گشتوگذاری در وبلاگستان: بازتاب توقیف "شرق"
۱۳۸۶ مرداد ۲۱, یکشنبهپس از انتشار خبر توقیف شرق به دلیل انتشار مصاحبه با ساقی قهرمان، این روزنامه از "کلیه مخاطبان" و مردم "متدین کشور" به دلیل چاپ این مصاحبه عذرخواهی کرد. مجتبی پورمحسن هم که این مصاحبه را انجام دادهاست در وبلاگ خود مینویسد که از گرایشات جنسی ساقی قهرمان بیخبر بوده و مصاحبهاش با قهرمان تنها دربارهی "شعر بوده و زبان شاعرانه". پورمحسن با اشاره به اینکه این "اشتباه یک اشتباه دستهجمعی بوده است" مینویسد: «من هم رسما و در همینجا بابت انجام این مصاحبه باز عذرخواهی میکنم. ما بی اطلاع بودیم»
بسیاری از وبلاگنویسان بر این باورند که "متولیان امر مطبوعات" دولت در کمین "شرق" نشسته بودند و انتشار این مصاحبه بهانهای بود برای توقیف روزنامه. این دسته از وبلاگنویسان معتقدند که اگر این مصاحبه هم نبود، هیئت نظارت بر مطبوعات چیز دیگری مییافت تا "به خصوص در این وقت که هنگام رقابت های جناحی هم هست ... بر رفسنجانی و نزدیکان او (از جمله روزنامه شرق) سخت بگیرند." (وبلاگ پویا)
محکوم کردن توقیف شرق، موضوع مشترک تمامی وبلاگهاست. اما این وبلاگها دربارهی اصل موضوع یعنی مصاحبه با ساقی قهرمان با هم همعقیده نیستند. برخی به طرح این پرسش پرداختهاند که آیا چاپ چنین مصاحبهای در این شراایط تصمیم عاقلانهای بودهاست. "وبلاگ پویا" مینویسد:« روزنامه نگاران شرق که تجربه ی توقیف روزنامه ها را به بهانه های خیلی سبکتر داشتند، میتوانستند این مصاحبه را به یک وقت دیگر موکول کنند (چه وقت؟). بهرحال کسی که آنقدر ساقی قهرمان را میشناسد که بهدنبال مصاحبه با او میرود، باید دانسته باشد که عاقبت چاپ این مصاحبه هم چه میتواند باشد.»
آیا انتشار چنین مطلبی در روزنامه شرق اخلاقی بود؟
دولتآبادی در "وبلاگ هنوز" مینویسد که "حداقل کاش روزنامه به خاطر سخنی بسته می شد که ارزشاش را داشت". او معتقد است که توقیف روزنامه را نه در "چارچوب حقوقی" که در "چارچوب اخلاقی" باید تحلیل کرد.
دولتآبادی به طرح این پرسش پرداختهاست که "آیا انتشار این گفت و گو در شرق اخلاقی بود؟". او در ادامه مینویسد:« وقتی قانون تبدیل به اهرم کنترلی برای پاسداری از منافع قدرت است، ما بیش از هر زمان دیگری به زیستن مسئولانه نیازمندیم . قانون ما را به چنین زیستنی دعوت نمیکند . ما خود در برابر خود مسئولیم و نمیتوانیم نسبت به سود و زیان کنشهایمان نسبت به دیگران بیتفاوت باشیم . هر کسی با هر گرایشی حرفش را میتواند بزند ، اما از تریبون خودش.» او در ادامه اشاره میکند که در سالهای اخیر به آن اندازه که به موضوع "حقوق" پرداخته شده به بحث "مسئولیتها و رفتار مسئولانه" بها داده نشدهاست: « ما به عنوان کسانی که اغلب دچار ظلم بودهایم ، نتوانستهایم در کنار حقوقمان ، مفاهیمی مانند "رعایت دیگران" را بیاموزیم و بیاموزانیم . این خبرنگار جوان هم یکی از ماست و در چنین فضایی روزنامه نگاری را تجربه کرده است ."
