گرانی، درد مشترک مردم
۱۳۸۶ مهر ۱۷, سهشنبهسخنگوی دولت، غلامحسین الهام چندی قبل به نقش مخرب رسانه ها در دامن زدن به بحث گرانی اشاره کرد و گفت تبلیغ گرانی توسط رسانهها، جامعه را از نظر روانی ملتهب میکند.
به نظر کارشناسان، ابعاد گسترده گرانی در سالهای اخیر از جمله به سیاستگذاریهای موقتی و گاه کاملا متضاد اقتصادی، افزایش نقدینگی، هماوردی و قدرت نمایی جناحهای صاحب نفوذ در اقتصاد و بازار و بحرانهای سیاست خارجی، مربوط هستند. مردم اما بدور از بحث های تخصصی و نظری، فشار گرانی و تورم را مستقیما در زندگی خود حس میکنند و ناگزیرند برای سر به سر کردن خرج و دخل خود، نیازهای خویش را درجهبندی کنند. این فشاری روانی است بر یکایک شهروندان که نه رسانهها و تبلیغات، بلکه واقعیات بر آنها تحمیل میکند.
اول خوراک و سرپناه!
بهای مواد خوراکی اعم از میوه و سبزی، گوشت، حبوبات و برنج در ماههای اخیر به شدت بالا رفته است. تنها نان است که به دلیل پرداخت یارانه توسط دولت، قیمتش ثابت مانده است.
یک دانشجو: «مردم مجبورند مواد غذایی را بههرترتیب تهیه کنند. بههرحال درهر خانهای باید روغن برای پختن غذا باشد یا ماهی یک مرغ سر سفره بیاید. مردم با سختی اینها را تهیه میکنند اما باید از نیازهای دیگر مثل پوشاک، هزینههای تفریح و حتی ورزش کردن بزنند. خود ما خیلی از خریدهای پوشاکی و تفریحی را محدود کردهایم. اگر برنامه ریزی کنیم، اینها را جزو نیازهای دست دوم محسوب میکنیم. مثلا برخی ورزش ها مثل شنا یا کوهنوردی را محدود کردهایم. رفتن به کوه که ارزانترین ورزش و تفریح ما بود و بلیط ندارد، بخاطر گران شدن کرایه ماشین دیگر برای ما مقدور نیست.
مسکن، شاخص ترین نمونه رشد گرانی در ماههای گذشته است. کارشناسان بالارفتن بیسابقه قیمت مسکن یا زمین را نتیجه مستقیم بورس بازی، رویکرد صاحبان سرمایه از بخش تجارت و صنعت به بخش ساختمان و ورود سرمایه های سرگردان سرخورده از معاملات ارز و طلا و اتومبیل می دانند. چرا که صنعت و تجارت به دلیل مشکلات ناشی ازتحریم بانکی و فشارهای سیاسی و فنی ناشی از مناقشه اتمی در رکودی نسبی به سر میبرد و ارز و طلا نیز به دلیل تثبیت قیمتها، سوددهی سابق را برای دلالان یا صاحبان سرمایه ندارند.»
یک روزنامه نگار: «بهای مسکن ظرف یک سال گذشته در اغلب نقاط تهران، دو برابر یا دوبرابر و نیم شده است. رقمها نجومی شده در حالیکه مسکن از بدیهی ترین نیازهای زندگی شهری و شهروندی است اما دغدغه مسکن به جدیترین بحران زندگی بسیاری افراد مبدل شده است. خیلیها الان دو یا سه شیفت کار میکنند ولی تنها از پس اصلی ترین نیازها مثل مسکن و خوراک بر میایند و برای تفریح و سرگرمی و پوشاک دیگر پول ندارند. اگر هم مخارجاش را داشته باشند، آنقدر وقتشان صرف تامین درآمد شده که دیگر فرصت وحوصله ندارند.»
نقش مستقیم دولت
از جمله موارد افزایش قیمتها که اعتراض مردم و حتی نمایندگان مجلس را برانگیخت، بالا رفتن هزینه آب و برق بود که خود دولت تصمیم به آن گرفت.
یک حسابدار: «برق را البته اعلام کردند که بر میگردد به قبل چون مردم خیلی اعتراض کردهاند. الان قیمت برق را تصاعدی حساب میکنند. در برخی ساعات روز قیمت آن خیلی بالاست. اگر مصرف شما از حد نصابی که تعیین شده،بیشتر شود، نه تنها باید پول خود برق را که گران شده بدهید بلکه جریمه هم حساب میکنند. آخرین قبض ما سه چهار برابر دفعه قبل بود و ۲۷ هزار تومان هم جریمه پرمصرفی دادیم. دولت اعلام میکند که هیچکدام از اینها قانونا نباید بالا میرفته و این پولهای اضافی را به مردم برمیگردانیم اما هیچوقت ندیدهایم دولت پولی را که از ملت گرفته، پس بدهد.»
سهمیه بندی بنزین
تأکید بیشتر شهروندان در گفتگو با ما این بود که بعد از قیمت گذاری و سهیمه بندی بنزین، همه چیز دو تا سه برابر شد. ازمیوه و خواربار گرفته تا سایر ارزاق عمومی. در حقیقت تنها نان است که ثابت مانده، چون سوبسیدش را دولت میدهد.
یک کارگر تراشکار: «هیچ برنامهای برای زندگی مان نمیتوانیم تنظیم کنیم. شروع به پسنداز میکنیم اما معلوم نیست این چیزی که الان تصمیم میگیریم برای ماه بعد بخریم، همین قیمت امروز را دارد یا دو سه برابر میشود. هیچ چیز قابل پیش بینی نیست. خیلیها از ترس گرانی بیشتر، نیازهای خوراکی خود را زیاد میخرند و در انباری خانههایشان نگه میدارند. معمولا در خانهها برنج و سیب زمین و پیاز زیاد است. آنها که سنتی تر هستند حتی دو سه کیسه گندم دارند برای روز مبادا تا اگر نان گران شد، از آن مصرف کنند.»
هزینه تحصیل بچه ها
بسیاری والدین با تعطیل شدن مدارس، اضطراب برنامه ریزی برای تفریحات تابستانی فرزندان خود و هزینههای مربوط به آن را دارند اما با آغاز مدارس، نگرانی آنها از هزینههای بالا و هرروزه کتاب و دفتر و روپوش اوج میگیرد.
مادر دو دانش آموز: «اول مهر هزینههای ما مضاعف است مانند اول نوروز. اول مهر برای خانوادههای پراولاد خیلی پرهزینه است. اینجا خیلی خانوادهها سه تا چهار بچه دارند. سوای پول سرویس بچهها ها که به نسبت پارسال دو برابر شده، هزینه کتاب، لوازم تحریر، کتابهای کمک درسی که معلمها لیست هفت هشت کتاب را میدهند. خانوادهای که حداقل فرزند را دارد، اول مهر دستکم یک هزینه پانصد ششصد هزار تومانی را باید تحمل کند. کمترین پول مربوط به ثبت نام بچه هاست که شصت هفتادهزار تومان است، ولو اینکه مدرسه دولتی باشد.»
یک دبیر ریاضی در مقابل به مشکلات فرهنگیان اشاره میکند: «مشکلات معلمان این است که حقوق شان ثابت است. نه تنها معلمان، بلکه تمام کارمندان دولت. تورم روزانه است. کارمندان و معلمها همیشه مشکل مالی دارند. شب عید مثلا شرمنده خانواده خود هستند. کرایه خانه بالاست و خرید خانه هم برای کارمند دولت و فرهنگیان تقریبا غیرممکن است. اجارهها بالا هستند و حقوقها کم. دستکم ۵۰ درصد حقوق برای کرایه خانه میرود و آنچه باقی میماند، بهجز خوراک و کمی هم پوشاک به چیز دیگری نمیرسد.»
کار در چند شیفت!
حقوق بیشتر مردم برای تامین همان نیازهای اولیه چون سرپناه و خوراک نیز کفاف نمیدهد. اکنون در بیشتر خانوادهها هم زن کار میکند و هم مرد. سرپرست خانواده معمولا در کنار کار اصلی خود، یک یا دو کار جانبی دیگر هم میکند.
خانم خانه دار: «مثلی میگوید: کار میکنیم تا زندگی کنیم اما اینجا برعکس است. به نظر من همه ما زندگی میکنیم تا فقط کار کنیم. در یک خانواده هر چند نفربه جز بچهها که قادر به کار هستند، کار میکنند تا خرج خانواده در بیاید.»
دبیر ریاضی: «برای من بهعنوان یک معلم خیلی مهم است که وقت اضافیام را برای کارم و مطالعه برای مسائل آموزشی صرف کنم اما متاسفانه چون درآمدها ناکافی است، مجبورم بروم کار دوم بکنم. خوشبختانه کار دوم من باز در یک موسسه آموزشی است اما همکاران دیگرم نه! آنها در آژانس مسکن، آژانس مسافربری کار میکنند، یا در کارخانهها حسابداری میکنند، یا به صورت صنعتی کار میكنند و از فضای آموزشی دور میشوند. وای به حال آندسته که این تواناییها را هم ندارند. حقوقشان به هیچ کجا کفاف نمیدهد.»
کارمند: «کارگری که حداقل حقوق اش دویست هزار تومان است، بعضی وقتها ۳۵۰ هزار تومان اجاره میدهد. این با چی زنده است که هم اضافه پرداخت اجاره را میدهد و هم باید بخورد؟ خانوادههایی هستند که شاید سال به سال میوه یا گوشت یا شیرینی در زندگی شان دیده نشود. اهم و مهم میکنند و چون نمیتوانند در خیابان زندگی کنند، همه حقوق شان برای اجاره میرود. با بقیه نیازهایشان کجدارمریز کنار میایند.»
تفریحات سالم یا لوکس؟
بقیه نیازها، یعنی گردش، سفر، ورزش، نیازهای فرهنگی مثل کنسرت، سینما یا خرید کتاب، برای بسیاری شهروندان اموری لوکس محسوب میشوند. از سرپناه و غذا نمیتوان گذشت اما خوراک فرهنگی و روحی را میتوان حذف کرد. این نیازها در چنین شرایطی اولویت ندارد.
یک دانش آموز: «مثلا ما الان در برنامه های ورزشی مان برای یک برنامه یکروزه باید بیشتر از ده هزارتومان بدهیم. آنها که ماشین ندارند مانند دانش آموزان، اینها اصلا نمیتوانند شرکت کنند.»
یک مادر: «ما مسافرت نمی رویم. تفریح مان حداکثر ماهی یکبار سینماست و گردش در پارک. آن هم به دلیل این که همیشه بچه ها در پارک و سینما هوس ساندویچ و بستنی و نوشابه می کنند، برایمان گران تمام می شود ولی آیا این سرگرمی مختصر را هم میتوان از آنها گرفت؟»
مهیندخت مصباح