گفتگو با خودم / هفت سين
۱۳۸۵ فروردین ۵, شنبه۱ـ خوب هفتسين گذاشتی؟
- نه، امسال میخوام هفت سين بردارم.
- يعنی چی؟
- يعنی سانسور، سنگسار، سلول انفرادی، سهميههای استثنايی و قصاص.
- اولاً كه اين شد پنجتا، دوم اين كه قصاص كه سين نداره.
- حالا ما برداريم، میخوام صد سال سياه هفتا نشه، سين هم نداشته باشه.
۲ـ امسال سيزده بدر بيرون ميرين؟
- والله پدر و مادرم گفتند، اگر ويزا بدن ميريم فرانسه.
۳ـ امسال عيدی چی گرفتی؟
- از بابام قول گرفتم كه سال ديگه راست راستی بهم عيدی بده.
۴- اين جريانِ گفتگویِ فرهنگها به كجا كشيد؟
- دعواشون شده، حالا اربعين افتاده به نوروز.
۵ـ اگر قرار باشه عيديه يك شرابی بزنيم چی بايد بنوشيم؟
- بستگی داره بخوای اين عيد يادت بمونه يا از يادت بره.
۶ـ چی ميشه كه عيد را خيليها جشن میگيرند؟
- توخولسكی طنزپردازِ آلمانی ميگه: اينطوری كه خيلیها عيد را جشن میگيرند.
۷ـ از كجا میفهمی بهار اومده؟
- از وضع هوا.
- بعد، از كجا أيفهمی كه هنوز زمستونه؟
- از وضع آب و هوا.
۸ـ نوروز و بهار شد، انگار شعری نگفتی.
- چرا، چندتا دوبيتی برات دارم:
- بخون ببينيم:
گل من ای گل من ای گل من
بهار آمد چه شد سهم دل من
كنون كه هفتسين چيدم كجايی؟
چه جای تو گذارم، سنبل من؟
بهار آمد هوا بوييدنی شد
لب گلچهرگان بوسيدنی شد
هوا در غربت ما گرچه سرده
ولی آب و هوا پرسيدنی شد.
بهار آمد بيا با هم نشينيم
بيا در چشم هم، هم را ببينيم
شويم آيينه ی هم تا بگوييم
بد و خوب آنچه باشد، ما همينيم.
بهار آمد تو گفتی ساغری كو؟
من آواره را برگ و بری كو؟
بيا جانا بهار ما همينه
به غير از اين بهار ديگری كو؟
دوباره روز نوروز است امروز
دوباره بخت پيروز است امروز
دوباره روز از نو روزی از نو
زمستان حرف ديروز است امروز.