دولت آبادی با وجود انتقاد از چاپ چنین مصاحبهای، اما معتقد است که "باید در برابر برخوردهای احتمالی از این خبرنگار دفاع کرد". دولتآبادی اهالی وبلاگستان را به بحث در اینباره فرا میخواند و پرسش خود را تکرار میکند که "آیا انتشار چنین مطلبی در روزنامه شرق اخلاقی بود؟"
همدلی کردن با توقیفکنندگان غیر اخلاقی است
نوشتههای دولت آبادی بازتاب گستردهای در میان خوانندگان مییابد. "وبلاگ سیبستان" با اشاره به "غیر اخلاقی" خواندن این مصاحبه از سوی دولتآبادی مینویسد: « برای من جالب بود که چگونه سانسور می تواند درونی شود و دوست روزنامه نگاری بگوید که اصلا مصاحبه با ساقی قهرمان غیراخلاقی بود... در این موضع رفتار حکومت در بستن روزنامه است که مهم است و باید نکوهش شود. همدلی کردن با توقیف کنندگان روزنامه غیراخلاقیترین و غیرحرفهایترین کار یک ژورنالیست است.»
"سیبستان" بستن روزنامهها را "بزرگترین ستم به روزنامهنگاران روزنامه نگاری و هویت یابی اجتماعی" میداند و معتقد است که اگر روزنامهنگاران در برابر این فشارها نظر یکسانی نداشته باشند "به سود دستگاهی حرکت کردهاند که در هیچ رفتارش اخلاقی نیست". سیبستان تأکید میکند که "بسته شدن شرق محل توجیه و دفاع ندارد" و گلهمند است از "جامعهی ایرانی" که در برابر "حقوق کسانی که با آنها همفکر و همراه نیست" اینسان "شکننده" است و "حاضر است همهی کاسه کوزهها را سر آنان بشکند". "سیبستان" مینویسد:«اگر از حقوق عده ای دفاع نکردیم حقوق همه را و خود را نیز زیر پا گذاشتهایم.»
او همدلی کردن روزنامهنگار با مقاماتی که علاقهای به ادامهی حیات حرفهی او ندارند را "خطای فاحش" میخواند و مینویسد:« شرق به ناماش شرق نیست، به روش روزنامه نگاریاش است. اگر این روش، دیگر شد و به رنگ خواست مقامات ضدروزنامهنگاری درآمد، بهتر است از خواندن آن صرفنظر کرد.»
همه معلم اخلاق شدهاند
"وبلاگ ناتور" مینویسد:« چند روزی است که همه معلم اخلاق شدهاند، به بهانهی توقیف روزنامه، به تندترین و زنندهترین شکل ممکن، آنچه را که لایق خودشان بوده، به مجتبا پورمحسن نسبت دادهاند؛ ...لگد پراندن به مجتبا و دبیر صفحهی ادبیات روزنامهی شرق سادهترین کار این روزها است، اگر شرافت و وجدان را کنار بگذاریم و اگر فراتر از نوکبینیمان را نبینیم.»
اخلاقی کردن توقیف اشتباه است
"وبلاگ خوابگرد" معتقد است که "اخلاقی کردن" آن چه این بار بر روزنامهی "شرق" رفت، از "اساس" اشتباه است. "خوابگرد" مینویسد: «وقتی حکایتِ تعطیلی مطبوعات رنگ و بوی حکایتِ مشهور "دیگه گو...یدی" گرفته باشد، هر گونه بحث در بارهی دلایل آن، یا مقصریابی در آن، از اساس غیرمنطقی و بیهوده است؛ چه رسد به این که بگوییم خبرنگاران در برابر تعطیل نشدن روزنامه، مسئولیت اخلاقی هم دارند!» "خوابگرد" معتقداست که "شرق" هیچ گونه خطای "غیرقانونی" و "غیراخلاقیای" نکردهاست. او در ادامه با اشاره به قانونی نبودن "برخورد مستقل با خودِ روزنامهنگاران و سردبیر" که نرمک نرمک به "قانون" تبدیل شد، مینویسد:« آنها مسئولیت حقوقی بر گردن روزنامهنگاران میاندازند، ما پیشی میگیرم ازشان و مسئولیت اخلاقی را هم به آن اضافه میکنیم.»
دایرهای که آن مغول کشید
گشت و گذار این هفتهمان را با نوشتهی "سیبستان" به پایان میبریم. "سیبستان" او با هشدار دادن به اهل قلم از تبدیل شدن به "کارگزار مرعوب" و اینکه "روزنامه نگاری اجباری، روزنامه نگاری نیست" مینویسد: « یک روز چشم باز می کنیم و می بینیم دایره ای که دورمان کشیده اند شبیه همان دایره ای شده است که آن مغول دور آن مرد مغلوب کشید تا همانجا بایستد و او برود شمشیرش را بیاورد. ...»
در وبلاگخوانی این هفته به وبلاگهای زیر استناد کردهایم: