگاه را در يك رقابت برابر كسب مىكنند، عملكرد بسيار مناسبى دارند.“
صحبتهاى يك دبير رياضيات كه دخترى چهارده ساله و تيزهوش دارد نيز شنيدنى است:
” البته كه در ايران مانند هر جاى ديگر هيج تساوى بين زنان و مردان ينيست و شرايط همواره براى مردها بهتر است اما من بحاطر اين تبعيضها هيچوقت دلم نخواسته كه مرد بودم. من از زن بودن خودم با همه اين احوال خيلى هم راضىام اما تجربه بدى از دوران حاملگىام دارم. وقتى سونوگرافى كردم و فهميدم نوزادم دختر است، يك كسى كه هيچ انتظار از او نداشتم گفت ناراحت نباش. اشكالى ندارد بعدىاش پسر مىشود. يعني مرا دلدارى مىداد. جالب اين كه اين خانم خودش دو دختر بسيار موفق داشت و شخصا هم زنى بسيار اجتماعی بود. به نظر میرسيد دارد به تحقيرهايى كه خودش در زندگى داخلى يا با خانواده شوهرش بخاطر دو دختر كشيده بود، واكنش نشان مىدهد.“
مهيندخت مصباح